رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

انکارهای صورت گرفته در خود آلمان چیزی نیست جز وسوسه ای برای شستن اجساد و تطهیر پیشینه تاریخی. قبیح بودن کشتار نازی ها ریشه در ایدئولوژی آن دارد. ایدئولوژی ای که شخص یهودی را عامل تمامی نابسامانی های خود جا می زد. ایدئولوژی ای که قربانی آن
گر دوستدار فیلم باشید چند سال پیش فیلمی با نام " هنگامی که نیچه گریه کرد " بر پایه همین حکایت ( و البته با حاشیه های نا حقیقی سینمایی ) ساخته شد که شاید برایتان دیدنی باشد[/quote] این فیلم بر اساس رمان "وقتی نیچه گریست" اثر اروین یالوم
ترجمه درست این کتاب فراسوی خیر و شر(beyond good and evil) است که خود آشوری به این مطلب اشاره کرده و در اکثر ترجمه هایی که از فیلسوفان غربی ترجمه شده هرکجا که از این کتاب نام برده اند فراسوی خیر و شر ترجمه شده. البته فراسوی خیر و شر به معنای
فروید با بنا نهادن نظریه مکان نگرانه خود درباره اجزای روان، یعنی نهاد،اگو و سوپراگو و افزودن ناخودآگاه و به تبع آن پیشاآگاه به درون تحلیل روان فردی و نسبت دادن نحوه ارتباط این سه بخش از روان با ناخودآگاه، پیشآگاهی و خودآگاهی در تفسیر رویاها
همانطور که هانا آرنت تاکید می کند، خوفناکی غیر قابل تحمل آشویتس در این حقیقت قرار دارد که مرتکبان آن فیگورهایی همچون شیطان میلتون نبودند که اظهار می کرد"بگذار شر، خیر من باشد"- علت حقیقی برای خوفناکی چیزی که اتفاق افتاد کاراکتر "انسانی، بس
اینجا نه محل دعواست و نه محل عقده گشایی و هرآنکه ادعای این رو دارد که حقیقت را تمام و کمال در اختیار داره خود نشانه ای است از فاشیسم. فهم گفته لاکلائو(جامعه وجود ندارد) به تاسی از لاکان در معنای تحت الفظی درست نیست و برای تفسیر درست آن نیا
[quote='Behruz67']نقل قول از siawash110:من ، فرد را در جهان عینی می توانم نشان شما بدهم ولی آیا شما می توانید جمع را نشان من بدهید ؟ بله ، ممکن است شما تصویری نشان من بدهید از تعدادی انسان و به من بگویی این یعنی جمع ! خوب ، من می گویم این
اینکه این نظام فکری پتانسیل ایجاد هیولا را دارد که بدیهی است. هیچ نظام فکری از این قاعده مستثنی نیست. بهترین نیات می توانند به اعمال مخوف منتج شوند. خشونت همانقدر که در تاریخ چپ بوده در تاریخ سنت لیبرال هم بوده است. از جنایات دیروز و امروز
نقل قول : در نظام کمونیستی کارفرما از بین نمی رود بلکه دولت و نظام سیاسی جایگاه کارفرما را پیدا می کند که طبق تعریف شما به واسطه مالکیت کارفرما (دولت کمونیستی) بر ابزار تولید واجد اقتدار نسبت به کارگر می شود با این تفاوت که در نظام مارکسیس
در سرمایه داری کنونی اربابان چه کسانی هستند؟ آیا سیاستمداران و دولت اربابان عالمند؟ خیر. این غول های تجاری و مالی می باشند که در دنیای امروز خط مشی ها را تعیین می کنند و سیاستمداران( البته اگر امروز چیزی تحت عنوان سیاست وجود داشته باشد، چرا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک