هوای تازه
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند ،قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید،قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم.
دریاهای چشم تو خشکی
ققنوس در باران
بگذار تا آخر بریزد ـ آبرو ـ چیست؟
حرف حسابِ این دو پاهای دورو چیست؟
آنچه تو میخواهی نخواهم بود، اینم
دنیای «بوف کور»یام دنیای پوچی است
از آن که هرگز نیستم یک عمر گفتی
پس این «منِ» آیینههای روبرو چیست؟
اصلاً برایت یک مثال سا
غزلیات حسین منزوی
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست....آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
غزلیات هوشنگ ابتهاج
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران ، غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کزجان شکیب هست و زجانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکر
کردهای سوریه ملت فراموش شده
مدت زیادی کتابناک نیومدم ...ولی چیز زیادی تغییر نکرده هنوز هم بعضی ها سوزنشون یه جا گیر کرده. بحث نژادی ، کدوم نژاد برتره. ول کنید این تفکرات فسیل شده رو . گفتگو در مورد تاریخ خوبه اگه صرفا علمی باشه
تولدی دیگر
((در انتظار دره ها رازیست))
این را به روی قله های کوه
بر سنگهای سهمگین کندند
آنها که در خط سقوط خویش
یک شب سکوت کوهساران را
از التماسی تلخ آکندند
شروع کار با فتوشاپ
ممنون استفاده کردم
علی زیباترین سرودهی هستی
آخرین نوشته ها قبل از شهادت
ای حیات، با تو وداع میکنم با همه زیباییها و جمال و جبروتت، با همهی کوهها و آسمانها، دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم، با قلبی سوزان و غمآلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاها
غزلیات حسین منزوی
شکوفههای هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتیِ صورتیست باغ تنت
دوباره خواب مرا میبرد که تا برسم
به روز صورتیات رنگ مهربان شدنت
چه روزی آه چه روزی که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت
چه روزی آه چه روزی که هر پرنده رس
ترانه های داریوش اقبالی
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی وگفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بیتاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق ترینی
توی جمع عاشق تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای م