مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
آقای قهاری عزیز
درود بر شما
هرچند در حد نقد نوشتتون نیستم ولی میخوام چند مورد که نظر شخصیم هست رو باهاتون درمیون بذارم
اول اینکه بهتون تبریک میگم بابت داستان خیلی خوبی که نوشتین
شخصیت ها خیلی خوب و ملموس ساخته شده بودن مخصوصا دوست سید ک
میم مثل مینیمال
آینه
پیک را که بالا برد بوی سیگار انگشتانش حالش را بهم زد،صدایش آرام از گلویش خارج میشد...
- من فدای تو نشم کی فدای تو بشه آخه؟؟
زن درحالی که میخندید اخم کرد
-یا اصن من فدای تو نشم فدای کی بشم؟
دستانش چه بوی خوبی میدادند،از پشت زن را