رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

چرا توقف کنم، چرا؟ پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند افق عمودی است افق عمودی است و حرکت، فواره وار زمین در ارتفاع به تکرار می رسد چرا توقف کنم؟ تنها صداست صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد چرا توقف کنم؟ چه می تواند باشد مرداب چه می تواند
من سنگ را گرفته بودم و توفان مرا می‌کوفت، و تکیه‌گاه ساده‌ام از سیل سست می‌گردید. جز ماندن کاری نمی‌شد کرد. ماندم، ماندم، ماندم امّا چه ماندنی که نبودن بود ــ ماندن برای دوباره به یاد آوردن؛ ماندن به انتظارِ نامعلوم. آیا گَوَن دوباره گلِ قا
غزل چون سنگها صدای مرا گوش میکنی سنگی و ناشنیده فراموش میکنی رگبار نوبهاری و خواب دریچه را از ضربه‌های وسوسه مغشوش میکنی دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است با برگ‌های مرده همآغوش میکنی گمراه‌تر ز روح شرابی و دیده را در ش
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم زیرا چو زاهدان سیه کارِ خرقه پوش، پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم پیشانی ار زِ داغ گناهی سیه شود، بهتر زِ داغ مُهر نماز از سر ریا نام خدا نبردن از آن بِه
شب شعر توی ذهنم با حروف تازه تازه شب انتخاب واژه که ترانه مو بسازه مثل پروانه زدم پر میون باغ الفبا یک به یک دوره کردم از الف تا همزه و یا بین حرفای صدا دار داد زد آی کلاه دار منو بردار با ی و ر بنویس دوباره از یار ای یار ای یار ای یار
" سلام ای شکوهمند*ای صبح سربلند* نام تو بی گزند* غم از تو دور*ای تهمتن، استوار، پدر*این سنگر امید* ای سخت، ای صبور* از قله تو نور*گلواژه‌های شور* سر میدهم صلا*بیدار باش را* آغاز میکنم* با نامت ای پدر* پرواز میکنم *دستم پر از ستاره* سرم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک