رسته‌ها

شاپور بختیار
(1293 - 1370 هـ.خ)

سیاستمدار
مشخصات:
نام واقعی:
شاپور بختیار
تاریخ تولد:
1293/04/04 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1370/05/15 خورشیدی (77 سالگی)
محل تولد:‌
شهرکرد
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
سیاسی
زندگی‌نامه
سیاستمدار ایرانی، دبیرکل سابق حزب ایران، عضو اخراج‌شده جبهه ملی ایران، بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران (در سال ۱۳۵۹) و آخرین نخست‌وزیر ایران، پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های شاپور بختیار
(1 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1

پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی


فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورچنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاء کنندگان زیر بنابر وظیفه ملی و دینی در برابرخدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از « منویات ملوکانه» داشته باشد نمی شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام می شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تاسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرموده اند این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور می نماییم.


درزمانی مبادرت به چنین اقدامی می شود که مملکت ازهرطرف درلبه های پرتگاه قرار گرفته، همه جریانها به بن بست کشیده، نیازمندیهای عمومی بخصوص خواروبار ومسکن با قیمتهای تصاعدی بی نظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت آور گردیده، نفت این میراث گرانبهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامه های عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونتهای پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشاء و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده است.


حاصل تمام این اوضاع توأم با وعده های پایان ناپذیر و گزافه گوئیها و تبلیغات و تحمیل جشنها و تظاهرات، نارضائی و نومیدی عمومی و ترک وطن و خروج سرمایه ها و عصیان نسل جوان شده که عاشقانه داوطلب زندان و شکنجه و مرگ می گردند و دست به کارهایی میزنند که دستگاه حاکمه آن را خرابکاری و خیانت و خود آنها فداکاری و شرافت می نامند.


این همه ناهنجاری در وضع زندگی ملی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست، مدیریتی که بر خلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر جنبه فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کرده است. در حالی که «نظام شاهنشاهی» خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت درپهنه تاریخ ایران می باشد که با انقلاب مشروطیت دارای تعریف قانونی گردیده و در قانون اساسی و متمم آن حدود «حقوق سلطنت» بدون کوچکترین ابهامی تعیین و «قوای مملکت ناشی از ملت» و«شخص پادشاه از مسئولیت مبری» شناخته شده است.


در روزگارکنونی وموقعیت جغرافیایی حساس کشورما اداره امورچنان پیچیده گردیده که توفیق در آن تنها با استمداد از همکاری صمیمانه تمام نیروهای مردم درمحیطی آزاد و قانونی و با احترام به شخصیت انسانها امکان پذیر میشود. این مشروحه سرگشاده به مقامی تقدیم می گردد که چند سال پیش دردانشگاه هاروارد فرموده اند:


«نتیجه تجاوز به آزادیها فردی و عدم توجه به احتیاجات روحی انسانها ایجاد سرخوردگی است و افراد سر خورده راه منفی پیش می گیرند تا ارتباط خود را باهمه مقررات و سنن اجتماعی قطع کنند و تنها وسیله رفع این سرخوردگیها احترام به شخصیت و آزادی افراد و ایمان به این حقیقت هاست که انسانها برده دولت نیستند و بلکه دولت خدمتگزار افراد مملکت است». و نیز به تازگی در مشهد مقدس اعلام فرموده اید «رفع عیب به وسیله هفت تیر نمیشود و بلکه به وسیله جهاد اجتماعی میتوان علیه فساد مبارزه کرد».


بنابراین تنها راه باز گشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهائی که آینده ایران را تهدید می کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی براکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.


بیست و دوم خرداد 1356


دکتر کریم سنجابی / دکتر شاپور بختیار/ داریوش فروهر

نوشته بودند : (( «نظام شاهنشاهی» خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت درپهنه تاریخ ایران می باشد که با انقلاب مشروطیت دارای تعریف قانونی گردیده و در قانون اساسی و متمم آن حدود «حقوق سلطنت» بدون کوچکترین ابهامی تعیین و «قوای مملکت ناشی از ملت» و«شخص پادشاه از مسئولیت مبری» شناخته شده است. )) ؛ اما در آن قانون شاه دارای اختیار و اقتدار بود ؛ اختیار بدون مسئولیت . آیا حدود حقوق سلطنت « بدون کوچکترین ابهام » تعیین شده بود ؟ به فرض شده بود ، در برابر آن حقوق ، هیچ مسئولیتی نداشت . اختیار بدون مسئولیت و مسئولیت بدون اختیار قاعده نانوشته آن قانون بوده است !

چگونه می شود یک فردی اختیارات داشته باشد اما از هز گونه مسئولیتی مبرا باشد آیا این با قواعد علمی و حقوقی بشری قابل تطبیق است؟ یک فردی فرمانده کل قوا باشد بر اساس آنچه علم در خاطرات خود نوشته است در جزئی ترین امور سیاست خارجی تعیین تکلیف کند و حتی به گته عالی خانی در امور نفت هم مداخله می کرد و خود را صاحب نظر می دانست بعد ما بگوئیم طبق قانون اساسی مشروطیت او مسئولیت نداشت؟ چگونه می تواتن پذیرفت شخصی اختیارات داشته باشد اما در برابر آن اختیارات پاسخگو نباشد؟

 اصل چهل و چهارم

شخص پادشاه از مسئولیت مبری است وزراء دولت در هرگونه امور مسئول مجلسین هستند.


شخص پادشاه مبرا از مسئولیت بود اما « باید دارا و مروج مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه » باشد ( اصل اول ) و سوگند یاد کند که حافظ استقلال و حدود مملکت باشد ( اصل سی و نهم : « ... من خداوند قادر متعال را گواه گرفته بکلام‌الله مجید و به‌ آنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم که تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم ... ) ، افزون بر این « عزل و نصب وزرا به موجب فرمان همایون پادشاه » بود ( اصل چهل ششم ) ، « اعطای درجات نظامی و نشان و امتیازات افتخاری با مراعات قانون مختص شخص پادشاه » بود)  اصل چهل و هفتم ) ، « فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه » بود ( اصل پنجاهم ) ، « اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه » بود ( اصل پنجاه‌ و یکم ) ... : مسئول نبود اما وظیفه و اختیار داشت .

شخص پادشاه مبرا از مسئولیت بود اما « باید دارا و مروج مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه » باشد ( اصل اول ) و سوگند یاد کند که حافظ استقلال و حدود مملکت باشد ( اصل سی و نهم : « ... من خداوند قادر متعال را گواه گرفته بکلام‌الله مجید و به‌ آنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم که تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم ... ) ، افزون بر این « عزل و نصب وزرا به موجب فرمان همایون پادشاه » بود ( اصل چهل ششم ) ، « اعطای درجات نظامی و نشان و امتیازات افتخاری با مراعات قانون مختص شخص پادشاه » بود)  اصل چهل و هفتم ) ، « فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه » بود ( اصل پنجاهم ) ، « اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه » بود ( اصل پنجاه‌ و یکم ) ... : مسئول نبود اما وظیفه و اختیار داشت .

عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک