رسته‌ها

محمد‌رضا عالی پیام

مشخصات:
نام واقعی:
تاریخ تولد:
تاریخ درگذشت:
محل تولد:‌
جنسیت:‌
ژانر:‌
زندگی‌نامه
ویرایش

کتاب‌های محمد‌رضا عالی پیام
(2 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
3

در فصل خزان و در هوای سردی

رفتم به خیابان و خیابان گردی

از جادّه ی قدیم و پیچ شمران

پیچیدم و آمدم به سوی میدان

میدان بزرگ بیس و چار اسفند

آن جا که هم اینک انقلابش نامند

پر مشغله پر ولوله پر غوغا بود

صد معرکه هر گوشه ی آن بر پا بود

آن سوی بساط باقالی بود و لبو

این سو ی بخار آش رشته که نگو

مردی کوپن باطله می خواست ز من

قند و شکر و برنج و مرغ و روغن

مرد دگری زیر لبی گفت: عرق

پاسور و نوار و عکس س ک س ی و ورق

آهنگ ابی که از گوگوش می خونه

تصویر جدید سیلور استالونه

این ور دو سه تا کارگر افغانی

تو کوک یه تیکه دختر مامانی

یک بچه مزلف رپی آن سو تر

می خواست شماره تلفن از دختر

جمعیت بی کار و خلاف و بی عار

نیمی همه نشئه نیم باقیش خمار

سلمانی دوره گرد و شوفر تاکسی

حمال و سوپور و پاسبان و واکسی

سیراب فروش و قهوه چی و رمال

معتاد و فروشنده ی ارز و دلال

بیکار، عمله، مال خر و پا انداز

چاقو کش و دزد و جیب بر و کفتر باز

انبوه گدایان شل و تاس و چلاق

ظاهر کر و کور و لنگ ، باطن قبراق

ناگاه شنیدم از کسی فریادی :

کو آزادی ؟ بیا بیا آزادی!

فریاد زد و هوار تا داشت نفس

آزادی و آزادی و آزادی و بس

ترسی به ستون فقراتم آویخت

مو بر بدنم سیخ شد و قلبم * ریخت

گفتم : که بود این که چنین بی باک است ؟

دریا دل و فاتح و گریبان چاک است

لوطی و شجاع و پهلوان و مَشتی

یاد آور میرزای دلیر رشتی

این مرد کزو شجاع تر مردی نیست

بی شک ز تبار فرخی یزدی ست

سر دسته ی حزب هندی مسلم جاه

یا لیدر پارت حزب آزادیخواه

شاید پسر نبیره ی بن بلاّست

یا سایه ی همکلاسی ماندلاّست

تندیس بزرگ سالوادور آلنده

ژاندارک زمان حال یا آینده

سردار بزرگ لشکر نادرشا ست

نه ، او پسر جمیله ی بوپاشا ست

نامش ژوزف و شهره به گاریبالدی ست

پاتریس لومومبا و مهاتما گاندی ست

یک تکه جواهری چو لعل نهرو

برخاسته از فرانسه چون میرابو

یا ممدلی جناح ، یا چگوارا ست

مارتینِ لوتر کینگ الیان زاپاتا ست

منجی ویتنام ، که هوشی مین است

انگشت کوچیک شست پای این است

هم دوره سربازی تیتو بوده

یا جزو تفاله های حزب توده

همشهری اسپارتاکوس یونانی

زار ممّد دلواری تنگستانی

اِلسید بوُد؟ نه بلکه ملکوم ایکس است

با حزب دموکرات جهانی هم دست

شاگرد مائو بوده یقینا جایی

فامیل فیدل کاسترو کوبایی

یار بابی ساندز ، قهرمان ایرلند

لینکن که آبراهام به او می گویند

یایفرم ارمنی ست یا خان باقر

همپالگی جمال عبدالناصر

همدست اسامه بن لادن بوده

خوردست به همراه لنین فالوده

این مرد که افتاده به نا پرهیزی

با مارکس پسر خاله ی دسته دیزی

او شیخ محمد خیابانی نیست؟

عزالدین قسام؟ نه ، پس آقا کیست؟

این مرد که گشته واله ی آزادی

اهل چه دیار است و کدام آبادی؟

گفتند که : او اهل همین آبادی ست

راننده ی خط انقلاب آزادی ست

تا پاسخ دخل و خرج خود را گوید

خود می درد و مسافری می جوید

هالو بده صد تومن به خیر و شادی

بشتاب از انقلاب تا آزادی



طرفداران دکتر مصدق موضعی دو پهلو در قبال رضاشاه دارن نمیشه دوگانه رفتار کرد همون دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تالمات ص 343 میگه "همه می دانند سلسله پهلوی محصول سیاست انگلیس است "آقای عالی پیام و طرفداران آقای مصدق که انقدر مسلط به تاریخ هستند و میگن محمد رضا پهلوی نگرانی از کمونیست داشت و به همین خاطر دیگران رو زندانی میکرد پس زندانی شدن بزرگواران ملی گرا هم به همین مناسبت بوده و قابل توجیه هست به ویژه با سوابقی که حزب ایران در زمان قضایای آذربایجان داشت و با حزب توده ائتلاف کرد (البته آقای سنجابی در خاطراتش میگه به خاطر مقابله با حزب دموکرات قوام بود که توجیه ضعیفی است )یا وقتی در زمان جناب مصدق توده ای ها علاوه بر نفوذ در ارتش و نیروهای نظامی یا دادگستری وقت در دوره دوم کاری ایشون با حمایت دولت وقت با وجود این که حکومت نظامی برقرار بود بعد از فوت استالین در اسفند سال 31 در کشور عزاداری کردند و مراسم گرفتند البته در کتاب خاطرات و تالمات مصدق ص 345هم می خوانیم "تا استالین فوت نکرده بود دول استعمار از او ملاحظه می‌کردند و ملت می‌توانست تا حدی اظهار حیات کند و روی همین احساسات بود که من ظرف دو روز قانون ملی‌ شدن صنعت نفت را از تصویب دو مجلس گذرانیدم و باز روی همین احساسات بود از شرکت نفت خلع ید کردم و بعد از استالین چون قائم‌مقام او شخصیتی نداشت ملاحظات دول استعمار از آن دولت از بین رفت. ایدن وزیر خارجه انگلیس مسافرتی به آمریکا نمود و مذاکراتش با آیزنهاور به این نتیجه رسید که رئیس‌جمهوری تصویب کند آزادی یک ملتی را با ۴۰ % از سهام کنسرسیوم مبادله کنند و شرکت‌های نفت آمریکا به مقصودی که داشتند برسند" که نشون میده ایشون علاوه بر این که تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت رو در داخل به غلط شش دانگ به نام خود زده اسباب خارجی اون رو هم شش دانگ مرهون وجود پربرکت استالین عزیز می دونه مورد آخرش هم حسین فاطمی است کسی که در سرمقاله 26 مرداد 32 میگه "اجنبی برای ما هر کسی است که خارج از مرزهای ایران باشد"مدتی در خانه یک توده ای وابسته به شوروی بوده و با چک سیصد دلاری سفارت امریکا بازداشت میشه ( https://psri.ir/?id=aobrynng) متناقض ترین وضعیتی که برای یک سیاستمدار در تاریخ این سرزمین پیش آمده حالا بماند که فرزند ایشون با حمایت مالی محمد رضا پهلوی در انگلیس تحصیل کرده (mshrgh.ir/841061) که این هم طنز  تلخ تاریخه آقای شاهین فاطمی برادرزاده حسین فاطمی هم به این موضوع اشاره داره بقیه موارد مورد اشاره این هجو گویان ارزش پاسخ دادن هم نداره نکته پایانی هم این که عالیجنابان همه میتونن روزی ده پیام از کانال های تلگرامی وغیره در کتابناک بذارن و گلچین شده مطالب رو جهت دهی کنن و نباید زوایای مختلف تاریخ رو نادیده گرفت 

✍ دهه فجر مبارک ، ادامه ...


شیخ این شعر خواند و با من گفت

خوب گفتی ولی نیرزد مفت

این که اوضاع این زمان باشد

یک به یک شرح حالمان باشد

خواستی تا بگویی ای هالو

باز هم دور دور آن یارو؟

همه بر پا و انقلاب کنید

خانه‌ی ظلم را خراب کنید؟

گفتمش من به گور خود خندم

به چنان انقلاب دل بندم

انقلابی که مزه اش گس بود

بهر هفتاد نسلمان بس بود

گفت پس از چه روی بی وجدان

دیده یی نیم خالی لیوان؟

هالوی ضد انقلاب ببو

خوانده ای قصه‌ی کنیز و کدو؟

این همه پیشرفت و دستاورد

توی شعرت گم است ای نامرد

گفتمش یک به یک بگو تا من

توی شعرم بیاورم حتمن

گفت تو خود مگر نمی‌بینی

شهدایی مثال آوینی

یا هزاران شهید پاک مزار

طبق آمار ما دویست هزار

همه شان برکت وطن هستند

همه شان در بهشت سرمستند

گفتم آقا تو لاکتاب شدی

یا مگر ضد انقلاب شدی؟

آن که گوید وطن شده ویران

جایش آباد هرچه قبرستان

گفت بنویس: این همه جاده

این همه پل، تونل شد آماده

این همه کارخانه، دانشگاه

این همه پارک، خانه، این همه راه

گفتم ای شیخ، معذرت خواهم

وسط حرفتان اگر آیم

همه این ها که گفته ای یکسر

هست اگر پیشرفت یک کشور

پس چرا منکر رضا شاهید؟

نام او را نهاده اید: پلید؟

او هم این چیزهای خوب و قشنگ

ساخت با اسب و چرخ و بیل و کلنگ

گفت اصلن ولش کن این اقلام

هست دعوای ما سر اسلام

شاه پرکینه با تمام وجود

از چه با دینمان مخالف بود؟

دین اسلام بود در خفقان

علمای بزرگ در زندان

دیدم او را در اشتباه از بیخ

پاک بیگانه است با تاریخ

گفتمش: خیر، حضرت آقا

وحشت شاه بود از چپ ها

روسیه بیخ گوش ایران بود

نگرانی شاه از ایشان بود

در مصاف عقیده‌ی کمونیست

غیر از اسلام حربه ای کو؟ نیست

گفت این هم ولش، بگو اصلن

هست یادت به کوچه و برزن

در همه جای شهر پر آشوب

بود دکان عرضه‌ی مشروب؟

شیشه شیشه خریده می‌بردند

یا همان جا نشسته می‌خوردند

گفتمش فکر کرده ای الکل

ریشه کن گشته این زمان بالکل

آن زمان بود خارجی، علنی

این زمان شد یواشکی، وطنی

آن زمان آبجو و یا مشروب

قیمتش فیکس و جنس آن مرغوب

حال ویسکی، عرق سگی، شیواز

ابسولوت، جانی واکر و شیراز

همه قلابی و فراوان است

قیمتش هم دو یا سه چندان است

گفت کاباره ها به یادت نیست؟

رقص پتیاره ها به یادت نیست؟

گفتم: ای شیخ توی خانه شده

علنی بود، مخفیانه شده

رقص و دانس و شراب موسیقی

هست، اما بدون تبلیغی

توی پاکینگ رفت و روب کنند

همه‌ی شب بزن بکوب کنند

گفت: این چادر و حجاب زنان

حاصل انقلاب ماست، بدان

گفتمش: کو حجاب، کو چادر

بعد چل سال می‌کنی دُر دُر

بر اسید و چماق پابندی

از چه چشمان خویش می‌بندی؟

گفت اگر بگذریم از تحریم

ما انرژی هسته ای داریم

گفتمش نوش جانتان ای شیخ

پاک باشد روانتان ای شیخ

از چنین انقلاب و دستاورد

بوی حلوا بیاید و شله زرد


#هجو

#عالی_پیام 

@hazliat_hajviat

عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک