رسته‌ها

فرخی سیستانی
(361 - 416 هـ.خ)

شاعر
مشخصات:
نام واقعی:
ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی
تاریخ تولد:
361/0/0 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
416/0/0 خورشیدی (55 سالگی)
محل تولد:‌
سیستان
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
قصیده، غزل و رباعی - سبک خراسانی
زندگی‌نامه
فَرُّخی سیستانی از شاعران نامدار پارسی‌گوی سدهٔ پنجم قمری است. سروده‌های او به ستایش شاهان و برانگیختن سلطان به عدل و بخشش اختصاص دارد. وی علاوه بر تسلط بر شعر و ادب در موسیقی نیز مهارت داشت و بدین وسیله توانست به دربار ابوالمظفر شاه چغانیان و سپس به دربار سلطان محمود غزنوی راه یابد و منزلتی والا بدست آورد. فرخی را یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی می‌دانند تا جایی که گفته‌اند سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی و در فارسی خاص فرخی است. سهل و ممتنع (آسان‌نمای دشوارگفت) به سخنی می‌گویند که سرودن آن در ظاهر آسان می‌نماید، اما نظیر آن گفتن مشکل باشد. فرخی در بیان انواع احساساتی که بر عاشق دست می‌دهد، چیره‌دست است. شوخ‌طبعی شاعر و گستاخی او در برابر ممدوحان خویش نیز به آثارش رونقی بخشیده‌است.
بیشتر
ویرایش

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
2

در این که فرخی شاعر توانمندی بوده که تردیدی نیست. ولی اولاً همه شعرا هم مدیحه گو نبودند (مثل ناصرخسرو)، یا اینکه حداقل به این اندازه مدیحه نمی گفتند (مثل فردوسی). ثانیاً نسبت دوگانگی دادن به خصلت ایرانیان با توجه به تغزل های فرخی در زمانه جنگ و کشتار چندان معقول نیست. خوب است بدانیم خود جناب فرخی نقش پر رنگی در تشویق محمود غزنوی برای کشتار مردم ری داشته است. به این ابیات بیشرمانه جنابشان بنگریم: (حاجب تو چون بدر ری رسید/هیچکس از جای نیارست خاست........همچو زنانشان بگرفتی همه/اشتلم ایشان اکنون کجاست..........آنکه سقط گفت همی بر ملا/اکنون از خون جگر او ملاست..........دار فرو بردی باری دویست/گفتی کاین در خور خوی شماست).  ولی همانگونه که اشاره کردید، شاهکار او قصیده ی داغگاه است، وگرنه دیوان او را باید محمودنامه خواند از بس مجیز سلطان خونخوار در آن فراوان است.

 فرخی سیستانی یک نمونه است بر این که ایرانی وقتی فرصتی به دست بیاورد نشان می دهد که چقدر پر نشاط است، طبیعت را دوست دارد، می‌خواهد خوش زندگی بکند، از وقت بهره بگیرد، و این از جهتی برای آن است که اطمینان به فردای خود کم داشته. فرخی سیستانی شاعر مهمی است، گرچه باید اخلاق او را از شعرش جدا کرد. بطور کلی نظام‌هائی که بخواهند فقط به فکر خودشان باشند، خود به خود در زمان آنها اخلاق و فرهنگ تنزل پیدا می‌کند. قلم‌ها خریده می‌شوند، یا در سایه می‌مانند، و روشن‌بینان واقعی در معرض فراموشی یا طرد قرار می‌گیرند. مسابقه‌ای برای تقرب به دستگاه قدرت در می‌گیرد که اصالت فکر در آن میان پامال خواهد شد. فرخی دارای سبک خاصی است که مهم‌ترین ویژگیش روانی کلام است. در کل زبان فارسی می‌خواهم از دو نفر دیگر نام ببرم که همین روانی و سهولت بیان را دارند، یکی سعدی و دیگری - شاید تعجب کنید - ایرج میرزا. فرخی با ذهنی که دارد، شعرش بسیار دلپسند شده. مدح‌هایش را که کنار بگذاریم، تشبیب‌های شعریش در وصف طبیعت و معشوق، جزو شاهکارهای زبان فارسی به شمار می‌آیند. به طور کلیشاعر شاد و خوشگذرانی است، و این جنبه شاد طبع ایرانی را در سخن خود بازتاب می‌دهد. در دورانی که پر از جنگ و کشتار بوده، این همه تغزل‌های بیغمانه، دوگانگی خصلت ایرانی را نمود می‌دهند.حالا اجازه بدهید چند تا از شعرهای فرخی را بخوانیم. دومین قصیده‌ای که او با آمدن به دربار چغانیان سرود، قصیده «داغگاه» است؛ نظامی عروضی می‌گوید که وقتی او آمد به دربار چغانیان، (در ناحیه افغانستان و تخارستان).نخست رفت پیش وزیر ابوالمظفر چغانی و تقاضا کرد که برود نزد امیر، گفتند که امروز به داغگاه می‌رویم، برای داغ کردن اسب‌ها، یعنی نشانه‌گذاری. پس در این باره شعری بگو.او وصف داغگاه را از وزیر می‌شنود و این قصیده را می‌گوید:چون پرند نیلگون بر روی روی پوشد مرغزارپرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهساروصف طبیعت است. همان‌طور که گفتیم قصیده با وصف طبیعت شروع می‌شود تا برسد به وصف پادشاه و مدح او. در این چند بیت شادخواری و شادزیستی دوران نشان داده می‌شود:داغگاه شهریار اکنون چنان خرم بودکاندر او از نیکوی حیران بماند روزگاراکنون طبیعت: سبزہ اندر سبزه بینی چون سپهر اندر سپهرخیمه اندر خیمه بینی چون حصار اندر حصار چادر زده بودند و حاضران، مراسم جشن را نظاره می‌کردند. سبزه‌ها با بانگ رود مطربان چرب دستخیمه‌ها با بانگ نوش ساقیان میگسارهر کجا خیمه است خفته عاشقی با دوست مستو هر کجا سبزه است شادان یاری از دیدار یار هر کسی معشوقی داشته که در میان صحرا با او همراز می‌شده. موضوع عشق‌ورزی، جنبه عادی پیدا کرده بود.عاشقان بوس و کنار و نیکوان ناز و عتابمطربان رود و سرود و می کشان خواب و خمارروی هامون سبز چون گردون ناپیدا کرانروی صحرا ساده چون دریای ناپیدا کنار از رودکی تا بهارمحمد علی اسلامی ندوشن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک