جمال میرصادقی
(1312)
نویسنده _ مترجم
اطلاعات:
نام واقعی:
جمال میر صادقی
تاریخ تولد:
1312/02/19
محل تولد:
تهران
جنسیت:
مرد
ژانر:
رئال-رمانس-کودک و نوجوان
تاریخ درگذشت:
0000/00/00
زندگینامه
جمال با نام حسین میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ در تهران متولد شد. وی فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. میرصادقی، مشاغل گوناگونی داشته است: کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران. در دوره دراز کار نویسندگی، داستانهای کوتاه و بلند بسیار و نه رمان نوشته است که برخی از آنها به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، ایتالیایی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری، هندو و اردو ترجمه شدهاند. کودکان و استفاده از نظرگاه کودک در آثار او از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
جمال میر صادقی نویسنده پیشکسوتی است که کمتر در محافل و مجالس ادبی - فرهنگی دیده می شود. از سنین نوجوانی می نویسد و اولین داستانش در ۳۷ در مسابقه مجله سخن که زنده یاد پرویز ناتل خانلری آن را منتشر می کرد، برنده و چاپ شد. اولین مجموعه داستان او با نام "شاهزاده خانم سبز چشم"در ۴۱ منتشر شده است. نام این کتاب در چاپ های بعدی به "مسافرهای شب" تغییر یافت. میرصادقی نویسنده تک رویی است که معمولا آرام و بی سر و صدا به کار خود می پردازد. در سال های دور جلال آل احمد و ابراهیم گلستان از منتقدان سرسخت او بودند. او چند سالی است که دیگرعضو کانون نویسندگان نیست. میرصادقی ۲۸ کتاب در زمینه داستان کوتاه، رمان و پژوهش ادبی منتشر کرده است. بعضی از آثار منتشر شده اوست: "چشمهای من خسته" ۴۵، "شب های تماشا و گل زرد" ۴۷، "درازنای شب" ۴۹، "این شکستهها" ۵۰، "داستانهای منتخب" ۵۱، "آن سوی تلهای شن" ۵۲، "نه آدمی نه صدایی" ۵۴، "شب چراغ" ۵۵، "دوالپا" ۵۷، "هراس" ۵۷، "آن سوی پرچین"، "مجموعه نه داستان کوتاه از نویسندگان جهان" ترجمه با همکاری محمود کیانوش ۵۲، "عناصر داستان" ۶۴، "ادبیات داستانی"، "بادها خبر از تغییر فصل میدهند" ۶۴، "آتش از آتش" ۶۵، "چه دنیای قشنگی داستان کودکان" ۶۴، "پشهها" ۶۷، "کلاغها و آدمها" ۶۸، "برگزیده داستانهای کوتاه جمال میرصادقی" ۶۸، "جهان داستان غرب" ۷۲، "داستان و ادبیات" ۷۵، "واژه نامه هنر داستان نویسی با همکاری میمنت میرصادقی" ۷۷، "پیش کسوتهای داستان کوتاه" ۷۸، "روشنان" ۷۹، "اضطراب ابراهیم"۸۰، "جهان داستان ایران"۸۰، "زندگی را به آواز بخوان" ۸۴، "دختری با ریسمان نقرهای" ۸۶، "آسمان رنگ رنگ" ۸۷، "راهنمای هنر داستان نویسی" ۸۷، و "دندان گرگ" ۸۷،
بیشتر داستان های مجموعه "مسافرهای شب" وصف زندگی مردم کوچه و بازار و آداب و رسوم آنهاست. اما این آثار ویژگی دیگری نیز دارند. توصیف محله های قدیمی تهران، مجالس عروسی، عزاداری، روضه خوانی و مانند آنها. گذشته از این، میرصادقی در پاره ای از این داستان ها به توصیف خاطرات کودکی، بویژه دوران بلوغ و عوالم شورانگیز آن می پردازد. "مرد" یکی از نمونه های درخشان این گونه داستان هاست. شخصیت های مجموعه دوم نویسنده هم باز همان مردم ساده و کاسبکارند. میرصادقی نه تنها این طبقه را خوب میشناسد و از آداب و رسوم و عواطف و اندیشه های آنان دقیقاً آگاه است، بلکه نسبت به آنها ـ که غالباً زندگی و سرنوشت اندوهباری دارند ـ عمیقاً احساس همدردی میکند. موضوع اصلی داستان های میرصادقی در مجموعه "چشم های من، خسته" (1345) فقر است؛ بویژه داستان "این برف، این برف لعنتی" نمونه بارزی در این زمینه است. قهرمان داستان شاگرد قصابی است که هنرش در وصول نسیه از مشتری هاست، چشمش که به بدهکار می افتد با چنان سماجتی او را دنبال میکند که بدهکار از بیم رسوایی فوراً بدهی خود را می پردازد. یکی از این بدهکارها زنی است که توانایی پرداخت پول را ندارد. اما پسرک هم دست بردار نیست و نمی خواهد دست خالی به مغازه برگردد. بنابراین بقچه ای را که زن در بغل می فشارد، با زور از دستش بیرون می کشد: "بقچه پرید بالا...روی هوا از هم باز شد خس ها(=استخوان ها) همان خس هایی که من توی کوچه ریخته بودم همان خس هایی که مصدر جناب سرهنگ می برد برای..... جلو چشم همه پخش زمین شد."
از مجموعه "این سو تل های شن"(1353) به بعد موضوع داستان های میرصادقی تغییر می یابد. اکنون توجه نویسنده به طبقات دیگری از اجتماع بویژه به کارمندان دولت و روشنفکران معطوف میشود و به تشریح مسائل آنان می پردازد. یکی از بهترین داستان هایی که میرصادقی درباره سرنوشت کارمندان دولت نوشته است، داستان "تاپ تاپ" از مجموعه "هراس" (1365) است. قهرمان این اثر کارمندی است که پس از پایان کار به خانه آمده است و میخواهد استراحت کند، اما پسرش مرتباً توپ خود را به دیوار میزند و رشته افکار او را میگسلد. در اینجا میرصادقی با چیره دستی زندگی نا آرام کارمند بینوا را ترسیم میکند: صدای مداوم توپ، ضربه هایی است که او باید در زندگی پرتشنج خود تحمل کند. اما این ضربه ها، ضربه های سرنوشت، پایان ناپذیر است و هر لحظه شدیدتر و کشنده تر بر روح و جسم او فرود میآید. موضوع دیگری که در داستان های میرصادقی در دهه پنجاه بارها تکرار میشود زندگی و مسائل روشنفکران است. اما روشنفکرانی که آنها را نویسنده توصیف می کند، غالباً افراد بی فضیلت، بی هویت و سازشکاری هستند که آرمان های گذشته خود را بکلی از یاد برده اند و اکنون نان را به نرخ روز میخورند. نمونه خوب این آثار داستان های "نجاتی ها" و "پیراهن آبی" است. در داستان نخست، محیط بیمارستانی توصیف می شود که در آن آدمیان را برای پذیرفتن وضع موجود مورد عمل جراحی قرار میدهند و در "پیراهن آبی" انسانی وصف می شود که اندک اندک چهره عوض میکند و سرانجام همرنگ جماعت میشود. اگر در آثار میرصادقی محیط شهر، زشت و آلوده و نفرت انگیز است، طبیعت زیبا و پاک و دوست داشتنی است. یکی از دلنشین ترین توصیف هایی که نویسنده از طبیعت و مظاهر آن میکند، در داستان "این برف، این برف لعنتی" است: ".....می دیدی که برف روی برف می بارد و پیش چشم هایت شکل میگیرد. برف میشود چراغ برق و دست هایش را باز می کند برف میشود یک درخت، و پرنده های کوچک و سفید سرشاخه هایش می نشیند؛ برف میشود یک بچه گربه بازیگوش و از سر ناودان آویزان میشود..." میرصادقی طبیعت را دوست می دارد و هنگامی که از شهر و مردم مسخ شده آن به ستوه می آید، به آغوش آن پناه می برد در داستان "این سوی تل های شن" مردی که مورد تعقیب اتوبوس (نماد صنعت) قرار میگیرد به صحرا میگریزد و درونمایه داستان "مهاجرت" گریز درخت ها از شهر و برآمدن ساختمان های سیمانی بجای آنهاست. روی آوردن به طبیعت در مجموعه "دوالپان" (1356) نیز موضوع پاره ایاز داستان های میرصادقی قرار می گیرد. در اینجا هم طبیعت نماد پاکی، معصومیت و امید است.\\n-رمان-\\n- درازنای شب ۱۳۴۹\\n- شب چراغ ۱۳۵۵\\n-بادها خبر از تغییر فصل میدهند ۱۳۶۴\\n-آتش از آتش ۱۳۶۵\\n-اضطراب ابراهیم ۱۳۸۰\\n-زندگی را به آواز بخوان ۱۳۸۴\\n-دختری با ریسمان نقرهای ۱۳۸۶\\n-آسمان رنگ رنگ (اکنون اردیبهشت ۸۷، در دست انتشار)\\n-دندان گرگ ۱۳۸۸\\n-کلاغ ها و آدم ها ۱۳۶۸\\n\n-مجموعه داستان\n-مسافرهای شب ۱۳۴۱\n-چشمهای من خسته ۱۳۴۵\n-شبهای تماشا و گل زرد ۱۳۴۷\n-این شکستهها ۱۳۵۰\n-این سوی تلهای شن ۱۳۵۲\n-هراس ۱۳۵۷\n-پشهها ۱۳۶۷\n-روشنان ۱۳۷۹\n-نام تو آبی است\n-نه آدمی نه صدایی ۱۳۵۴\n-دوالپا ۱۳۵۷\nمجموعه داستان برای نوجوانان\n-چه دنیای قشنگی داستان کودکان ۱۳۶۴\nترجمه\n-آن سوی پرچین، مجموعه نه داستان کوتاه از نویسندگان جهان، ترجمه با همکاری محمود کیانوش ۱۳۵۲\nپژوهشی\n-ادبیات داستانی\n-عناصر داستان ۱۳۶۴\n-واژه نامه هنر داستان نویسی با همکاری میمنت میرصادقی ۱۳۷۷\n-راهنمای هنر داستان نویسی\n-شناخت داستان\n-داستان و ادبیات ۱۳۷۵\n-عرق ریزان روح\n-راهنمای رمان نویسی ۱۳۹۰\n-جهان داستان غرب ۱۳۷۲\n-جهان داستان ایران (جلد اول و جلد دوم) ۱۳۸۰\n-پیش کسوت های داستان کوتاه\nسایر آثار\n-داستانهای منتخب ۱۳۵۱\n-برگزیده داستانهای کوتاه جمال میرصادقی ۱۳۶۸\n-پیش کسوتهای داستان کوتاه ۱۳۷۸\n-گفت و گوها\n-آوازها (مجموعه نه آدمی، نه صدایی؛ این سوی تل های شن؛ دوالپا)\nآثار در دست انتشار\n-دو چراغ آبی روشن (رمان)\n-پیش از آنکه خبر شوی، عاشق شده ای (رمان)\n-هورسان ها (رمان)\n-زنان داستان نویس نسل سوم (شصت و شش داستان کوتاه با تفسیر)\n
بیشتر
آخرین دیدگاهها