مقاصد الفلاسفه
نویسنده:
محمد غزالی
مترجم:
محمد خزائلی
امتیاز دهید
مقدمة تهافت الفلاسفة المسماة مقاصد الفلاسفة، اثر امام محمد غزالی، کتابی است در معرفی افکار و اندیشههای فیلسوفان مشائی یا پیروان فلسفه ارسطو که در آن، به شیوهای دقیق، آرای مشائیان شرح داده شده است. کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در سه فن، تنظیم شده است.
اثر حاضر در واقع ترجمهگونهای است از دانشنامه علائی؛ یعنی غزالی در نگارش مقاصد، همواره کتاب دانشنامه را فراروی داشته است و بسیاری از مطالب آن را به عربی، برگردانده است. اما با مطالعه دو سه صفحه از مقاصد و دانشنامه، هرکس بهخوبی درمییابد که شیوه تعبیر، تا چه اندازه متفاوت است و عبارات مقاصد، تا چه حد روان و مفهوم است و عبارات دانشنامه، تا چه حد معقد و پیچیده؛ بااینکه دانشنامه به فارسی است و مقاصد به عربی.
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، مطالبی پیرامون اهمیت و جایگاه آن، مطرح گردیده است.
کتاب معروف غزالی، «تهافت الفلاسفة»، سراسر رد بر حکمای پیشین و حکمای اسلام، خاصه فارابی و ابن سیناست. در این کتاب، غزالی به زغم خود، ضربههایی سخت بر پیکر فلسفه وارد ساخته و آن را بیاساس و سست و بیپایه ساخته است. پیش از نگارش کتاب تهافت، غزالی اثر حاضر را نوشت که در آن، یک دوره منطق و حکمت طبیعی و حکمت الهی را به زبانی بس ساده و رسا بیان کرد؛ بدون اینکه بههیچروی به رد و نقض آراء فلاسفه بپردازد و غرضش تنها نقل گزارش بود. گمان میشود غزالی در نوشتن این کتاب، دو مقصود داشته است: یکی آنکه اصحاب فلسفه، او را در فلسفه جاهل و عامی ندانند و خصومتش را با فلسفه، از مقوله «الأنسان عدو لما جهله» نپندارند و ببینند که چگونه به روح فلسفه و عمق آراء حکما پیبرده است؛ چون محال است کسی فلسفه را بهدرستی درنیافته باشد و به این سادگی و وضوح و صراحت، آن را در سلک بیان بیاورد. دیگر آنکه هرکس به کتاب تهافت میپردازد، پیش از آن، کتاب مقاصد را بخواند تا نخست بهدرستی بداند مقصود فلاسفه چیست و آنگاه به رخنهها و خللهای آن در کتاب تهافت، واقف شود؛ راستی هم اگر کسی از یک نظام فکری بهخوبی آگاه نباشد، چگونه میتواند رد آن را دریابد یا خود به رد آن بپردازد.
بههرحال، آنچه مسلم است، این است که اثر حاضر، مقدمهای است برای «تهافت الفلاسفة» و حتی میتوان آن دو را بر روی هم، بهمنزله یک اثر دانست که بخش اول آن، بیان آراء فلاسفه است و بخش دوم، بررسی و نقد و ابطال آن آراء.
این کتاب در قرون وسطی به زبان لاتینی ترجمه شد و در بین متفکران مسیحی، رواجی شگرف یافت؛ چنانکه در آثار خود، مکرر بدان استناد جستهاند؛ بهعنوان مثال، پدرو هیسپانو 20 مرتبه و الکساندر دوهالس 11 مرتبه و آلبرت کبیر 147 مرتبه و سن توماس آکوینی 31 مرتبه و راجر بیکن 40 مرتبه و دیگران بهکرات از آن نام بردهاند و بدان استشهاد جستهاند. این کتاب، گذشته از لاتینی، به زبان عبری و اسپانیایی نیز ترجمه شده و مخصوصا شروح متعددی نیز به زبان عبری بر آن نوشتهاند.
مقاصد، ابتدا به سال 1331ق، در مصر به چاپ رسید. سپس سلیمان دنیا، استاد مساعد فلسفه در دانشکده اصول دین مصر، آن را تصحیح کرده و در سال 1961م، در دایرةالمعارف مصر، به چاپ رساند. در سال 1338ش، محمد خزائلی، مقاصد را به فارسی برگردانده و آن را به نام «خودآموز حکمت مشا»، در انتشارات امیرکبیر منتشر ساخته است.
فهارس کتاب، شامل فهرستهای: «اعلام»، «اماکن»، «ادیان»، «علوم»، «فرق»، «کتب» و «موضوعات»، در انتهای آن جای گرفته است.
پاورقیها توسط مصحح نوشته شده و در آنها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، توضیحاتی پیرامون برخی از مطالب متن، ارائه شده است.
بیشتر
اثر حاضر در واقع ترجمهگونهای است از دانشنامه علائی؛ یعنی غزالی در نگارش مقاصد، همواره کتاب دانشنامه را فراروی داشته است و بسیاری از مطالب آن را به عربی، برگردانده است. اما با مطالعه دو سه صفحه از مقاصد و دانشنامه، هرکس بهخوبی درمییابد که شیوه تعبیر، تا چه اندازه متفاوت است و عبارات مقاصد، تا چه حد روان و مفهوم است و عبارات دانشنامه، تا چه حد معقد و پیچیده؛ بااینکه دانشنامه به فارسی است و مقاصد به عربی.
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، مطالبی پیرامون اهمیت و جایگاه آن، مطرح گردیده است.
کتاب معروف غزالی، «تهافت الفلاسفة»، سراسر رد بر حکمای پیشین و حکمای اسلام، خاصه فارابی و ابن سیناست. در این کتاب، غزالی به زغم خود، ضربههایی سخت بر پیکر فلسفه وارد ساخته و آن را بیاساس و سست و بیپایه ساخته است. پیش از نگارش کتاب تهافت، غزالی اثر حاضر را نوشت که در آن، یک دوره منطق و حکمت طبیعی و حکمت الهی را به زبانی بس ساده و رسا بیان کرد؛ بدون اینکه بههیچروی به رد و نقض آراء فلاسفه بپردازد و غرضش تنها نقل گزارش بود. گمان میشود غزالی در نوشتن این کتاب، دو مقصود داشته است: یکی آنکه اصحاب فلسفه، او را در فلسفه جاهل و عامی ندانند و خصومتش را با فلسفه، از مقوله «الأنسان عدو لما جهله» نپندارند و ببینند که چگونه به روح فلسفه و عمق آراء حکما پیبرده است؛ چون محال است کسی فلسفه را بهدرستی درنیافته باشد و به این سادگی و وضوح و صراحت، آن را در سلک بیان بیاورد. دیگر آنکه هرکس به کتاب تهافت میپردازد، پیش از آن، کتاب مقاصد را بخواند تا نخست بهدرستی بداند مقصود فلاسفه چیست و آنگاه به رخنهها و خللهای آن در کتاب تهافت، واقف شود؛ راستی هم اگر کسی از یک نظام فکری بهخوبی آگاه نباشد، چگونه میتواند رد آن را دریابد یا خود به رد آن بپردازد.
بههرحال، آنچه مسلم است، این است که اثر حاضر، مقدمهای است برای «تهافت الفلاسفة» و حتی میتوان آن دو را بر روی هم، بهمنزله یک اثر دانست که بخش اول آن، بیان آراء فلاسفه است و بخش دوم، بررسی و نقد و ابطال آن آراء.
این کتاب در قرون وسطی به زبان لاتینی ترجمه شد و در بین متفکران مسیحی، رواجی شگرف یافت؛ چنانکه در آثار خود، مکرر بدان استناد جستهاند؛ بهعنوان مثال، پدرو هیسپانو 20 مرتبه و الکساندر دوهالس 11 مرتبه و آلبرت کبیر 147 مرتبه و سن توماس آکوینی 31 مرتبه و راجر بیکن 40 مرتبه و دیگران بهکرات از آن نام بردهاند و بدان استشهاد جستهاند. این کتاب، گذشته از لاتینی، به زبان عبری و اسپانیایی نیز ترجمه شده و مخصوصا شروح متعددی نیز به زبان عبری بر آن نوشتهاند.
مقاصد، ابتدا به سال 1331ق، در مصر به چاپ رسید. سپس سلیمان دنیا، استاد مساعد فلسفه در دانشکده اصول دین مصر، آن را تصحیح کرده و در سال 1961م، در دایرةالمعارف مصر، به چاپ رساند. در سال 1338ش، محمد خزائلی، مقاصد را به فارسی برگردانده و آن را به نام «خودآموز حکمت مشا»، در انتشارات امیرکبیر منتشر ساخته است.
فهارس کتاب، شامل فهرستهای: «اعلام»، «اماکن»، «ادیان»، «علوم»، «فرق»، «کتب» و «موضوعات»، در انتهای آن جای گرفته است.
پاورقیها توسط مصحح نوشته شده و در آنها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، توضیحاتی پیرامون برخی از مطالب متن، ارائه شده است.
آپلود شده توسط:
hanieh
1398/02/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مقاصد الفلاسفه
با سلام
بگذارید پاسخ شما را با بکار گیری از سخن خودتان بدهیم
شما میگویید : "جزمیت و حجت بودن سخنان اسطو و افلاطون ...و عدم تطبیق آنها با شریعت مبین اسلام ..باعث بوجود آمدن موضعگیری های غزالی شد"
اکنون خواهش میکنم که شما که گویا مخالف جزمیت و حجت بودن افکار فلسفی اید ، برای ما بگویید که چگونه شما اسلام را "مبین " میدانید ؟ و آیا "شریعت اسلام و اصول و فروع دین " جزمی است یا عقلی ؟ آیا خود شما اسلام را حجت نمیدانید ؟
الته نمیخواهم از دین اسلام انتقاد کنم و به باور شما احترام میگذارم ولی روشن است که بنیاد همه دینها بر پایه جزمیت و "خود را بر حق " شمردن نهاده شده است ، و باید دانست که دشمنی غزالی تنها محدود به الهیات ارسطو نمیشود و همانطوریکه پیشتر در دیدگاه دیگری درباره تهافت الفلاسفه غزالی گفته بودم چون در آنروزگار علوم طبیعی و ریاضی نیز بخشی از فلسفه را در برمیگرفته است پس او هر علمی که بیرون و جدای از دایره شریعت و فقه اسلامی باشد (همچون شیمی و فیزیک و ستاره شناسی و..) را محکوم و تکفیر میکند و آنرا همچون علم به شمار نمی آورد ، و براستی پس از غزالی علوم طبیعی در ایران اُفت بسیاری کرد و دچار خمودگی شد و پساتر بعضی از اندیشه های بنیادگرایانه اسلامی غزالی خوراک فکری سلفی ها و تکفیری هایی همچون "ابن تیمیه " و وهابیت شد، غزالی حتی روش خوردن و جشن های ملی ایرانیان را نیز نکوهش میکند و مردم را از لعنت فرستادن به یزید نهی میکند ،درحالیکه از طرف دیگر فلسفه ارسطویی و نو افلاطونی با روش و منش ایرانی همخوانی داشته است و حتی کتابهای ارسطو در زمان ساسانیان به پهلوی ترجمه شده بود و بعضی از آنها را ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرد ه بود و پس از اسلام نیز دانشمندان و ادیبان برجسته ایرانی (از جمله خود غزالی ) با فلسفه و منطق و اخلاق ارسطویی پرورده شده بوده اند و نیز حکمت عرفان و اشراق ایرانی بشدت با فلسفه نو افلاطونی همبسته است.
جزمیت و حجت بودن سخنان ارسطو و افلاطون بعنوان پیشگامان فلسفه برای اکثر فلاسفه بزرگ ایرانی-اسلامی و عدم تطبق سخنان آنها با شریعت مبین اسلام و نقد آگاهانه و ابراز نظریات جدید
باعث بوجود آمدن موضع گیریهای افرادی چون غزالی شد.خودغزالی در کتاب تهافت الفلاسفه بیان میکند که اصل تفکر و روش فلسفی مقبول است اما روش فلاسفه و آرای آنها مورد نقد است
چنانچه دوست عزیز تکسوارغرب بیان نمود خود غزالی در این کتاب به روش فلسفی به نقادی فلاسفه پرداخته است و قبل از این کتاب کتاب دیگری به نام مقاصد الفلاسفه به رشته تحلیل در آورده است
که در آنجا به کمال قدرت فلسفه دانی خویش را آشکارمینماید و آراء فلاسفه را صرفا توضیح داده و سپس تهافت الفلاسفه را در نقد آراء فلاسفه مینویسید تا همگان بدانند که او از سر بیخردی سخن نرانده است
و به یقین خود فیلسوف است ودرواقع فیلسوفی فلسفه را به نقادی گرفته است نه متشرع صرف نا آشنا به فلسفه
امروزه نیز متاسفانه هنوز کم و بیش فلاسفه ما در خصوص آراء فلاسفه غربی پیروصرف هستند و گویا که وحی منزل است و همین امر با عث موضع گیریهایی شبیه غزالی در قرون اولیه ورود فلسفه به دنیای اسلام
درحال حاضر در جامعه علمی و دینی ما شده است.
اگر فلاسفه قرون ابتدایی منظورنظر و قصد غزالی را درست درک میکردند ازاین به اصطلاح تهدید فرصتی میساختند که فلسفه ایرانی-اسلامی شکل گیرد و به اوج رسد
متاسفانه خیلی دیر به این موضوع پی بردند قرنها بعد.
همین موضوع امروزه نیز در مورد فلسفه جدید غرب در میان فلاسفه ایرانی و اسلامی حاکم است و خود میبینید که ما نتوانسته ایم در نظریه پردازیهای جدید و تولید علم فلسفه در جهان امروز نقش پررنگی داشته باشیم.
درپایان این نکته بیان میشود تا خرده بر من نگیرند اهل دقت که منظور من جو کلی بوده و میباشد و الا چه در قدیم و چه در حال حاضر بوده اند و هستند افرادی که تلاش نموده و مینمایند که فلسفه ایرانی اسلامی
را به جهان شناسانده و تولید علم نمایند و پیرو محض نباشند لیکن:
باکورسوچراغی در بیابان ظللمت نتوان بی خطراز بیم حرامیان آسوده خوابید
یا حق
بخصوص از شرح تقابل اندیشه ها لذت می برم
یکی از مهم ترین آدمها در شکل گیری وضع امروز آنچه که به درست یا غلط عالم اسلام میخوانند همین فرد است
در جزمیت او همین بس که معتقد بود برای نابود کردن نوروز و سده آنها را روز روزه واجب اعلام میکرد اگر همین موضوع سبب توجه به این نمادهای ایرانی نمیشد
کتاب مشهور تهافت الفلاسفهکه شاید مهمترین نقد و رد آرای ارسطویی مشربان در تاریخ فلسفه باشد را غزالی به شیوهای فلسفی و نقادانه نگاشت. غزالی در این کتاب چهارده مسئله را بر فلاسفه مورد ایراد قرار دادهاست و به عقیده خود تناقضگوییهای فلاسفه را آشکار کردهاست. غزالی که در بیشتر مباحث مذاق عرفان و تصوف دارد و در کمترین آنها مذاق کلامی دارد، از جمله ابوعلی سینا را به سبب چند مسئله که یکی از آنها مسئله بیآغاز بودن جهان هستی است تکفیر میکند. ابن رشد اندلسی به غزالی پاسخ گفتهاست و نام کتاب خویش را «تهافت التهافت» گذاشتهاست.[۲]
اسلوب و شیوه منطقیای که غزالی در نگارش تهافت الفلاسفه بهکار برد امروز فلسفه نقادی نامیده میشود. ایرادهایی که غزالی بر مشائیان وارد نمودهاست، ذاتاً فلسفی هستند و بعدها در فلسفه مغرب زمین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت به شرح و تفصیل بسیار طرح شدهاند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله به استقراء، عدم اعتماد به یافتههای حسی، حجیت عقل و… که غزالی در این کتاب آنها را به شیوهای منطقی و عقلی طرح نموده، همگی مسائلی فلسفی بهشمار میآیند که در سدههای نو، خود مایه و انگیزه پدیدآمدن مکتبهای جدید فلسفی شدهاند.
اختلاف میان فلاسفه و متکلمان
ویرایش
غزالی در کتاب معروف تهافت الفلاسفة اختلافات موجود میان فیلسوفان و متکلمان را سه نوع میداند:
اختلاف لفظی: مانند اختلاف بر سر صانع یا جوهر نامیدن خداوند عالم؛
اختلاف در اموری که به اصل و اساس دیانت بازنمیگردد: مانند تفسیری که از کسوف دارند؛
اختلاف دربارهٔ مسائل اساسی و اصلی دین: این قسم از اختلافات مربوط است به یکی از اصول دین، مانند اعتقاد به حدوث عالم و صفات صانع و حشر اجساد و آبدان که همه اینها مورد انکار فیلسوفان است.[۳]
حدوث عالم
ویرایش
غزالی مانند بسیاری از متکلمان معتقد به حدوث عالم میباشد و انکار حدوث عالم را نه فقط به معنای محروم شدن از استدلال بر وجود خدا، بلکه حتی به معنای انکار وجود خداوند میداند؛ زیرا قدم بودن عالم به معنای بینیازی آن از صانع است و از این روی، جمع بین اعتقاد به قدم عالم و اذعان به وجد خداوند را که در میان فیسوفان دیده میشود نیرنگ و دورویی بهشمار میآورد.[۴]
علت رویکرد غزالی به منطق
ویرایش
کسانی که با فلسفه و روش فلسفی مخالف بودهاند، مخالف منطق نیز بودهاند؛ اما شاید تنها غزالی است که از این حکم مستثناست و این استثنا سبب میشود به جد این پرسش به میان آید که چرا غزالی به منطق روی خوش نشان دادهاست و چرا به گونه ای منطق را ستوده که گویا آن را نشئت گرفته از وحی الهی میداند. از نظر برخی، آنچه باعث روی آوردن غزالی به منطق شدهاست و موجب گشته تا وی برای آن اعتبار و اهمیت زیادی قائل شود این است که او با متفکران اسماعیلیه به مبارزه علمی برخاسته بود و میکوشید مسئله امامت را از درجه اعتبار ساقط کند و در اعتقاد راسخ اسماعیلیان به امامت خدشه وارد سازد.