سالکان ظلمات: کاوشی در سرچشمه های باطنی نازیسم
نویسنده:
ژان کلود فرر
مترجم:
هوشنگ سعادت
امتیاز دهید
نویسنده این کتاب با بررسی اسناد معتبر کوشیده است جنبه باطنی نازیسم را بر شکافد و نشان دهد که این فتنه تنها یک درام اجتماعی و سیاسی در یک دوران تاریخی معین نیست بلکه محشر کبرایی است که از ژرفای روح مردمی عاطفی و سنت پرست میجوشد. به گمان نویسنده کتاب نهانکاران و رازمندان ژرمنی بوده اند که پیام روایات زمان فرسوده و اسطوره های قوم را در گوش رهبران ناسیونالیسم سوسیالیسم فرو خوانده اند و از گروهی سیاست پیشه قماش تازه ای از عارفان پرداخته اند تا تمدن ظلمات را بازسازی کنند . نازیها همچون همه قدرتمندان خرد و کلان تاریخ , در اندیشه آن بوده اند که برای به کرسی نشاندن اندیشه های نا بخردانه و دوزخی خود عالمی دیگر بسازند و از نو آدمی.
فهرست برخی از فصول کتاب:
دیباچه ای بر محشر کبرای عصر ما / نهانخانه و روحیه جادو گرا / اختیار یک اسطوره / شالوده های معنوی ناسیونالیسم سوسیالیسم / کیهان پردازیهای دلهره آور نازی ها / آلافرد روزنبرگ و اسطوره قرن بیستم / فلسفه و اسطوره / ناسیونالیسم سوسیالیسم یک ایدئولوژی جادویی / نظام سیاه و سرانش / آدولف هیتلر و نیروهای نهانی / الفبا و دستگاههای جادویی و ..
بیشتر
فهرست برخی از فصول کتاب:
دیباچه ای بر محشر کبرای عصر ما / نهانخانه و روحیه جادو گرا / اختیار یک اسطوره / شالوده های معنوی ناسیونالیسم سوسیالیسم / کیهان پردازیهای دلهره آور نازی ها / آلافرد روزنبرگ و اسطوره قرن بیستم / فلسفه و اسطوره / ناسیونالیسم سوسیالیسم یک ایدئولوژی جادویی / نظام سیاه و سرانش / آدولف هیتلر و نیروهای نهانی / الفبا و دستگاههای جادویی و ..
آپلود شده توسط:
شازده
1398/04/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سالکان ظلمات: کاوشی در سرچشمه های باطنی نازیسم
هارون به شگفت ماند و وکیل را بیرون فرستادند تا نیک جهد کرد و چند در بزد و چراغی آورد، و سرای روشن شد. فضل ، کنیزک را گفت: «شیخ کجاست؟» گفت: «بر این بام.» بر بام خانه رفتند، پسر سماک را دیدند در نماز میگریست و این آیت را به تکرار میخواند: افحسبتم انّما خلقناکم عَبثا [آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده آفریدهیم؟] پس سلام بداد، گفت سلام علیکم. هارون و فضل جواب دادند . سماک گفت: «بدین وقت چرا آمدهاید و شما کیستید؟» فضل گفت: «امیرالمؤمنین است، به زیارت تو آمده است که چنان خواست که تو را ببیند.»
گفت: «از من دستوری میبایست به آمدن، و اگر دادمی، آنگاه بیامدی که روا نیست مردمان را از حالت خویش در هم کردن.» فضل گفت: «چنین بایستی، اکنون گذشت. خلیفة پیغمبر است علیهالسلام و طاعت وی فریضه است بر همه مسلمانان.»
منظور او در این جمله، این آیه است که خدای عز وجل میفرماید: «اطیعوا الله و اطیعوالرسول و اولیالامر منکم.»
پسر سماک گفت: «این خلیفه بر راه شیخین میرود تا فرمان او برابر فرمان پیغامبر علیهالسلام دارند؟» گفت: «رَود.» گفت: «عجب دانم؛ چه، در مکه که حرم است، این اثر نمیبینم و چون اینجا نباشد، توان دانست که به ولایت دیگر چون است.!!! »(( یعنی اطاعت از پیشوای عادل ، واجب است که نتایج عدل او در سطح جامعه پیدا باشد ولی وقتی مثلا به عملکرد هیتلر نگاه می کنیم می بینیم که او تمام احزاب آلمان را از دم قلع و قمع کرد و در سخنرانی های خودش به این کار ، افتخار هم می کرد ! ) )
فضل خاموش ایستاد. هارون گفت: «مرا پندی ده که بدین آمدهام تا سخن تو بشنوم و مرا بیداری افزاید.»
گفت: «یا امیرالمؤمنین، از خدای عز وجل بترس که یکی است و انباز (شریک) ندارد و به یار حاجتمند نیست و بدان که در قیامت تو را پیش او بخواهند ایستانید و کارت از دو بیرون نباشد: یا سوی بهشت برند یا سوی دوزخ و این دو منزل را، سه دیگر نیست.»
هارون بهدرد بگریست. فضل گفت: «ایها الشیخ، دانی که چه میگویی؟ شک است در آنکه امیرالمؤمنین جز به بهشت رود؟» سماک او را جواب نداد و از او باک نداشت. پس روی به هارون کرد و گفت:
«یا امیرالمؤمنین، این فضل امشب با توست و فردای قیامت با تو نباشد و از تو سخن نگوید و اگر گوید، نشنوند! تن خویش را نگر و بر خویشتن ببخشای.»
به عبارت دیگر ای جناب هیلتر مراقب باش فردای قیامت ، اس اس و گشتاپو و هیملر و گورینگ نیستند که از تو دفاع کنند !
( به عنوان مثال ، هیتلر : فساد اخلاقی نداشته ، منظم بوده ، دروغ نمی گفته ، اهل الکل نبوده ، فساد مالی هم نداشته و . . . )
هزار سفسطه و آسمان ریسمان کردن در تطهیر شخص دیکتاتور یا ایدئولوژی او به یک طرف ، نتایج واقعی و ملموس عملکرد او و طرفدارانش در سطح جامعه ، معیار قضاوت صحیح است .
برای همه این آدمخوارها همان مردن به
به تمام علاقمندان به رایش سوم، ناسیونال سوسیالیسم و شخص هیتلر پیشنهاد میکنم مطالعه کنن