صفات اشیاء در فلسفه تحلیلی و حکمت اسلامی
نویسنده:
مرتضی قرایی
امتیاز دهید
درباره کتاب:
فیلسوفان تا زمان کانت ذهن را همانند آینه ای می دانستند که در مواجه با واقعیت، آن را آنگونه که هست مستقل از ساخت و کارکرد خود می شناسد. کانت با رد این باور، ذهن را در فرآیند معرفت به منزله ی عینکی می دانست که قابل برداشتن از جلوی چشم نیست. فیلسوفان تحلیلی پا را از این فراتر نهاده و معرفت را متاثر از شرایط زمانی، برخی از آداب و رسوم اجتماعی، شرایط اقتصادی و ... دانستند.
گروهی از فیلسوفان پیش از سقراط منکر ثبات و گروهی دیگر منکر تغیر بودند. ولی ارسطو همگام با فهم عرفی، به دو گونه دگرگونی قائل شد.
1. دفعی (کون و فساد)
2. تدریجی (حرکت، اعم از جوهری و عرضی)
وی پس از آن در قلمرو صفات اشیا، قائل به صفات ذاتی یا ذوات و صفات عرضی یا اعراض گردید.
لاک بر خلاف وی تفکیک بین صفات ذاتی و عرضی را نه یک امر آفاقی بلکه انفسی و بازتاب محدودیت های ذهن و زبان می دانست و معتقد بود:
1. ذات حقیقی اشیا عبارتست از خواص پایداری که نسبت به خواص دیگر یک نحو علیتی دارند.
2. ذات حقیقی اشیا به هیچ نحو قابل شناخت نیست.
فهم عرفی در هر شیئی چهار دسته صفت قائل است: صفات ذاتی و عرضی که هر یک به نفسی و نسبی تقسیم می شوند که دسته دوم را نسب درونی و دسته چهارم را نسب بیرونی می نامند. هر چند ایده آلیست های مطلق و فیلسوفان تحلیلی این تفکیک را بر نمی تابند.
این کتاب در 5 فصل نخست خود به تفصیل دیدگاه های یاد شده را گزارش، تحلیل و نقادی می کند و در سه فصل آخر به ترجمه 3 مقاله در همین ارتباط می پردازد.
بیشتر
فیلسوفان تا زمان کانت ذهن را همانند آینه ای می دانستند که در مواجه با واقعیت، آن را آنگونه که هست مستقل از ساخت و کارکرد خود می شناسد. کانت با رد این باور، ذهن را در فرآیند معرفت به منزله ی عینکی می دانست که قابل برداشتن از جلوی چشم نیست. فیلسوفان تحلیلی پا را از این فراتر نهاده و معرفت را متاثر از شرایط زمانی، برخی از آداب و رسوم اجتماعی، شرایط اقتصادی و ... دانستند.
گروهی از فیلسوفان پیش از سقراط منکر ثبات و گروهی دیگر منکر تغیر بودند. ولی ارسطو همگام با فهم عرفی، به دو گونه دگرگونی قائل شد.
1. دفعی (کون و فساد)
2. تدریجی (حرکت، اعم از جوهری و عرضی)
وی پس از آن در قلمرو صفات اشیا، قائل به صفات ذاتی یا ذوات و صفات عرضی یا اعراض گردید.
لاک بر خلاف وی تفکیک بین صفات ذاتی و عرضی را نه یک امر آفاقی بلکه انفسی و بازتاب محدودیت های ذهن و زبان می دانست و معتقد بود:
1. ذات حقیقی اشیا عبارتست از خواص پایداری که نسبت به خواص دیگر یک نحو علیتی دارند.
2. ذات حقیقی اشیا به هیچ نحو قابل شناخت نیست.
فهم عرفی در هر شیئی چهار دسته صفت قائل است: صفات ذاتی و عرضی که هر یک به نفسی و نسبی تقسیم می شوند که دسته دوم را نسب درونی و دسته چهارم را نسب بیرونی می نامند. هر چند ایده آلیست های مطلق و فیلسوفان تحلیلی این تفکیک را بر نمی تابند.
این کتاب در 5 فصل نخست خود به تفصیل دیدگاه های یاد شده را گزارش، تحلیل و نقادی می کند و در سه فصل آخر به ترجمه 3 مقاله در همین ارتباط می پردازد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی صفات اشیاء در فلسفه تحلیلی و حکمت اسلامی
نکته جالبی را یاد آور شدید ، چون هیچ صفت مطلق و سره بخودی خود نمیتواند باشد ، و هر پدیده ایی حتی رنگها و حس های دریافتی بدنی همه آمیخته ایی از صفت ها هستند که با آنها اندیشه ما پدیده ها را میشناسد ، برای همین "بِرکلی" به هستی بیرونی پدیده ها تردید میکرد و هیوم بر این باور بود که همه پدیده ها و صفت های برداشتی از آنان ، تنها امپرسیونهایی ( تاثیر حسی ) هستند که ذهن ما ازین راه جهان بیرونی را تفسیر میکند، و کانت بر این باور بود که هیچگاه نمیتوان" چیز برخود" / هستی راستین درونی پدیده را بدرستی بازشناخت.
با خواندن بخشهایی از این کتاب باید بگویم که هر چند به خواندن متن های فلسفی کلاسیک یونانی و لاتینی خو دارم ولی خواندن و فهم این کتاب همچون کتابهایی از این دست ، برایم دشوار بود بدو دلیل یکی اینکه
این کتاب نوشته های فلسفی ارسطو و فیلسوفان اروپایی را بوسیله ترجمه و متن های انگلیسی و فارسی و عربی را بهم خواسته بود تا ربط دهد و حتی گاهی از این گرته برداری های دست دوم و سوم دچار خطا و برداشتهای نادرست شده است که البته ریشه در ترجمه های عربی دارد همچون "فهم عرفی" بجای koiné aísthesis/ sensus communis که در اصل گویای شناخت مستقیم و نهادی همگانی از پدیده هاست بطوریکه همه جانداران کما بیش در دریافت و شناخت پدیده های هستی از این توان نهادی بهره می برند ، البته زبان حوزوی مستعرب نیز بر این دشواری افزوده است و واژگانی بکار رفته که اگر کسی عربی نداند متن را نمی فهمد همچون" ذبول " ، من به همه دانشجویان ( و طلبه ها !) ای که بخواهند فلسفه ارسطویی را بررسی کنند ، پیشنهاد میکنم پس از خواندن مستقیم یونانی و یا ترجمه های ارسطو به زبانهای لاتین و دیگر زبانهای اروپایی ،کتابهای دانشنامه علایی ابن سینا و نیز نوشتگان ناصر خسرو بویژه "زاد المسافرین " و نیز رساله های بابا افضل کاشانی که در آنها به فلسفه ارسطویی پرداخته شده است را بخوانند و از آنها الگوی نوشتن فلسفی به فارسی را فرا بگیرند.