کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد
نویسنده:
گابریل گارسیا مارکز
مترجم:
اسماعیل قهرمانی پور
امتیاز دهید
کسی به سرهنگ نامه نمینویسد عنوان کتابی از گابریل گارسیا مارکز است. او این کتاب را در ۱۹۵۷ در پاریس نوشت و در حالی که به لحاظ مالی در شرایط بدی قرار داشت. این اثر در ۱۹۶۱ میلادی منتشر شد. این رمان کوتاه داستان انتظار افراد برای ایجاد تغییری نومیدانه در زندگی آنهاست.داستان روایت روزگار سرهنگ پیری است که سالها در انتظار رسیدن نامهای از طرف دولت به سر میبرد تا برای شرکت و خدماتاش در یک جنگ داخلی بسیار قدیمی مبلغی به عنوان مقرری برای او در نظر گرفته شود. سرهنگ در حالی که در شرایط بسیار وخیم مالی قرار دارد (مانند شرایط مارکز در حین نوشتن اثر) تصمیم دارد تا با مقرری مورد انتظار علاوه بر ترتیب دادن یک زندگی آبرومندانه برای خودش و همسرش، خروس جنگی پسرش که چند ماه پیش حین توزیع مخفیانه اعلامیههای ضد دولتی کشته شد را نیز پرورش دهد. انتظار او برای دریافت نامه مربوز ادامه مییابد و آن نامه هرگز به دست او نمیرسد. او که به پیروزی خروس جنگی به چشم نوعی انتقام مرگ پسرش نگاه میکند در شایط سختی قرار میگیرد که وادار به انتخاب راهی میان زندگی سخت و حفظ و پرورش خروس برای انتقام یا فروش خروس برای ادامه زندگی میشود.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد
نمی شود برای زحمتی که در اعتلای فرهنگ ایرانیان می کشید فقط تشکر کرد و سپاس گفت و راهی را برای جبران آن نیز نمی شناسم.
خدابیامزرد پدرم را مرد بزرگی بود
در کتابخانه اش بیش از 1000 جلد رمانهای معروف از نویسنگان معروف را دارد غیر از کتابهای فلسفوی ادبی ( شعر ) مذهبی و ... که همه آنها را هم خوانده بود . درواقع هیچ وقت پدرم را بدون کتاب ندیدم .در نوجوانی چندتایی از آنها را که وقت خواندنشان را داشتم خواندم و به دلیل دوری از خانه پدری دیگر دستم به آنها نمی رسد.
بعد از فوتش کتابخانه اش مثل یک جای مقدس شده دلمان نمی آید دست بهش بزنیم و یا چیزی از آن برداریم. در واقع هنوز جرائتش را نداریم . دستهای پر مهرش و نگاههای پرمعنایش هنوز روی تک تک برگهای کتابها هست.
وقتی سایت شما را دیدم و دیدم تعدادی ز کتابهایی که پدرم داشت را به صورت الکترونیک در آن دارید. خیلی خوشحال شدم. حالا می توانم آنها را بخوانم .
کاش می توانستم در این را یاریتان کنم . اگر تنها فرزند خوانواده بودم و کتابها فقط سهم من بود همه را برای اسکن می آوردم . چون همه نسخه های اصلی هستند. کاش می توانستم. به هر حال ....
از همه شما ممنونم . دستتان پرتلاشتان را می بوسم.
در این بازار عطاران، مرو هرسو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین، که در دکّان شکر دارد
ممنون از زحمات عزیزان دست اندر کار سایت ...8-)
وقتی پیداش کردیم دنبال عیبش می گردیم
وقتی از دستش دادیم دنبال خاطراتش می گردیم
و باز می بینیم که تنهاییم