رسته‌ها
در این دنیا
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 21 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 21 رای
✔از متن کتاب:
هنوز داشتند می رقصیدند ولی برای من کمی دیر شده بود. آهسته خود را به سایه کشیدم و آهسته آن جشن باشکوه را ترک گفتم.
شب قشنگی بود. شب عروسی مسعود بود. از ترس اینکه مسعود عزیز راه فرار را بروی من نبندد، ترجیح دادم که بی سر و صدا جیم شوم. نم نم باران شبانه آسفالتهای خیابان های امیریه را شسته بود. اتومبیل های چهل و نه و پنجاه، اتومبیل سوارهای خوشبخت را از خانه به مهمانی و از مهمانی به خانه می برد.
اما من پیاده بودم. تنها هم بودم. البته در این تنهایی آسوده تر بودم؛ زیرا بهتر می توانستم به شب و به باران اسفندماه و به عطر بهار و روشنایی ستارگان تهران فکر کنم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
164
آپلود شده توسط:
mahjoob
mahjoob
1397/02/28

کتاب‌های مرتبط

آوای وزغ
آوای وزغ
4.3 امتیاز
از 30 رای
گریزپا
گریزپا
4.5 امتیاز
از 11 رای
بوف کور جام زن
بوف کور جام زن
4.3 امتیاز
از 3 رای
تقدیر چنین بود
تقدیر چنین بود
4.4 امتیاز
از 83 رای
تویست داغم کن
تویست داغم کن
3.9 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در این دنیا

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
در این دنیا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک