رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

دوازده داستان سرگردان

دوازده داستان سرگردان
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 655 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 655 رای
✔️ مارکز در مورد این کتاب چنین توضیح میدهد: سپتامبر گذشته، پس از دو سال کار جسته و گریخته‏ ی دیگر، آماده‏ ی چاپ بودند و بدین‏گونه، آوارگی آنها در رفت و بازگشت مداوم میان میز تحریر و سطل زباله سرانجامی می‏ یافت؛ البته اگر در آخرین دم تردیدی نهایی سایه نمی‏ افکند. چون شهرهای مختلف اروپایی را که داستانها در آنها به وقوع می‏پیوندند، متکی به قوه‏ ی حافظه‏ ی خود و از دور تشریح کرده بودم، میل داشتم وفاداری خاطراتم را تقریباً پس از گذشت بیست سال محک بزنم و از این رو، برای بازشناسی آن شهرها، اقدام به سفر سریعی به بارسلون، ژنو، رم و پاریس کردم.
هیچ‏یک از این شهرها با آن‏چه که من به خاطر داشتم، تطبیق نمی‏کرد. همگی، مثل همه‏ ی اروپای کنونی، به دنبال تغییری شگفت‏ انگیز، بیگانه شده بودند. خاطرات حقیقی به نظرم اشباحی خیالی جلوه می‏کردند؛ در حالی‌که خاطرات دروغین چنان قانع‏کننده می‏نمودند که جایگزین واقعیت شده بودند. از این رو برایم میسر نبود خط تفکیک‏کننده‏ای میان توهم و حسرت گذشته بکشم. این راه‏حل نهایی بود. بالأخره آن‏چه را که برای تمام کردن کتاب، سخت به آن نیاز داشتم، یافته بودم؛ چیزی که فقط گذشت سال‏ها می‏توانست به من بدهد: چشم‏اندازی در زمان.
در بازگشتم از این سفر ماجراجویانه، تمام داستان‏ها را طی هشت ماه تب‏ آلود، از ابتدا بازنویسی کردم و دیگری نیازی نداشتم از خود بپرسم کجا زندگی پایان می‏گرفت و کجا خیال آغاز می‏شد. زیرا این گمان مرا یاری می‏داد که شاید دیگر چیزی از آن‏چه بیست سال پیش در اروپا تجربه کرده بودم، صحت نداشت. نوشتن برایم چنان سهل و روان شده بود که گاه احساس می‏کردم صرفاً از روی لذت داستان‏سرایی می‏نویسم، که شاید کیفیتی انسانی شبیه بی‏وزنی است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/01/22
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دوازده داستان سرگردان

تعداد دیدگاه‌ها:
11
خوب خوب خوب.برای وقتایی که از کتابهای مزخرف راحت شی و یه جیز خوب بخونی
درود به رفقای کتابناک و سلام به مارکز بزرگ.
حیرانی نازنین ماکوندو انگار سرنوشت محتوم انسانی ست که از این قرن داره عبور می کنه با لنگی و تردید مرگبارش.
همه ما عمری به مثابه صد سال تنهایی می کنیم و بعد تو یه ساعت معلوم با توفان پایانی دامن جمع می کنیم و می کوچیم به هر کجا که ماکوندو نیست.
مارکز وجدان زخمی این قرون بمباران شده س.
راستی رفقای کتابناکی دستتون درد نکنه از این همه زحمت دمتون گرم
بهترین معلم دینا کسی بود که بهترین چیز را به من آموخت:
2خط روی تخته کشید و گفت : این دوخط موازی هیچوقت بهم نمیر سند مگر اینکه یکی خود را بشکند.
تا غرورتو نشکنی به چیزی که میخوای نمیرسی

امتحان مي کنيم بدون اين که ضرر کنيم!!
دوست عزیز
اگر کتابی که می خوانی در زمان خواندن یک همزاد پنداری با نویسنده نداشته باشی و یا از نظر دیدگاه با او تفاوت داشته باشی آن کتاب را نخوان واگر خواندی با یک دید روان شناسانه به مطالب بنگر و اگر بازهم اگر چیزی از آن سر نیاوردی باید به دانش خود شک کنی نه به بهترین نویسنده ای که عاشق نویسندگی است او با تک و تک وجودش کتاب می نویسد واز قلمش عشق وشوق تراوش میکند .
fagat rahnamaie ozviat bezarin. ke hame dagigan bedonan ozviat chie. na in ke nahveie ozviat. khode ozviat chiaro migam.
لطفا کتاب صد سال تنهایی هم به مجموعه اضافه کنید:inlove:
دوازده داستان سرگردان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک