رسته‌ها
تفسیر باران - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 5
با 4 رای
امتیاز دهید
5 / 5
با 4 رای
نگاهی دیگر به قرآن مجید - سوره های حمد و بقره

این کتاب به صورتى است که گویا انسان امروزى با خدا گفتگو مى کند. این سبک نوشتار را نویسنده بعد از نظرسنجى فراوان از جوانان، برگزیده است و گروه هدف هم در این کتاب، همان جوانان مى باشند، جوانانى که از ادبیاتِ سنگین متن هاى دینى خسته شده اند و به آن هیچ رغبتى ندارند.
خدا قرآن را براى سعادت ما فرستاده است، وظیفه ما این است که قرآن را بخوانیم و به آموزه هاى آسمانى آن، عمل کنیم، ما باید مسائل زندگى مادى و معنوى و موضوعات خانوادگى و اجتماعى خود را با قرآن تنظیم کنیم و در پرتو آن حرکت نماییم.

در تفسیر آیه 5 سوره بقره می خوانید:
مى دانى دلم مجذوب قدرت ها و زیبایى ها مى شود و ناخودآگاه به سوى آن ها جذب مى شوم، امّا تو به یادم مى آورى روزى را که همه این قدرت ها نابود شده اند و آن روز فقط تو هستى که قدرت دارى! روز قیامت را مى گویم! آن روز همه کسانى که به سویشان رفتم و آن ها را بُت خود قرار دادم، زبون و خوار مى شوند، آن روز چقدر نزدیک است! وقتى که من از همه ناامید شوم.
فقط تو هستى که همیشه بوده اى و خواهى بود، پس فقط تو را مى پرستم و از تو یارى مى خواهم.
خوب مى دانم اصلِ همه بُت ها، بُتى است که درونم هست، باید در هراس باشم از اینکه نفس من، بُتِ من شود، تا خودم را نشکنم نمى توانم به سویت بیایم. باید دل خود را از عشق به خود خالى کنم، در دلم باید فقط محبّت تو باشد، مبادا خودپرست باشم! از هر چیزى که بخواهد جاى تو را در قلبم بگیرد، دور مى شوم، دل من حرمِ تو است، در این حرم باید فقط یاد و محبّت تو باشد.
لحظه اى باید فکر کنم! به راستى به یارى چه کسى دل بسته ام؟ اگر تو نخواهى، هیچ کس نمى تواند برایم کارى کند، هر کس که قدرتى دارد، از تو دارد، پس آیا بهتر نیست در مشکلات، فقط از تو یارى بخواهم و تو را صدا بزنم که تو صداى همه بندگانت را مى شنوى و آنان را یارى مى کنى.

فهرست مطالب:

پیشگفتار
شیوه نامه
سوره فاتحه
سوره بقره
پیوست هاى تحقیقى
منابع تحقیق
فهرست کتب نویسنده
بیوگرافى نویسنده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
369
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
نافله
نافله
1396/10/25

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تفسیر باران - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
2
این نکته را الان به خاطر آوردم که در اینجا ذکر نکردم. از جمله اینکه ذکر این حروف در قرآن، در حالت قسم است. یعنی "الف لام میم" را باید بصورت "والله الطیف المجید" یعنی "قسم به الله لطیف مجید" در نظر گرفت. یعنی فی المثل ذکر آن را در سوره بقره اگر در نظر بگیریم:
الم
ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین
را باید چنین ترجمه کرد:
قسم به الله لطیف مجید
این کتاب با عظمتی ست (چون ذلک بکار رفت در ترجمه نباید "آن کتاب" بیان گردد. بلکه باید "این کتاب با عظمت" ترجمه شود) که هیچ تردیدی در آن نیست (که از رب العالمین است-وگرنه بسیاری در آن تردید کردند) هدایت برای کسانی ست که تقوا می جویند (با توجه به آیه بعد، باید مضارع ترجمه گردد. اگر تقوا را یافته باشند که دیگر هدایت نیاز ندارند)
نکته ای در باب حروف مقطعه در قرآن عرض کنم که در این کتاب مورد غفلت واقع شد.
1-برخی حروف مقطعه را اسامی سوره ها گرفتند و گفتند که فی المثل اسم سوره قلم، نون بوده که در آن فرموده "نون والقلم" . در حالی که 6 سوره با مطلع "الم" وجود دارد و معنی ندارد که 6 سوره همنام وجود داشته باشد.
2-برخی آن را حروف بی معنایی دانسته اند که رسول الله پیش از آغاز ادای وحی بر زبان می آوردند تا مردم را به سکوت دعوت کند. در حالی که اگر چنین بود، آن کلمات بی مفهوم را در کتاب نمی آورد. مثل این است که کسی برای دعوت به سکوت سرفه کند و بعد همان را در کتابش ذکر کند.
3-برخی آن را رمزی بین خدا و پیامبر دانسته اند. در حالی که جای رمز بین خدا و پیامبر در کتاب هدایت همه بشر نیست. نیازی نبود رمز خدا و پیامبر در قرآن که "هدی للناس" هست ذکر شود.
4-برخی-از جمله همین کتاب- آن را نشانه این گرفته اند که خدا با این کلمات بی مفهوم با انسان سخن می گوید که باز هم به نظر می رسد نارواست. به چه جهت نصف الفبای عربی در حروف مقطعه ذکر شده و همه الفبا ذکر نشده؟ و به چه جهت حروف تکراری دارد؟
5-محتمل ترین گزینه-از منظر بنده- بنا بر آنچه در کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق به نقل از امام صادق علیه السلام آمده این است که این حروف، مختصری از اسماء و صفات خداست و این امروز هم مرسوم است. فی المثل "ناجا" و "آجا" و "ودجا" و "ساواک" و "IRI" و "USA" همه مخفف و مختصری از اسماء هستند و حروف مقطعه نیز چنین اند. بر همین مبناء، "الم" به معنای "الله لطیف مجید" و "کهیعص" به معنای "کافی هادی ولی عالم صادق" و قس علی هذا است و این معقول است. چرا که در جای جای قرآن مشاهده می کنیم که مسلمانان سوال می پرسیدند، مثل "و یسئلونک عن ذی القرنین/شهر الحرام" و.... . اما جایی نه در تاریخ و نه در قرآن کسی از حروف مقطعه سوالی نپرسید. این بدان معناست که معنای آن را می دانستند. وگرنه اگر رمزی بین خدا و پیامبر بود، چرا برای کسی سوال پیش نیامد با اینکه مسائل پیش پا افتاده تر را پرسیده بودند؟
تفسیر باران - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک