فیزیکدانان بزرگ از گالیله تا هاوکینگ - جلد 1
امتیاز دهید
شامل:
مکانیک
ترمودینامیک
الکترومغناطیس
مکانیک آماری
نسبیت
بیشتر
مکانیک
ترمودینامیک
الکترومغناطیس
مکانیک آماری
نسبیت
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فیزیکدانان بزرگ از گالیله تا هاوکینگ - جلد 1
سایت علمی بیگ بنگ
گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت اول
اسماعیل جوکار ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ 1 دیدگاه
(از سری مقالات تاریخ علم)
گالیله شخصی اجتماعی بود که در بین اشخاص با نفوذ، همراهان روشنفکری یافت.
با ارزشترین دوستی او در این میان با جوان با استعداد و بلند همتی به نام «فیلیپو سالویاتی» (Filippo Salviati) بود. گالیله و دانشجویانش به طور منظم در ویلای زیبای سالویاتی واقع در ۱۵ مایلی فلورانس دیدار میکردند. اما گالیله حتی در این مکان شاد نیز ناآرام بود. او خواهان پذیرش و موفقیت در دنیای دیگری بود: یعنی رم (یا به عبارتی کلیسا).
در ۱۶۱۱ گالیله درخواستی را مبنی بر دیداری رسمی از رم جهت معرفی تلسکوپ و بیان اهمیت اکتشافات نجومیاش در واتیکان به منشی دوک ایالتی ارائه داد.
این برنامه مخاطرات خود را به همراه داشت. در میان اکتشافات گالیله، شواهد آزادهندهای بر خلاف جزمیات کلیسا وجود داشت، مبنی بر اینکه زمین مرکز جهان است. این تفکر از جهان را منجم و ریاضیدان یونانی، بطلمیوس در قرن دوم ارائه داده بود و چنین عقیدهای در دراز مدت جزئی از باورهای راستین کلیسا به شمار میآمد. گالیله توانست در مشاهدات خود شواهدی دال بر حرکت اقمار مشتری به دور این سیاره و ناگوارتر از آن حرکتهای انتقالی مریخ به دور خورشید بیابد. در قرن شانزدهم، منجمی لهستانی به نام «نیکولاس کوپرنیکوس» نظریهای کیهانشناسی ارائه داد که بر اساس آن خورشید در مرکز عالم قرار دارد. گالیله هنگام سفر به رم در سال ۱۶۱۱ به طور کلی به نظریهی کوپرنیک گراییده بود. از طرف دیگر، خورشید و ماه در متون مقدس، اجسامی کامل و بینقص بودند. تلسکوپ گالیله وجود کوهها و درهها بر سطح ماه و لکههایی بر سطح خورشید را تأیید میکرد.
اما در ۱۶۱۱ معارضه بین تلسکوپ و کلیسا موقتاً پنهان و خاموش بود و حضور گالیله در واتیکان موفقیتی بزرگ محسوب میشد. او با پاپ مقتدر، پل پنجم، دیدار کرد و مورد آمرزش و حمایت او قرار گرفت. در آن زمان و پس از آن، اقتدار علمی و فکری پاپ در اختیار کاردینال «رابرت بلارمین» (robert bellarmine) بود.
وظیفهی او این بود که ادعاهای گالیله را بسنجد و رسماً سمتی اداری به او پیشنهاد کند. او در عوض نظر منجمان و ریاضیدانان کلیسای یسوعی کلگیو رومانو را جویا شد که در امکان رویت کوهها بر سطح ماه با استفاده از تلسکوپ تردید داشتند. اما مهمتر از آن بر شواهد تلسکوپ مبنی بر حرکات ادواری مریخ و حرکات اقماری مشتری مهر تأیید نهادند.
گالیله حامی اشرافزادهی جدیدی در رم یافت. او شاهزاده «فردریکو چزی» (Federico Cesi)، بنیانگذار و رئیس انجمن ببرها بود.
انجمن ببرها اجتماعی مخفی بود از دانشمندانی که اشتیاق و جسارت کافی جهت جستجوی دانش حقیقی را داشتند و زندگی را وقف مطالعهی طبیعت و به ویژه ریاضی میکردند. اعضای انجمن، جوان و تندرو و در برابر دشمنان مانند ببر، تیزبین و بیرحم بودند. گالیله در مهمانی پرتجمل و باشکوهی که چزی برگزار کرد، مهمان افتخاری بود و مدتی بعد به عنوان عضو انجمن برگزیده شد.
گالیله دوستان با نفوذ بسیاری در رم و فلورانس پیدا کرد و البته به تحقیق، چند دشمن قسم خورده نیز داشت. سردستهی آنان در فلورانس، «لودوویکو دلاکولومبه» بود که نهایتاً و خودخواسته، سردستهی منتقدان گالیله شد. کولومبه در زبان ایتالیایی به معنای کبوتر است. گالیله این موضوع را با نامیدن کولومبه و همدستانش با عنوان «دستهی کبوتر» به سخره میگرفت.
در اواخر ۱۶۱۱، کولومبه که صلاحیت علمیاش اندک بود، به جدال و مبارزهجویی با گالیله در قالب یک مبارزهی فکری پرداخت:
مناظرهای عمومی درباره ی نظریهی اجسام شناور به ویژه یخ.
یک استاد پیزایی، دعوت به مناظره رسمی را به گالیله ابلاغ کرد و گالیله با گشادهرویی پاسخ داد:
«« از آن رو که همواره آمادهی آموختن از هر کسی هستم، دعوت به بحث با دوست شما و طرح استدلال دربارهی موضوع مورد مناظره را همچون عنایتی از جانب شما میپذیرم.»
محل مناظره، قصر پیتی بود. دو کاردینال نیز در جمع حاضران بودند. یکی از آنها «مافئو باربرینی» بود که بعدها به سِمَت «پاپ اوربان هشتم» ارتقا یافت و نقشی اساسی در مرحلهی نهایی داستان گالیله را ایفا کرد.
گالیله در جریان مناظره این نظریه را پیش کشید که علت شناوری یخ و اجسام شناور دیگر به سبب سبکتر بودن آنها از مایعی است که در آن غوطهور شدهاند. کولومبه از دیدگاه ارسطو دفاع کرد مبنی بر اینکه لایهی نازک و تخت یخ به علت شکل خاصش بر روی آب شناور میشود. گالیله به طور معمول استدلال خود را با استفاده از جزئیات تبیین کرد. او با رأی حاضران از جمله کاردینال باربرینی برنده اعلام شد. گالیله در جریان مناظره نشان داد که قطعاتی از آبنوس حتی در اشکال بسیار نازک همواره درآب غرق میشود، در حالیکه یک قطعه یخ عظیم روی سطح آب باقی میماند و بدین وسیله رأی قاطع و موافق ناظران را به دست آورد.
گالیله یک روز پس از پیروزی در مناظره به شدت بیمار شد و در ویلای سالویاتی مورد مداوا قرار گرفت تا سلامتی خود را بازیابد. او پس از بهبودی، دیدگاه خود دربارهی اجسام شناور را در رسالهای خلاصه کرد و به همراه سالویاتی به مطالعهی لکههای خورشیدی پرداخت. آن دو، حرکت لکههای بزرگ را ترسیم کردند که درکنار خط استوای خورشیدی از سمت غرب به شرق حرکت میکرد.
آنگاه در بهار ۱۶۱۲ معلوم شد که گالیله و سالویاتی رقیبی دارند. این شخص خود را «آپلس» مینامید (Apelles). بعدها معلوم شد که او پدر کریستوفر شاینر، استادی یسوعی از باواریا است. آنچه موجب نگرانی گالیله شد، این ادعای آپلس بود که میگفت او برای اولین بار لکههای خورشیدی را مشاهده کرده است و به گمان او، این لکهها تصاویر ستارگان گذرنده از مقابل خورشیدند. او نه تنها بیشرمانه به ادعای پیشین گالیله دستدرازی میکرد، بلکه تعبیر غلطی از لکهها را نیز ارائه میداد. گالیله همواره آمادگی بدگمانی و سوءظن شدید به دیگران را داشت و اکنون چنین وضعیتی در او غالب بود.
او چند نامه با لحنی تند نوشت و برای آپلس فرستاد و طی توافقی با چزی قرار شد انجمن ببرها، نامهها را در رم منتشر کند.
گالیله در این نامهها برای اولین بار بر انسجام کیهانشناسی کوپرنیکی پای فشرد. او مشاهداتش دربارهی سیارات را شاهد آورد:
«« به شما میگویم (سیارهی زحل) نیز مانند زهرهی شاخیشکل، تحسینبرانگیز و دقیق، مطابق با نظام بزرگ کوپرنیکی حرکت میکند. اکنون بادهای مساعد در جهت تأیید این نظام میوزند و آنگاه که راهنما فرا میرسد، دلیل اندکی برای ترس از بادهای ناموافق و سایهها وجود دارد.»»
ادامه دارد….
منبع: کتاب زندگی و زمانهی فیزیکدانان پیشرو، نوشتهی ویلیام اچ.کراپر
سایت علمی بیگ بنگ
گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت دوم
فیزیک مطالب علمی مطالب ویژه
اسماعیل جوکار ۸ خرداد ۱۳۹۲ 1 دیدگاه
(از سری مقالات تاریخ علم)
گالیله به زودی با رویداد محرک دیگری برای اعلام عقیده خود در مورد نظام کوپرنیک مواجه شد. یکی از شاگردانش به نام “بندتو کاستلی” سمت قبلی گالیله یعنی کرسی ریاضی پیزا را به دست آورد. او در نامهای به گالیله نوشت که اخیراً مصاحبهای آزاردهنده با “گرانددوشس پیوس کریستین” داشته است. کاستلی نوشت:
«« سرکار علیه با استناد به متون مقدس علیه من استدلال کرد.»»
توجه آن زن به ویژه به فرازی از کتاب یوشع بود که در آن خداوند به خورشید فرمان میدهد برای جلوگیری از گریختن دشمنان یوشع به درون شب، از حرکت باز ایستد. آیا این سخن بیانگر گردش خورشید به دور زمین و بر خلاف ادعای کوپرنیکی نیست که میگفت زمین به دور خورشید ساکن حرکت میکند؟
گالیله خطر را احساس کرد. گرانددوشس قدرتمند بود و گالیله میترسید که حمایتهای خود را از دست بدهد. او برای اولین بار نظام کوپرنیکی خود را به طور گسترده در مواجههای جدی و گشوده با مسائل الهیاتی دید. او ابتدا نامهای به کاستلی نوشت. در آن نامه اشاره کرد که گاهی اوقات اعتماد به ظاهر و صورت نوشته های انجیل اشتباه است. انجیل را باید به نحوی تعبیر کرد که در تعارض با مشاهدات مستقیم نباشد:
«« وظیفهی مفسران خردمند، فهم معنای درست متون مقدس به گونهای است که در توافق با شواهد فراهمآمده از تجربهی حسی باشد.»»
او استدلال کرد که خداوند میتوانسته به همان راحتی که یوشع را بر اساس کیهانشناسی بطلمیوسی امداد کرد، او را بر اساس کیهانشناسی کوپرنیکی یاری دهد.
نامه به کاستلی که دست به دست و سرانجام منتشر شد، تا یک سال پاسخ انتقادآمیزی را در پی نداشت. گالیله در همان ایام، ارزیابیهای جدیتری ارائه داد. او متن نامه را با تأکید بر اولویت مشاهدات به جزمیات، هنگامی که این دو با هم در تعارضاند، گسترش داد و آن را مستقیماً برای گرانددوسش کریستین فرستاد. او نوشت:
«« هدف اولیه متون مقدس، دعوت به ستایش و عبادت خداوند و نجات روح انسانها است. اما شخص در بحث از پدیدههای طبیعی، نباید از مرجعیت متون مقدس سود جوید بلکه باید آزمایش تجربی و تبیینهای ضروری آن را به کار گیرد.»»
و او این سخن کاردینال “سزار بارونیوس” را خاطر نشان کرد که :
«« انجیل به ما میگوید چگونه به بهشت برویم نه اینکه اجرام سماوی چگونه میگردند.»»
اولین حمله از جانب روحانیت، از سوی کشیش دومنیکن جوان به نام “توماسو کاچینی” بود که خطابهای تندی را با محوریت معجزهی یوشع و بیهودگی فهم چنین رویدادهای بزرگی بدون ایمان با باورها و عقاید رسمی دارد. این امر مرحلهای بحرانی در زندگی گالیله بود. رستون میگوید:
«« یک روحانی متنفذ، مشهورترین دانشمند ایتالیا و استاد گرانددوک توسکانی و دوست صمیمی کاردینالهای قدرتمند رم را با دستآویز عدم اعتقاد، به ارتداد متهم کرد.»»
کاچینی و پدر “نیکولو لورینی”، یک کشیش دومنیکن دیگر، موضوع گالیله را در دادگاه تفتیش عقاید رم با ارائهی نامهی گالیله به کاستلی به عنوان مدرک مطرح کردند.
گالیله نمیتوانست این وقایع را نادیده بگیرد. او تمایل داشت به رم برود و با تفتیش گران مواجه شود، شاید بتواند حمایت و نفوذ کاردینال بلارمین را جلب کند که چهارسال پیش به نفع مشاهدات نجومی او گزارش داده بود. اما یک بار دیگر بر اثر بیماری به مدت چند ماه توان خود را از دست داد. سرانجام در اواخر سال ۱۶۱۵ به رم رفت.
کمیتهای جهت اظهارنظر تفتیشگران در واتیکان به بررسی ادعاهای کوپرنیکی پرداخت و نظرات آن را مانند قرار داشتن خورشید در مرکز عالم «« احمقانه، پوچ و نوعاً ارتدادآمیز»» خواند.
دادگاه تفتیش عقاید در ملاقاتی با پاپ در ۲۵ فوریه ۱۶۱۶ دستورهای مستقیمی گرفت که بر مبنای آن گالیله نباید به تدریس و دفاع از نظام کوپرنیکی بپردازد. هرگونه سرپیچی، حبس را به دنبال خواهد داشت.
صبح روز بعد، بلارمین و یکی از اعضای دادگاه، حکم را به صورت شفاهی به گالیله اعلام داشت. گالیله تصمیم را بدون اعتراض پذیرفت و منتظر ابلاغ فرمان رسمی واتیکان شد.
فرمانی که چند هفته بعد رسید، کاملاً با ابلاغ شفاهی بلارمین مغایر بود.
فرمان، اشارهای به گالیله یا مطالب منتشرشدهاش نداشت. بلکه در عوض محدودیت عمدهای را برای نظام کوپرنیکی قائل میشد:
«« بر جماعت مقدس کلیسا آشکار شده است که عقاید نادرست فیثاغوری مبنی بر حرکت زمین و سکون خورشید که نیکلاس کوپرنیکوس ارائه داده و همگی در تعارض با متون مقدساند، قبلاً اشاعه یافته و به دست افراد بسیاری رسیده است. بنابراین از آنجا که مبادا هر عقیدهای از این نوع تلویحاً به حقایق کاتولیکی آسیب برساند، کلیسا مقرر داشته است که نشر و اشاعهی کارهای نیکلاس کوپرنیکوس متوقف بماند تا زمانی که تصحیح شوند.»»
گالیله که همواره آدمی خوشبین بود، از وقوع این رویداد خوشحال شد. او بر خلاف دستورهای اکید بلارمین، تن به خودسانسوری نداد. موارد تصحیح نظام کوپرنیکی ناچیز بود. گالیله سه ماه در رم ماند و مانند همیشه بیپرده و صریح بود. منشی ایالتی توسکانی به او توصیه کرد:
«« بیش از این با سگ خفته سر به سر مذار.»» و افزود: «« شایعاتی در گرفته که ما علاقهای به آنها نداریم.»»
ادامه دارد….
منبع: کتاب زندگی و زمانهی فیزیکدانان پیشرو، نوشتهی ویلیام اچ.کراپر
گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت سوم
(از سری مقالات تاریخ علم)
گالیله در فلورانس دوباره بیمار شد و سالهای ۱۶۱۷ و ۱۶۱۸ اغلب دچار افسردگی بود. او در هنگام ظاهرشدن سه ستارهی دنبالهدار در آسمان شب و در طول ۴ ماه آخر سال ۱۶۱۸ توان کافی برای مطالعه و نظریهپردازی دربارهی آنها را نداشت. گالیله تنها زمانی به عمل فراخوانده شد که پدر «هوراشیو گراسی»، استاد ریاضی در کلگیو رومانو و یک محقق ممتاز،کتابی را منتشر و در آن استدلال کرد که ستارگان دنبالهدار شواهد تازهای علیه کیهانشناسی کوپرنیکی ارائه میدهند. گالیله بیمارتر از آن بود که خود پاسخ را فراهم کند. بنابراین، این وظیفه را به یکی از شاگردانش، ماریو گوئیدوچی، حقوقدان و فارغالتحصیل کلگیو رومانو واگذار کرد. رسالهای با عنوان گفتاری دربارهی ستارههای دنبالهدار، زیر نام گوئیچی منتشر شد. گرچه استدلالها به وضوح از آن گالیله بود.
این رویداد، پاسخ در خور گراسی را به همراه داشت و در ۱۶۲۱ و ۱۶۲۲ گالیله آنقدر برانگیخته و سالم بود که مانفیست بلیغ خود، سنجشگر (The Assayer) را منتشر کرد. در این کتاب گالیله اعلام کرد:
«« فلسفهای که در این کتاب بزرگ، جهان، نوشته میشود، در مقابل نگاه خیرهی ماه همچنان گشوده میماند و نمیتوان آن را فهمید مگر آنکه شخص در ابتدا با زبان آن آشنا شود و الفبای سازندهاش را بخواند. این کتاب به زبان ریاضی نوشته شده و شخصیتهای آن، مثلثها، دایرهها و دیگر اشکال هندسیاند که بدون آن، فهم کلمهای از کتاب ممکن نخواهد بود. بدون اینها شخص در هزارتویی تاریک سرگردان بر جای میماند.»»
سنجشگر تأیید واتیکان را گرفت و کاردینال باربرینی که از گالیله در مناظره با دلاکولومبه حمایت کرده بود، در نامهای دوستانه و دلگرم کنندهای نوشت:
«« ما همیشه برای خدمت به شما آمادهایم.»»
زمان نشان داد که آرزوهای دلگرمکنندهی باربرینی میتوانست بیش از اینها به هنگام و به جا باشد. او در ۱۶۲۳ به منصب پاپی رسید و نام اوربان هشتم را برگزید.
گالیله پس از بازیابی توان مجدد و پشت سر نهادن زمستان ضعف و بیماری، در بهار ۱۶۲۴ دوباره به رم سفر کرد. او با خود تعدادی میکروسکوپ به همراه برد. طرح اصلی میکروسکوپ مانند تلسکوپ به هلندیها تعلق داشت اما گالیله دستگاه را تا اندازه زیادی جهت مصارف علمی بهبود بخشید. تصاویر بزرگ حشرات، موجبات حیرت جماعت کلیسای رم را فراهم آورد.
گالیله کوتاه زمانی پس از رسیدن به رم ملاقاتی با پاپ جدید اوربان هشتم داشت. بر خلاف انتظارش که باربرینی، کاردینال سابق و پاپ کنونی، مانند قبل به او وعدهی حمایت خواهد داد، با نارحتی تمام با شخصیتی متفاوت روبهرو شد. پاپ جدید اقتدارگرا، فامیلدوست، ملالآور و در حصار گاردهای نظامی بود. با وجود این، گالیله رم را با این اطمینان که هنوز مسیر روشنی در پیش رو دارد، ترک کرد. او در نامهای به چزی نوشت:
«« در پاسخ به سوآلی دربارهی کوپرنیک، حضرت پاپ فرمود که کلسیای مقدس فرمان به کفرآمیز بودن عقاید کوپرنیک نداده و نمیدهد. اما آن را نوعی گستاخی تلقی میکند. تا زمانیکه دلایلی دال بر ارتداد وجود ندارد نیازی به ترس نیست.»»
اکنون تدبیر گالیله این بود که دلایل خود را به صورت فرضیههایی بیان کند بدون آنکه ادعای حقیقت مطلق را داشته باشد. قالب نوشتاری او به صورت گفتگو بود. او سه شخصیت را خلق کرد که دربارهی مزایای دو نظام کوپرنیکی و بطلیموسی بحث کنند، اما بحث نهایتاً به راه حل قاطع و روشنی منجر نمیشد. دو تن از این شخصیتها به پاس خاطرات مهرآمیز دوستان فلورانسی و ونیزیاش، «جیان فرانچسکو ساگردو» و «فیلیپو سالویاتی» نام گرفتند که هر دو مرده بودند. سالویاتی به جای گالیله سخن میگفت و ساگردو در نقش مردی عادی و غیر متخصص اما باهوش ظاهر میشد. شخصیت سوم، بطلمیوسی است و گالیله او را «سیمپلیچیو» نامید که در زبان ایتالیایی به معنای ساده و ساده لوح است.
گفتگو با عنوان کامل «در باب دو نظام عمدهی جهانی»، گالیله را به تناوب در مدت ۵ سال از ۱۶۲۴ تا ۱۶۲۹ به خود مشغول داشت. سرانجام کتاب در سال ۱۶۲۹ برای انتشار آماده بود و گالیله به رم سفر کرد تا سریعاً تأییدیه را از کلسیا بگیرد. او با اوربان دیدار کرد و با این اطمینان که مانعی در پیش نخواهد بود، بازگشت.
سپس رویداد هشداردهندهای اتفاق افتاد. ابتدا چزی درگشت. گالیله امید داشت کتابش را از طریق انجمن ببرهای چزی منتشر کند و امید فراوانی به چزی به عنوان نماینده خود در رم داشت. او اکنون نمیدانست به کجا روی آورد. هشدار مهمتر دیگر، نامهای مصرانه از کاستلی بود که به او توصیه میکرد هرچه زودتر گفتگو را در فلورانس منتشر کند. گالیله موافقت کرد. یک دلیلاش این بود که در آن زمان رم و فلورانس به سبب شیوع نوعی طاعون مسری در قرنطینه بودند. گالیله در گیر و دار طاعون، ناشری در فلورانس پیدا کرد و کار انتشار انجام شد. اما حکم تأییدیه کلیسا تا دو سال بعد صادر نشد و هنگامی که گفتگو منتشر شد، شامل مقدمه و نتیجهای به قلم یکی از مأموران تفتیش عقاید رم بود. کتاب در ابتدا موافقان همراهی به دست آورد. خوانندگان مجذوب روش مورد استفادهی گالیله در کتاب یعنی بحث و گفتگو بودند و شخصیتهای داستانی کتاب، حتی سیمپلیچیوی مسخره را سرگرمکننده یافتند.
در اگوست ۱۶۲۳ دادگاه تفتیش عقاید به ناشر گالیله دستور داد تا انتشار و فروش کتاب را متوقف کند. این حرکت ناگهانی به سبب خشم اوربان بود که استدلالهای زیرکانهی سالویاتی و ساگردو و پاسخهای سست و بیاساس سیمپلیچیو به برخی از دیدگاههای خود برخورده بود. اوربان کمیتهای را به ریاست برادرزادهاش، کاردینال فرانچسکو باربرینی، برای بازنگری کتاب تعیین کرد. کمیته در سپتامبر گزارشی به اوربان فرستاد و بررسی موضوع به دادگاه تفتیش عقاید واگذار شد.
ادامه دارد….
منبع: کتاب زندگی و زمانهی فیزیکدانان پیشرو، نوشتهی ویلیام اچ.کراپر
.
گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت چهارم (آخر)
اسماعیل جوکار ۲۸ تیر ۱۳۹۲ 0 دیدگاه
(از سری مقالات تاریخ علم)
محاکمه
گالیله پس از تأخیر فراوان (او یک بار دیگر بیمار شد و طاعون نیز بازگشت)، در فوریه ۱۶۳۳ برای دفاع از خود در برابر دادگاه تفتیش عقاید به رم رسید. محاکمه در ۱۲ آوریل آغاز شد. بازجویان به حکمی نظر داشتند که بلارمین در سال ۱۶۱۶ به گالیله اعلام کرده بود. فرانچسکو نیکولینی، سفیر توسکانی در رم، ماجرا را برای داره متبوع خود در فلورانس چنین گزارش کرد:
«« مشکل اصلی در اینجاست: این آقایان (بازجویان) خاطر نشان کردند که در سال ۱۶۱۶ به او (گالیله) دستور دادهاند دربارهی حرکت زمین هیچگونه بحث و گفتگویی نکند. سخنی از عدم حمایت یا دفاع از نظریه در میان نبود. در عوض گالیله ادعا کرد که این مطلب به این شکل در حکم وجود ندارد. در حکم آمده است که نباید از نظریهی مزبور دفاع کرد. او ابزاز داشت که حق دفاع و تبرئه خود را دارد. چرا که مطالب کتابش به هیچ وجه نشان نمیدهد که او قصد حفظ نظریه و دفاع از آن را داشته است … یا آن را به عنوان باوری تغییرناپذیر و همیشگی مطرح میکند.»»
مورخان دربارهی وزن و اهمیت مدرک از هر دو جنبه بحث کردهاند و بر اساس یک مبنای سفت و سخت قانونی، نتیجه گرفتهاند که گالیله دست بالا را داشته است. (فراتر از اینها، باید افزود که حکم ۱۶۱۶ هرگز ارائه نشد یا حتی به عنوان مدرک به کار نرفت) اما برای بازجویان گزینهای تحت عنوان تبرئه مطرح نبود. آنها آنچه را راه حلی منطقی به نظر میرسید، پیشنهاد دادند.
گالیله اشتباه خود را بپذیرد، دفاعیه را امضاء کند و مجازات سبکی برایش تعیین شود. گالیله پذیرفت و تسلیم شد. اما زمانیکه حکم نهایی در ۲۲ ژوئن اعلام شد، بسیار ناگوارتر و خشنتر از آن بود که گالیله آن را تصور میکرد: کتابش در فهرست کتابهای ممنوعه قرار گرفت و خود را به حبس ابد محکوم کردند.
پردهی آخر
دوستان گالیله همواره بیشتر از دشمنان او بودند. دوستانش اکنون که او مغلوب دشمنانش بود، برای جبران آسیب و ویرانی قدم پیش نهادند. نیکولوی سفیر ترتیبی داد که حکم بازداشت و توقیف ابلاغ شده، زیر نظر اسقف آسکانیو پیکولومینی سینایی تغییر یابد. زندان گالیله، قصر اسقف در سینا بود و شاعران، دانشمندان و موسیقیدانان به افتخار گالیله مدام از آنجا بازدید میکردند. گالیله دوباره به مسائل علمی روی آورد. به آن دسته از مسائل که به دور از مخمصهها و گرفتاریهای مذهبی بود.
او گفتگویی را در «« و علم جدید»» ترتیب داد که دستاوردهایش را در حوزهی حرکت طبیعی (علم اول) و همچنین بررسی مسائلی در مورد استحکام و قوت مواد (علم دوم) در بر میگرفت. سه گفتگوکنندهی کتاب، دوباره سالویاتی، ساگردو و سیمپیلیچیو بودند. اما اکنون آنها سه دوره از زندگی نویسنده را نشان میدادند. سالویاتی، گالیله خردمند در کهنسالی؛ ساگردو، گالیه در سالهای میانی عمر در پادوا و سیمپیلیچیو، گالیله جوان.
گالیله نمیتوانست در سینا بماند. نامههای دخترش ویرجینیا که اکنون خواهر ماریا سلست خوانده میشد و در دیر سنت ماتیو در شهر آرچِتری در نزدیک فلورانس مقیم بود، خاطرات عمیق گذشته را برمیانگیخت. او از قبل خانهای در آرچتری خریده بود تا در مجاورت ویرجینیا و دختر دیگرش، لویا، که او نیز راهبهای در دیر بود،باشد. برای همین از پاپ درخواست صدور مجوز برای عزیمت به آرچتری نمود. سرانجام، درخواست پذیرفته شد. اما تنها پس از آنکه خبر رسید ماریا سلست به سختی بیمار است و مهمتر از آن گزارش مأموران پاپ مبنی بر اینکه مجازات آسانگیرانه فرد مرتد متناسب با جرم او نیست، فرمان پاپ به این صورت اجرا شد که گالیله به خانهاش بازگردد و در آنجا تحت نظارت دائم باشد.
گالیله در اواخر ۱۶۳۳ در آرچتری مقیم شد و به مدت چند ماه به مراقبت از ویرجینیا پرداخت. او هرگز بهبود نیافت و در بهار ۱۶۳۴ درگذشت. این رویداد برای گالیله ضربه ای کارا بود. اما یک بار دیگر، کار، نیروی دوباره را به او بازگرداند. او به مدت سه سال بر گفتارهایی در باب دو علم جدید متمرکز شد. این کتاب که به عبارتی آخرین شاهکارش بود، در ۱۶۳۷ تکمیل شد و در ۱۶۳۸ در هلند و پس از اینکه دستنوشته به صورت غیر قانونی از ایتالیا خارج شد، منتشر گردید.
در این زمان گالیله بینایی خود را از دست داده بود. اوربان از روی اکراه به گالیله اجازهی سفری کوتاه را به فلورانس جهت درمان صادر کرد.
اما گالیله با وجود همهی رنجی که تحمل کرد، ایمان خود را از دست نداد. استیلمن دریک، نویسندهی معاصر تاریخ علم مینویسند:
«« وجدان و ضمیر گالیله روشن بود، هم در مقام یک کاتولیک و هم در مقام یک دانشمند. از یک سو احساس میشود که او به گونهای مأیوسانه مینوشت گویا همهچیز را در علم مدفون ساخته است. اما از سوی دیگر هرگز آن گونه که تصور میشد، حمایت خود را از دین و ایمان دریغ نداشت.»»
کلیسا حمایت مجدد خود از گالیله را اعلام کرد و البته برای آنچه اتفاق افتاد متحمل رنج بسیار شد. گالیله تنها برخی از رؤسای کلیسا را در مورد آن اتفاقات مقصر میدانست.
پایان
منبع: کتاب زندگی و زمانهی فیزیکدانان پیشرو، نوشتهی ویلیام اچ.کراپر
"List of lay Catholic scientists"
بنگرید و همچنین لیست دانشمندان کشیش کاتولیک :
"List of Catholic clergy scientists"