اسرار کشتی سنتیا
نویسنده:
ژول ورن
مترجم:
محمدتقی دانیا
امتیاز دهید
✔️ آغاز داستان چنین است:
شاید در اروپا و حتی جاهای دیگر، دانشمندی وجود نداشته باشد که سیمای درخشانش مانند چهره دکتر "شوآریان کرونا" مرد نامدار استکهلم در سراسر جهان شناخته شده باشد. تصویرش به وسیله بازرگانان زیر علامت کارخانه اش، روی میلیونها بطری لاک و مهر شده، چاپ و تا دورترین نقاطی گیتی پخش گردیده است. حقیقت به ما حکم می کند که بگوییم که بطری ها فقط حاوی روغن ماهی می باشد. داروی خوشمزه، نیروبخش و ارزنده ای که در تمام اوقات سال جهت مصرف یکایک ساکنان کشور نروژ به نشانی خانه ها یا محل کارشان به بهای هر بطری یک فرانک و سی و نه سانتیم و در بسته های شش تا هشت عددی فرستاده می شود. موسسه سابقا در اختیار ماهیگیران بود. امروز عملیات استخراج، تولید، بسته بندی و توزیع صبق اصول بهداشتی و علمی انجام می گیرد و سلطان این کارخانه پردرآمد خصوصی و صنعتی یقینا دکتر "شوآریان کرونا" هست.
کسی را سراغ نداریم که این ریش بزی، این عینک، این بینی عقابی و این کلاه بی لبه از پوست سمور آبی را ندیده باشد. شمایل او چندان ظریف و دستکاری شده نیست ولی مسلما شباهت تام و تمامی به صاحبش دارد...
بیشتر
شاید در اروپا و حتی جاهای دیگر، دانشمندی وجود نداشته باشد که سیمای درخشانش مانند چهره دکتر "شوآریان کرونا" مرد نامدار استکهلم در سراسر جهان شناخته شده باشد. تصویرش به وسیله بازرگانان زیر علامت کارخانه اش، روی میلیونها بطری لاک و مهر شده، چاپ و تا دورترین نقاطی گیتی پخش گردیده است. حقیقت به ما حکم می کند که بگوییم که بطری ها فقط حاوی روغن ماهی می باشد. داروی خوشمزه، نیروبخش و ارزنده ای که در تمام اوقات سال جهت مصرف یکایک ساکنان کشور نروژ به نشانی خانه ها یا محل کارشان به بهای هر بطری یک فرانک و سی و نه سانتیم و در بسته های شش تا هشت عددی فرستاده می شود. موسسه سابقا در اختیار ماهیگیران بود. امروز عملیات استخراج، تولید، بسته بندی و توزیع صبق اصول بهداشتی و علمی انجام می گیرد و سلطان این کارخانه پردرآمد خصوصی و صنعتی یقینا دکتر "شوآریان کرونا" هست.
کسی را سراغ نداریم که این ریش بزی، این عینک، این بینی عقابی و این کلاه بی لبه از پوست سمور آبی را ندیده باشد. شمایل او چندان ظریف و دستکاری شده نیست ولی مسلما شباهت تام و تمامی به صاحبش دارد...
آپلود شده توسط:
mtabrizi
1396/09/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اسرار کشتی سنتیا
شب هنگام دکتر کرونر به خانه والدین کودک یعنی اریک می رود و از ماتیلاس که سرگذشت کودک را شنیده و او را ماستر هربس ماهگیر در دریا روی تخته پاره ای از کشتی که رو ان نام سنتیا نوشته شده و اسباب بازی گرانبهای کودک و گردنبندب با حروف ا.ا یافته می خواهد که کودک را با خود به استکهلم برده و به مدت دو سال تحت تربیت قرار داده و به دنبال والدین و راز زندگی اریک بگردد.
اریک به استکهلم می رود و دکتر با دو دوست خود وکیل ژرژه و دکتر دیگر اگهی در روزنامه ها زده و کرونا گمان می کند که کودک از نژاد سلت و ایرلندی است در پایان دو سال به توفیقی دست نمی یابند و اریک بعد بازگشت به خانه ماستر از راز تولد خود اگاه می شود.ماستر به دریا می رود و در دریای طوفانی گم می شود.به دنبال او امده و او را زخمی و بیهوش در جزیره ای می یابند که قایقش شکسته و متلاشی شده.
اریک به استکهلم برگشته و به دانشگاه می رود و وکیل رد کشتی سنتیا را در نیویورک و امریکا می یابد .بدانجا سفر کرده و در مییابند کشتی غرق شده و فقط ملوانی به نام دومورگان زنده مانده که در میمانخانه ای صحبت از کودکی روی تخته پاره می کرده و گاهی شخصی جیب های او را پر از دلار می کند.
کشتی برای اکتشاف اقیانوس منجمد شمالی و اکتشاف مسیر جدید می رود و برای نجات ان دو کشتی یکی مستقیم و دیگری با دور زدن اسیا .و از تنگه برینگ دنبال ان می روند.شخصی به نام تودر براون مالک کشتی البارتوس مدعی مرگ دومورگان شده و گواهی فوت او را ارائه می دهد که با مشخص شدن زنده بودن دومورگان مسافر کشتی الاسکا به همراه اریک.دکتر و دو دوستش می شود.
کشتی دچار حادثه شده و تودر براون ناپدید شده و مسیر ادامه می یابد و بعد ماجراهایی دومورگان یافت شده و قبل اشکار شدن راز با گلوله ژون یا همان براون می میرد و براون به دست ماستر به قتل می رسد.
داستان اریک در جهان منتشر شده و پدر بزرگش که کنسول بازنشسته فرانسه است او را شناخته و مادر اریک را می یابند.پدر اریک مهندس معدن و شریک ژون در معدن نفت در امریکا بوده و پس از مرگ اموالش به وارثش یعنی کودک خردسال که با مادرش به فرانسه نزد پدربزرگ برمی گردد می رسد و ژون کشتی را منفجر می کند تا وارث را از بین ببرد....