رسته‌ها
در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 27 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 27 رای
✔️ داستانهای کوتاه فارسی

نوشته ای درباره ی ِ خسرو شاهانی ، نوشته دکتر جهانگیر دری ، مترجم طنزهای شاهانی به روسی :
شکوفایی طنز و هجو گزنده و نیشدار ادبیات ایران که در سالهای ۱۹۶۰ میلادی ، رخ می نماید ، پدیده ایست که در عین مهم بودن ، قانونمند نیز می باشد . رسیدن تناقضات به منتها درجه ی ِ خود ، بین آهنگ نسبتا سریع رشد اقتصادی و فرهنگ اجتماعی – سیاسی منسوخ جامعه ی ِ ایران ، رشد نابرابری اجتماعی ، فساد و رشوه خواری بوروکراسی رژیم و خودسری اولیای امور ، بارها کشور را به آستانه یِ ورشکستگی سیاسی کشانید . طبعا ادبیات نمی توانست از کنار این پدیده ی ِ مهم اجتماعی ، بی تفاوت بگذرد . از میان نویسندگان ایرانی با جهت گیری دموکراتیک که در میانه ی ِ سالهای ۱۹۵۰ میلادی ، ظاهر می شوند ، خسرو شاهانی دارای جایگاه ویژه ای است .
او به شکلی موثر و شدید در برابر مسایل روز ، واکنش نشان داده و با صداقت فوق العاده ای ، دست به بازسازی محیطی می زند که پرسوناژهایش در آن ، زندگی و عمل می کنند ، او جنبه های روانشناسانه یِ رفتار آنها را برملا می کند . طنین هجوآمیز آثار وی با لحن ِ خوددار ، اما با تفسیرهای تلخ و نیشدار نویسنده ، تشدید می شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
387
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/07/15

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در کارگاه نمدمالی - جلد ۳

تعداد دیدگاه‌ها:
2
حراج خانه نویسنده مشهور
در گرامی مجله فردوسی شماره (۱۰۲۱) خبری خواندم تحت عنوان (عاقبت نویسنده مشهور بودن) که آتش گرفتم.
مرقوم رفته بود:
با کمال تأسف خبر شدیم که منزل مسکونی حسینقلی مستعان نویسنده معروف و سرشناس ایران و مترجم کتاب بینوایان را حراج کرده‌اند و به او اخطار کرده‌اند تا منزل را ترک کند.
خبر خیلی ساده است، خیلی خانه‌ها فروخته می شود، حراج می شود، خیلی بدهکارها به زندان می روند، خیلی‌ها زیر نزول‌های سنگین و کمرشکن به خاک سیاه می نشینند و خیلی کرایه خانه‌ها عقب می‌افتد و موجر و مستاجر روانه دادگستری می‌شوند، اما دردناک است که نویسنده‌ای بعد از سالها قلمزنی و کسب شهرت و نوشتن دهها رمان و ترجمه و پاورقی که روزی بسیاری از نشریات ما روی کاکل این نویسنده پرکار و بی ادعا میچرخید خانه‌اش را حراج کنند و خودش را آواره.
از سال ۱۳۱۹- شمسی که بنده به دبستان و بعد دبیرستان می رفتم، یعنی سی و یک سال قبل بنده خواننده آثار این نویسنده بودم، یعنی از زمانی که کتابهای جیبی کوچکی به طور ماهانه با امضا مستعار (ح. م - حمید) منتشر می کرد، عاشق سینه چاک کتابهای مستعان بودم مثل (دلارام، گلی، نرگس، مهربان، و و و) و ده‌ها رمان دیگر ایشان. بعدها هم که وارد اجتماع شدم خواننده پاورقیها و داستان های مسلسل آقای حسینقلی مستعان بودم که با نام های مستعار (حبیب - انوشه) و غیره در مجله تهران مصور و سایر مجلات می‌نوشتند مانند (رابعه - هنگامه - شهرآشوب) و قس علیهذا و امروز بعد از چهل سال قلمزنی می بایست خانه‌اش را حراج کنند. اگر این ذوق و پشتکار و نبوغ و استعداد را جناب آقای مستعان ! در راه دیگری به کار انداخته بودی امروز سرنوشتت این نبود و در بهترین ساختمانها و عمارتها زندگی می‌کردی و به جای این که خانه‌ات را حراج کنند، میتوانستی خیلی از خانه‌ها را حراج کنی، اما نکردی و نخواستی یا مثل من نتوانستی و خواستی فقط از راه قلمزنی و درستی و صداقت زندگی کنی و خوانندگان و دوستداران نوشته‌هایت را راضی نگهداری. این شما تنها نیستی جناب مستعان که پس از چهل سال قلمزنی آخر و عاقبتت این است . خیلی از نویسندگان و قلم زن‌های مطبوعات را می شناسم که روزگاری بدتر از شما داشته و دارند. خدارحمت کند مرحوم (حمزه سردادور) نویسنده (افسانه قاجار - کیمیاگران - چشمه آب حیات ووو) را که آخر عمری برای پرداخت صد ریال حق عضویت ماهانه‌اش به صندوق سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات لنگ بود. جالب این که گرامی مجله فردوسی نوشته بود: حقوق ناچیزی را که مستعان از یکی از دستگاههای دولتی نیز می گرفت قطع کرده‌اند. به فرموده حافظ:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد ******* تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
(خواندنی‌ها - شماره ۸۷ - شنبه ۲۶ تیرماه ۱۳۵۰)
مطالعه این سه‌گانه که چکیده‌ای از فعالیت قلمی خسرو شاهانی در مجله خواندنیها بوده، لذت فراوانی دارد. اینکه نادر نادرپور در مورد روابطش با فروغ چه گفته، چه کسی در حدود 50 سال پیش درمجله زن روز حرف از "ازدواج سفید" زده و آنرا تایید کرده. نامه‌های جعلی از مردمان سرشناس آن دوران برای مجلات ایران. سروده به سبک شعر نو استاد شهریار. شوخی با شعر نو سرایان (برای مثال این اثر دکتر یدالله رویائی که در داستانک "وقتی آقا رضی شاعر می‌شود" درست و حسابی نمدمالی می‌شود: "مرا به حرص گل گوشتخوارت - مرا به پروانه سیاهت -مرا به انتهای قناتت - مرا به مادگی‌ات دعوت کن." ) و خیلی مطالب جذاب و خواندنی دیگر.
در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک