رسته‌ها
زخم
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 3 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 3 رای
مجموعه داستان

از داستان زیر پل، پای درخت:
یعقوب از روی شیاری پرید. کیف آبیش را به شانه ی راستش انداخت. برگشت و پشت سرش را نگاه کرد، ده دیده نمی شد. باخود گفت: «حالا بچه ها زیر کرسی رفتن خودشان را گرم میکنن. آقا مدیرم راحت کرده!»
آقا معلم به او گفته بود که مبادا به سرش بزند و توی این برف و سوز و سرما و در این تنگ غروب به خانه برود. گفته بود: «اگه میخوای به خنجر آباد بری خبرم کن تا یه نفر آدم بزرگ همراهت بفرستم. درسته که «خنجر آباد» تا «گل تپه» نیمساعت راه نمیشه اما گذرگاه سختی داره.» خنجر آباد، زادگاه یعقوب، دبستان نداشت. ده کوچک بود و مثل گلابی کرمویی در دامنه ی کوه بلند افتاده بود. یعقوب به مدرسه ی گل تپه می رفت. دو هفته بود که بعلت ریزش مدام برف به خانه نرفته بود. دلش برای پدر و مادر و خواهر کوچکش تنگ شده بود.
«صبح به عموم میگم که به آقا معلم بگه چوبم نزنه بش قول میدم که دفه ی آخرم باشه دیگه تا بهار خانه نمیرم!»...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
81
آپلود شده توسط:
کته کتاب
کته کتاب
1403/04/06

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
مکتب نو
مکتب نو
4.4 امتیاز
از 7 رای
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 5 رای
معصومه: مجموعه قصه
معصومه: مجموعه قصه
4.4 امتیاز
از 10 رای
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
4.6 امتیاز
از 24 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زخم

تعداد دیدگاه‌ها:
1
آخه خودتونو مسخره کردید؟ یه ساعت وقت گزاشتم ثبت نام و... بعد برا دانلود میگه امتاز کم است و اشتراک این کسشعرا چیه اخه دیوثی تا کجا بابا ....
زخم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک