رسته‌ها
مکتب نو
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 7 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 7 رای
در این مجموعه 16 داستان فکاهی به قلم محمدعلی افراشته و محمدامین محمدی را می خوانیم.

ار داستان مکتب نو به قلم محمدعلی افراشته:
سی و چند سال پیش به مکتب می رفتم. محل مکتب ما یک تکیه مسجد سه ذرع در هشت ذرع بود. سه بدنه این تکیه از آجر قرمز بند نکشیده ساخته شده بود که ضلع چهارمش به طول هشت ذرع در امتداد گذر قرار داشت و سرتاسر این قسمت را ارسی های سه تکه بدون شیشه گذاشته بودند. بدبختانه ارسی ها رو به شمال در یک گذر شرقی غربی قرار داشت که سال تا سال رنگ آفتاب را نمی دیدیم. برای اینکه حواس شاگردها متوجه عبور و مرور اسب و درشکه نشود، لنگه ارسی های ردیف زیر، همیشه پایین بود. زمستان که سر می رسید، لنگه ارسی های ردیف دوم را هم می انداختند، دیگر نور علی نور می شد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
84
آپلود شده توسط:
dpalasht
dpalasht
1399/12/23

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 5 رای
معصومه: مجموعه قصه
معصومه: مجموعه قصه
4.4 امتیاز
از 10 رای
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
4.6 امتیاز
از 24 رای
رقص در انبار: مجموعه قصه
رقص در انبار: مجموعه قصه
4.1 امتیاز
از 28 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مکتب نو

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
مکتب نو
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک