کرانه های ذن
نویسنده:
شروین وکیلی
امتیاز دهید
ما در روزگاری زندگیمی کنیم که معنا، با بحران روبروست. شاید از این روست که مفاهیم جسته و گریخته ی برگرفته از مکاتب عرفانی و اندیشه های رازآمیز نوظهور تا بدین پایه نقل محافل شده اند. این موج گرایش به علوم باطنی چنان فراگیر شده است که بسیاری از شاخه های معتبر و بارآوری فرهنگ های همسایه مان، برای جلب مخاطب، در قالبی جادویی و رازآمیز به علاقمندان معرفی می شوند و با مفاهیمی بی ربط و سطحی -ولی به ظاهر جذاب – پیوند میخورند. برخورد استعلایی و رازورزانه ی جامعه ی جوان ما با پدیده ای زمینی مانند هیپنوتیزم -که یکی از حالات آگاهی است و مبانی روانشناختی/عصب شناختی روشنی دارد- به خوبی بیانگر این جنبه از آسیب شناسی فرهنگ ماست.
نسل جوان ما عادت کرده تا هر مفهوم تازه و نوظهوری را تنها به ضرب و زور پیوند دادنش با متافیزیک عامیانه و مفاهیم شبه علمی پیش پا افتاده بفهمد، و با واسطه ی فنون جن گیری و روش های احضار ارواح با مفاهیمی علمی مانند فعالیت الکتریکی مغز ارتباط برقرار کند. انگار دانایی و علم معتبر و رسمی دارویی تلخ است، که تنها با کپسولی شیرین از مفاهیم جادوگرانه می توان خوردنش را تحمل کرد. طبیعی است که در این روزگار و با این شرایط، باید چشم به راه الگوهایی نامنتظره و اشکالی بدیع از مفاهیم دورگه و مکاتب التقاطی باشیم. در واقع این چشمداشت هم اکنون هم در سطحی فراتر از توقع اولیه مان برآورده شده است. ارتباط یافتن معجزه آمیزی نسخه هایی عامیانه از مفاهیم فیزیک کوانتوم با عرفان، پیوند خوردن طب سوزنی چینی با تله پاتی و احضار روح، و نشت کردن مفاهیم عصب شناسانه به حوزه ی رمالان و غیب گویان، نمونه هایی آشنا از این هرج و مرج معنایی هستند.
ذن نیز، یکی از قربانیان این بازار مکاره است. این مکتب فلسفی -عرفانی، با وجود اینکه درختی تنومند و بارآور در باغ فرهنگ بشری است، در کشورمان بیشتر به عنوان علفی مخدر یا گلی زیبا ولی بی فایده مورد اشاره قرار می گیرد. این روش کهن اندیشیدن، در کشوری که خود از زادگاه های دیرینه ی اندیشه است، تنها به عنوان نوعی روش تمرکز ذهن و تمرین ذهنی شهرت دارد. بسیاری از مردم، هنوز هم می پندارند که ذن چیزی است که برای خوب جنگیدن در هنرهای رزمی -یا بدتر از آن برای شعبده بازی و چشم بندی - به درد می خورد، و گروهی نیز آن را با تمرکز فکر و مراقبه یکسان می پندارند. این نادانی و سطحی نگری، به ایران منحصر نیست و شیوع آن را در بسیاری از کشورها و فرهنگ های دیگر نیز می توان سراغ کرد. با تمام این حرفها، چنان که از خزانه ی متون نوشته شده به زبان فارسی برمی آید، گشایشی در این زمینه حاصل شده است و در سه دهه ی گذشته کتاب هایی اصیل و عمیق در این زمینه انتشار یافته اند. ذن، که یک مکتب کهن فلسفی است، از ریشه هایی چینی و هندی روئیده، و با سایر مکاتب عرفانی شرقی، از جمله نحله های ایرانی پیوند نزدیکی دارد. مطابق معمول، در مورد ذن هم داده های در دسترسمان دست اول و اصیل نیست. آنچه که در ایران در مورد ذن می دانیم، عمدتاً از ترجمه ی آثار نویسندگان اروپایی برگرفته شده است. یکی از اهداف ذن، بیان این نکته است که زبان و پیچیدگی های آن، ما را از دریافت بی واسطه و سرراست جهان باز می دارد. ما فارسی زبانان، برای بیان همین امر به متونی استناد می کنیم که خود بر اساس آثار نویسندگانی اروپایی پدید آمده اند، که خود این نویسندگان، مترجمان متون چینی، ژاپنی، و یا هندی بوده اند. این بازتاب هزارباره ی معنا در آیینه های موازی زبان های گوناگون، و مسخ شدگی و دگردیسی معنای ذن در این فرآیند، طنزی است که به ویژه با توجه به زبان -گریزی اندیشمندان ذن بیشتر معنا می یابد.
آنچه که در این نوشتار می آید، برداشت شخصی نگارنده از ذن است. در پی آن نیستم که تاریخچه ی پیشوایان ذن را بازنویسی کنم، یا آموزه های اندیشمندان تغذیه کننده اش -بودا و لائوتسه – را تحلیل نمایم. پرداختن به هر یک از این موضوعات طرحی ست برای یک کتاب دیگر، و خارج از حوصله ی این متن کوتاه. علاقه مندانی که می خواهند درباره ی زمینه ی تاریخی و مکاتب موثر بر آن بیشتر بدانند، فهرستی از کتاب های سودمند در این مورد را در کتابنامه خواهند یافت.
به هنگام شرح ذن، تکیه کردن به متونی که عمدتاً به زبان های اروپایی نوشته شده، و مفهومی بیگانه با ذهن مدرن غربی را شرح می دهند، کاری پر مخاطره است. با این وجود، گریزی از این کار نیست، چرا که آشنایان به زبان های خاور دور در کشورمان اندکند و مسلط شدن بر متون ذن در زبان اصلی، کاری است دشوار. بنابراین در اینجا به روایتی شخصی از ذن بسنده کرده ام، که بی تردید با نسخه های کهنتر و بیان های باستانی خاور دور تفاوتی بسیار دارد.
با وجود تلاشی که برای وفاداری به کلیدواژگان ذن به خرج داده ام، ادعای سترگ نقل امانتدارانه ی مفاهیم ذن خاور دور برای فارسی زبانان را ندارم، و اصولا شک دارم که چنین مفاهیمی در عبور از مرزهای زبانی پایداری خویش را حفظ کنند. یکی از مهمترین آموزه های ذن، پویایی و همگامی با اکنون و اینجاست. بر همین مبنا، انتقال عین مفاهیم چینی یا ژاپنی بیانگر ذن در قرون گذشته را به مخاطب
امروزینم، نه ممکن می دانم، و نه مطلوب. بنابراین تنها به عنوان شرحی تاریخی، به تبارشناسی واژگان و مفاهیم در سنت های هندی و چینی اکتفا کرده ام، و از آن به عنوان بستری برای ارائه ی نسخه ای خصوصی از ذن سود جسته ام. تقارن، جوهره ی ذن است، و ناممکن بودن انتقال خردی غیرزبانی ذن از راه گفتن و نوشتن، کلید درک آموزه هایش. شاید جسارت حاشیه زدن در مورد آنچه که ناگفتنی است، در سایه ی این جوهره و آن کلید، پذیرفتنی بنماید.
بیشتر
نسل جوان ما عادت کرده تا هر مفهوم تازه و نوظهوری را تنها به ضرب و زور پیوند دادنش با متافیزیک عامیانه و مفاهیم شبه علمی پیش پا افتاده بفهمد، و با واسطه ی فنون جن گیری و روش های احضار ارواح با مفاهیمی علمی مانند فعالیت الکتریکی مغز ارتباط برقرار کند. انگار دانایی و علم معتبر و رسمی دارویی تلخ است، که تنها با کپسولی شیرین از مفاهیم جادوگرانه می توان خوردنش را تحمل کرد. طبیعی است که در این روزگار و با این شرایط، باید چشم به راه الگوهایی نامنتظره و اشکالی بدیع از مفاهیم دورگه و مکاتب التقاطی باشیم. در واقع این چشمداشت هم اکنون هم در سطحی فراتر از توقع اولیه مان برآورده شده است. ارتباط یافتن معجزه آمیزی نسخه هایی عامیانه از مفاهیم فیزیک کوانتوم با عرفان، پیوند خوردن طب سوزنی چینی با تله پاتی و احضار روح، و نشت کردن مفاهیم عصب شناسانه به حوزه ی رمالان و غیب گویان، نمونه هایی آشنا از این هرج و مرج معنایی هستند.
ذن نیز، یکی از قربانیان این بازار مکاره است. این مکتب فلسفی -عرفانی، با وجود اینکه درختی تنومند و بارآور در باغ فرهنگ بشری است، در کشورمان بیشتر به عنوان علفی مخدر یا گلی زیبا ولی بی فایده مورد اشاره قرار می گیرد. این روش کهن اندیشیدن، در کشوری که خود از زادگاه های دیرینه ی اندیشه است، تنها به عنوان نوعی روش تمرکز ذهن و تمرین ذهنی شهرت دارد. بسیاری از مردم، هنوز هم می پندارند که ذن چیزی است که برای خوب جنگیدن در هنرهای رزمی -یا بدتر از آن برای شعبده بازی و چشم بندی - به درد می خورد، و گروهی نیز آن را با تمرکز فکر و مراقبه یکسان می پندارند. این نادانی و سطحی نگری، به ایران منحصر نیست و شیوع آن را در بسیاری از کشورها و فرهنگ های دیگر نیز می توان سراغ کرد. با تمام این حرفها، چنان که از خزانه ی متون نوشته شده به زبان فارسی برمی آید، گشایشی در این زمینه حاصل شده است و در سه دهه ی گذشته کتاب هایی اصیل و عمیق در این زمینه انتشار یافته اند. ذن، که یک مکتب کهن فلسفی است، از ریشه هایی چینی و هندی روئیده، و با سایر مکاتب عرفانی شرقی، از جمله نحله های ایرانی پیوند نزدیکی دارد. مطابق معمول، در مورد ذن هم داده های در دسترسمان دست اول و اصیل نیست. آنچه که در ایران در مورد ذن می دانیم، عمدتاً از ترجمه ی آثار نویسندگان اروپایی برگرفته شده است. یکی از اهداف ذن، بیان این نکته است که زبان و پیچیدگی های آن، ما را از دریافت بی واسطه و سرراست جهان باز می دارد. ما فارسی زبانان، برای بیان همین امر به متونی استناد می کنیم که خود بر اساس آثار نویسندگانی اروپایی پدید آمده اند، که خود این نویسندگان، مترجمان متون چینی، ژاپنی، و یا هندی بوده اند. این بازتاب هزارباره ی معنا در آیینه های موازی زبان های گوناگون، و مسخ شدگی و دگردیسی معنای ذن در این فرآیند، طنزی است که به ویژه با توجه به زبان -گریزی اندیشمندان ذن بیشتر معنا می یابد.
آنچه که در این نوشتار می آید، برداشت شخصی نگارنده از ذن است. در پی آن نیستم که تاریخچه ی پیشوایان ذن را بازنویسی کنم، یا آموزه های اندیشمندان تغذیه کننده اش -بودا و لائوتسه – را تحلیل نمایم. پرداختن به هر یک از این موضوعات طرحی ست برای یک کتاب دیگر، و خارج از حوصله ی این متن کوتاه. علاقه مندانی که می خواهند درباره ی زمینه ی تاریخی و مکاتب موثر بر آن بیشتر بدانند، فهرستی از کتاب های سودمند در این مورد را در کتابنامه خواهند یافت.
به هنگام شرح ذن، تکیه کردن به متونی که عمدتاً به زبان های اروپایی نوشته شده، و مفهومی بیگانه با ذهن مدرن غربی را شرح می دهند، کاری پر مخاطره است. با این وجود، گریزی از این کار نیست، چرا که آشنایان به زبان های خاور دور در کشورمان اندکند و مسلط شدن بر متون ذن در زبان اصلی، کاری است دشوار. بنابراین در اینجا به روایتی شخصی از ذن بسنده کرده ام، که بی تردید با نسخه های کهنتر و بیان های باستانی خاور دور تفاوتی بسیار دارد.
با وجود تلاشی که برای وفاداری به کلیدواژگان ذن به خرج داده ام، ادعای سترگ نقل امانتدارانه ی مفاهیم ذن خاور دور برای فارسی زبانان را ندارم، و اصولا شک دارم که چنین مفاهیمی در عبور از مرزهای زبانی پایداری خویش را حفظ کنند. یکی از مهمترین آموزه های ذن، پویایی و همگامی با اکنون و اینجاست. بر همین مبنا، انتقال عین مفاهیم چینی یا ژاپنی بیانگر ذن در قرون گذشته را به مخاطب
امروزینم، نه ممکن می دانم، و نه مطلوب. بنابراین تنها به عنوان شرحی تاریخی، به تبارشناسی واژگان و مفاهیم در سنت های هندی و چینی اکتفا کرده ام، و از آن به عنوان بستری برای ارائه ی نسخه ای خصوصی از ذن سود جسته ام. تقارن، جوهره ی ذن است، و ناممکن بودن انتقال خردی غیرزبانی ذن از راه گفتن و نوشتن، کلید درک آموزه هایش. شاید جسارت حاشیه زدن در مورد آنچه که ناگفتنی است، در سایه ی این جوهره و آن کلید، پذیرفتنی بنماید.
آپلود شده توسط:
Red Devil 92
1396/02/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کرانه های ذن