رسته‌ها
تا به اقیانوس
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 14 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 14 رای
هدف از ارائه ی این نکته های ادبی و عرفانی، آشنایی خوانندگان عزیز از زاویه ای متفاوت با مفاهیم عرفانی و ادبی می باشد و نویسنده هیچ ادعایی در حوزه ی عرفان و ادبیات ندارد، چرا که به اعتقاد او، همه ی ما در یک زنجیره ی آگاهی به هم پیوسته ایم که اگر هر کدام از این ذرات آگاهی (روح ها) بتوانند خود را در مسیر تکامل به بالا بکشند این سیر صعودی بر دیگران نیز اثر مثبت خواهد گذاشت، چرا که افزایش آگاهی یک روح در جامعه، باعث افزایش آگاهی عمومی خواهد شد، هر چند میزان این افزایش ناچیز و جزئی باشد.
کتاب در 544 صفحه شامل 324 نکته ادبی و عرفانی است که برخی از این نکات عبارتند از:

1- نورخواری در کلام مولوی
2- بدون سایه بودن حضرت محمد
3-اساتید کاذب و انرژی پیروان نا آگاه
4-تفاوت رویاهای اول شخص و سوم شخص
5-غیر ممکن بودن معراج با کالبد فیزیکی
6-نیروی جاذبه ی روحی در طبقات آسمانی
7-عشق؛ غایب بزرگ کتب مقدس
...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
1223
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sarsan
sarsan
1393/09/14

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تا به اقیانوس

تعداد دیدگاه‌ها:
12
نکته 684 : چرا رنج می بریم؟
انسانها در رنج هستند، چون راضی و خشنود نیستند. تصور می کنند اگر به دنبال آرزوها، احساسات و عواطف باشند، احساس رضایت و خشنودی خواهند کرد. به همین خاطر به دنبال آرزوها و احساسات و عواطف می روند، اما چون عواطف و آرزوها همیشه زودگذر و ناپایدار هستند، هر خشنودی و رضایتی که بدست می آورند نیز، گذرا و کوتاه مدت است و آنها را دوباره در رنج رها می کند. اما، چرا رنج وجود دارد؟ چرا ما در رنج هستیم؟ چرا همیشه رنج را برای دیگران می خواهیم؟ چرا از رنج گریزان هستیم؟ چه رابطه ای بین رنج و نادانی وجود دارد؟
درک چند نکته ضروری و مهم است:
- وقتی در رنج هستیم، این به خاطر خودمان است تا چیزی از درون آن درد و رنج یاد بگیریم.
- اگر رنجی داریم، این به خاطر اعمال خود ماست. رنج، چیزی جدا از ما و اعمال مان نیست. کارمای اعمال خودمان است که به صورت درد و رنج آن را تجربه می کنیم و عواقب اعمال مان، به سوی ما به صورت درد و رنج بازگشته است.
- قدم مهم دیگر، پذیرفتن کارما و متعاقب آن درد و رنج، با عشق و مسئولیت شخصی خودمان است. باید تمام اعمالی را که از روی غفلت و نادانی و با کانشسنس خواب انجام داده ایم، با عشق و تواضع و اقرار به آنها و تمایل به پرداخت آنها با درد و رنج و بیماری و یا هر عقوبتی که قانون الهی و خداوند صلاح بداند، قبول کنیم. درد و رنج به خاطر مقاومتی است که ما در مقابل کارما از خودمان نشان می دهیم و وقتی کارمایمان را بپذیریم، دیگر درد و رنج برای ما چیزی وحشتناک و ترسناک نخواهد بود، بلکه همانند مرهمی بر روی زخم های کهنه باستانی ما عمل خواهد کرد.
- اگر قرار است رنجی در میان باشد، بهتر است این درد و رنج به ما برسد؛ تا اینکه به دیگران. داشتن این حس، مقدم دانستن اطرافیان برای شادی و خوشبختی، عنصر عشق و ایثار را در درون ما فعال می کند و رشد و توسعه می بخشد. بارها در دعاهایمان، سلامتی و پول و خوشبختی از خداوند خواسته ایم، چرا درد و رنج نخواسته ایم؟ جای درد و رنج آگاهانه در دعاهایمان خالی است.
- تا زمانیکه آرزو هست، رنج نیز هست. پس اگر از رنج گریزان هستیم، به همان نحو، از آرزو نیز باید گریزان باشیم. آرزو و رنج، همانند گل و خار هستند و یکی را بدون دیگری نمی توان تصور کرد.
- در زمان درد و رنج و بیماری ها و نیز در زمان سلامتی و شادی و خوشحالی، خودمان را مشاهده و بررسی کنیم. در کدامیک بیشتر به یاد خدا هستیم؟ در کدامیک، به ایگوها و نفسانیات و گناهان نزدیک تر هستیم؟!
- چرا همه چیزهای خوب را برای خودمان می خواهیم و درد و رنج و چیزهای بد را برای دیگران؟
- چرا خداوند و دیگران را باعث درد و رنج مان می دانیم و خودمان و اعمال مان را مقصر نمی دانیم؟
- کره زمین، همانند مدرسه است و درد و رنج، یکی از معلم های بزرگ آن است که می خواهد چیزی به ما بیاموزد. رنج، معلم بزرگی است، به شرطی که چیزی را که به ما یاد می دهد، بفهمیم و درک کنیم.
- در زمان درد و رنج، به یاد خداوند باشیم. زمانی را به یاد بیاوریم که در سرما و گرما، در زیر برف و باران و تگرگ، ساعت ها و ساعت ها منتظر بودیم تا لحظه ای و حتی برای چند ثانیه، کسی را که دوستش می داشتیم و عاشقش بودیم، ببینیم. چه چیزی تمام آن درد و رنج ها را برای ما شیرین می کرد؟!
اگر در رنج هستید، به علت های درد و رنج خود بیندیشید. هیچ چیز در جهان، از روی تصادف و شانس و بخت و اقبال نیست. همه چیز از روی نظم بسیار بزرگی اتفاق می افتد که ذهن ما قادر به درک آن نیست. با قلب تان بیندیشید و با ذهن تان، حس کنید.
با سلام
ادمین محترم، لطفا نسخه جدید این کتاب را جایگزین نسخه های قدیمی کنید. به علت حجم بالا متاسفانه نتوانستم در سایت آپلود کنم. با تشکر
https://www.mediafire.com/file/tsweebqvjss21fq/Ta_Be_Ogyanous.pdf/file
نکته 319 :
انسان های گیاهخوار، دوره های حیوانی کوتاه تری داشته اند
اسنسی که توسط طبیعت جهنم از ایگوها پاک شد، چرخه را به صورت اسنس خالص و بدون هیچ نوع اطلاعاتی دوباره از نو آغاز خواهد کرد. مدتی در قالب معدنی ها، مدتی در قالب گیاهان که از گیاهان ساده تر شروع می شود و به گیاهان پیچیده و درختان ختم می شود، مدتی بعد وارد قالب حیوانات و در نهایت وارد 108 زندگی در قالب انسانی خواهد شد. بدیهی است که نوع زندگی ها در هر قالب توسط رب یا خدای درونی هر روحی انتخاب می شود و تعداد محدود و مشخصی از این قالب ها باید تجربه شود. انتخاب هر نوع حیوان یا گیاه یا درخت و یا معدنی ها، به عهده بینگ یا خدای درونی خواهد بود، یعنی سرپرستی و هدایت اسنس در این مسیر با رب درونی است و اوست که تصمیم می گیرد قالب بعدی در چه نوع حیوان یا گیاه یا درختی و ... باشد. بدیهی است که هر مسیر خاصیت های مختلفی در این بین خواهد داشت. بسیاری از حیوانات و گیاهان انتخاب نخواهند شد و چون انتخاب ها محدود است، به ناچار بینگ ها باید بهترین انتخاب ها را انجام دهند تا شرایط اسنسِ در مسیر، در بهترین فرم و حالت ممکن باشد تا اسنسی که وارد قالب انسانی می شود بتواند مسیر را با سرعت و عشق بیشتری بپیماید.
در این بین، ممکن است برخی از روح ها در مناطقی از جهان به دنیا بیایند که از زمان تولد با معیارهای گیاهخواری همگام و همسو شوند. این افراد تا آخر عمرشان از خوردن گوشت امتناع می کنند. لازم به ذکر است هر سطحی از آگاهی، غذای مربوط به خود را دارد و هر غذایی با یکی از عناصر چهارگانه بدن (آب، هوا، خاک، آتش) در ارتباط است. بنابراین گیاهخواری هم با کارما در ارتباط است و هم با منطقه جغرافیایی تولد فرد. فردی که در مسیر درونی معنوی گام بر می دارد و در آن پیشرفت می کند، اندک اندک از مقدار غذا و حجم آن کاسته می شود، به خاطر اینکه انرژی در درون فرد، رو به فزونی می گذارد و ذخیره و تبدیل و تغییر انرژی ها به درستی انجام می شود و فرد احتیاج کمتری به غذای جامد دارد. به همین خاطر نوع تغذیه بیشتر اساتید بزرگ عرفانی با سطحی که در آن قرار دارند ارتباط تناتنگی دارد به غیر از معدودی از نواحی جغرافیایی جهان، که اصولا در آنها از غذاهای گیاهی استفاده می شود.
در نهایت باید گفت گیاهخواری معنویت به حساب نمی آید، هرچند کارمای کمتری نسبت به سایر تغذیه ها دارد. نوع تغذیه با مسیر درونی و سطح آگاهی فرد، در ارتباط است و کسانی که به صورت مادرزادی گیاهخوار هستند، دوره های حیوانی کوتاه تری نسبت به بقیه انسانها دارند که این امر با تصمیم رب درونی فرد، مستقیما در ارتباط است.
نسخه قبلی کتاب دارای 106 نکته بود ولی کتاب فعلی دارای 135 نکته ادبی و عرفانی است.
نکته 106 :
آرامش
آرامش سهم قلبی است که در تصرف خداوند است.(پاراماهانسا یوگاناندا)
روحی که مسیر تکامل را به سوی آگاهی الهی طی می کند، اندک اندک و به آهستگی طعم آرامش واقعی را خواهد چشید. به همین خاطر آرامش محتاج حرکت به سوی آگاهی است. هرچند خود این حرکت و رفتن به سوی کمال، رنج و درد به همراه دارد، اما آرامشی که فرد در درون اش حس می کند، قابل مقایسه با هیچ چیز نیست.
برخی از افراد، آرامش را در امکانات و اسباب دنیوی و لذت های نفسانی جستجو می کنند، اما دریغ از اینکه آرامش محصولی درونی است و جلوه های بیرونی آرامش معمولا ماندگاری بسیار اندکی دارند. برخی نیز آن را در عدم تحرک و عدم فعالیت و دوری از اجتماع جستجو می کنند اما وقتی تنهایی به سراغ افرادی با آگاهی پست می رود، معمولا سلب آرامش فردی را به همراه دارد. چرا که حالت های روانی نامطلوب و نفسانی در اوقات تنهایی فشار بیشتری بر فرد اعمال می کنند. به همین خاطر روح های بزرگ تنهایی را به خاطر آرامش بیشتر ارج می نهند و روح هایی با آگاهی پست، از تنهایی و خلوت گریزانند.
انسان به وسیله پنج نفسانیات ذهن نیز نمی تواند به آرامش دست یابد، چرا که هر کدام از این ها به نوعی از بین برنده انرژی درونی انسان هستند و نشت انرژی از هر کدام، انسان را بیشتر به ورطه نفسانیات می برد که از بارزترین حالت های آن از بین رفتن آرامش فردی به خاطر هدر رفت انرژی می باشد. برای درک بیشتر، طمع را در نظر بگیرید. انسانی که آرزو می کند ثروت مادی بیشتری داشته باشد تا به آرامش و رفاه دست یابد، برای دستیابی به آرزوی خود، سعی بیشتری در جمع کردن ثروت می کند و در مراحل اولیه از این اکتساب احساس لذت می کند اما به تدریج تغییری در این اکتساب روی می دهد به نحوی که فرد دیگر نه از اکتساب، بلکه از افزایش ثروت مادی احساس لذت می کند. در نهایت زندگی فرد در جمع کردن و انباشت کردن مادیات خلاصه می شود.
بلسبوب می نویسد:
« یکی از جالبترین مسائل درباره آرامش این است که کسب آن به فعالیت نیاز دارد. معمولا گمان می کنیم که آرامش تنها در لحظات آرام پیدا می شود، اما در واقع، آرامش نتیجه حرکت است. ما گاهی آرامش را در گریز از فعالیت تصور می کنیم. در نوعی خرسندی که مثلا در یک شبانگاه سرد، هنگام خواندن یک کتاب مقابل آتش پیدا می شود. اما آرامش در حقیقت آزاد کردن خودمان از حالات روانی نامطلوب و جایگزین کردن آنها با حضور آگاهی یعنی هوشیاری است.(آرامش جان- بلسبوب - ص 156 )
در نهایت باید گفت، روح نیازمند حرکت به سوی تکامل و آگاهی است و این حرکت به سوی منبع آگاهی، باعث ایجاد آرامش درونی در فرد می گردد. اگر طالب آرامش هستید، به فعالیت بپردازید و در این بین، فعالیت های معنوی آرامش واقعی را نصیب تان خواهند کرد.
به نظر می رسد کتابی پر محتوا باشد ........امیدوارم که ......بدون هیچ گونه .موضع گیری ...و نظر شخصی ............فقط به بیان ره حق پرداخته باشد ............................
[quote='مالدینی']تناقض در متن مربوط به رشد جمعیت و روحها !! موج میزنه[/quote]
وقتی معلومات قبلی رو چه درست و چه نادرست بدیهی در نظر بگیرید معلومه که تناقضی وجود خواهد داشت.
تناقض در متن مربوط به رشد جمعیت و روحها !! موج میزنه:-(:-(
نکته 96 :
هیچ کتابی نمی تواند انسان را به رستگاری برساند
شمس تبریزی در مقالات می فرماید:
«آنچه تو را برهاند بنده ی خداست، نه آن نوشته ی مجرد»(مقالات شمس، ص 316)
با توجه به این سخن شمس تبریزی، ابتدا باید دید چرا کتاب ها نمی توانند انسان را به رهایی واقعی و به رستگاری نهایی برسانند؟ دانش موجود در کتاب ها فرد را از نظر درونی آماده می کند، اما صرف آماده بودن هیچ کمکی به انسان برای رهایی روحی نخواهد کرد. خود مولوی سالها در کنار انواع و اقسام کتاب ها رشد کرده و بزرگ شده بود، اما چرا نمی توانست با همان کتابها به رستگاری واقعی برسد؟ چرا دم مسیحایی شمس تبریزی او را این چنین شوریده و شیدا کرد؟ دانش موجود در کتابها ممکن است ذهن فرد را تصفیه کرده و فرد بتواند به وسیله آن مجراهای درونی خود را تمیز نماید، اما در درونی یا دروازه نور به وسیله دانش موجود درکتاب ها باز نخواهد شد. مردی از طبقه روح می خواهد تا آن دروازه را به روی مرید باز کند. مطالعه ی کتابها و یا گوش سپردن به سخنرانی های مختلف هرگز در درونی را برای فرد باز نخواهد کرد. در مورد خود مولوی کتابها هرگز نتوانستند جای شمس تبریزی را پر کنند. چرا؟ چون بنا به گفته جولیان جانسون « آن کتابها و ایده آل ها، هرگز کسی را به رهایی روحی نمی رساند، دلیل اش این است که هرگز نمی تواند جای استاد در قید حیات را بگیرد. ایده آل ها حتی اگر کاملاً همانند سازی شوند، تنها می توانند به پاکسازی مجرا کمک کنند و ذهن را برای چیز واقعی آماده نمایند.»(مسیر استادان- ص336)
در مورد بخش دوم مطلب نیز باید دید چگونه بنده خاص خدا یا استاد واقعی می تواند باعث رهایی روحی گردد؟ آیا استاد روحانی ابزار خاصی دارد که به وسیله آن می تواند رهایی روحی را برای فرد به ارمغان آورد؟ یا به وسیله ی تجارب شخصی خود و دستور العمل های روحانی- معنوی فرد را به طرف رستگاری سوق می دهد؟ شمس تبریزی در جای دیگری می گوید: «چون به خدمت شیخ باشی و در حضور بقیه ی مشایخ، بی آنکه به چله نشینی، تو را خلوتی باشد مستمر، حالتی شودت که دایما در خلوت باشی.»(مقالات شمس، ص751) حضور فیزیکی شیخ یا استاد در کنار مرید، خود به خود باعث تطهیر مجراها و زدودن انواع بندهای نامناسب و مسدود کننده انرژی در کالبد پرانیک یا کالبد انرژی مرید می گردد و انواع و اقسام راهنمایی مفید استاد واقعی نیز می تواند مرید را بیش از پیش به سیر تکامل روحی و در نهایت رستگاری واقعی برساند. در کنار همه ی اینها ابزار نهایی برای رستگاری فرد که استاد واقعی آن را دارد، اتصال فرد با جریان مسموع حیات می باشد. {هرچند امروزه در این کال یوگا، پیدا کردن یک استاد واقعی در بین تعداد بی شمار اساتید کاذب، کاری سخت تر و صعب تر از خود رستگاری است و متاسفانه بیش از نود درصد اساتید حوزه عرفان و معنویت خود بویی از عرفان و معنویت راستین نبرده اند و بیشتر یا به فکر پول و ثروت هستند یا جمع کردن شاگردانی غافل، تا از انرژی ذهنی و انرژی بیکران ضمیر ناخودآگاه آنها استفاده کنند.}
در نهایت باید گفت که هیچ کتابی نمی تواند انسان را به رستگاری برساند و انسانها با توجه به ظرفیت درونی و درجه ی روحی خود می توانند از کتاب ها بهره مند شوند.
تا به اقیانوس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک