رسته‌ها
سیاه خان
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 42 رای
✔پس از حمله متفقین به ایران در سوم شهریورماه ۱۳۲۰ عناصر ماجراجو ، در شرق ، غرب و جنوب ایران دست به اسلحه بردند، و در گردنه ها و راههای صعب العبور لانه کردند و به راهزنی پرداختند . دولت های وقت با همه درگیریهائی که داشتند یک یک آن ها را سرکوب و دستگیر کردند ، و پاره ئی از آنها نیز بهنگام فرار از برابر مامورین ، بضرب گلوله کشته شدند .
"سیاه خان " قهرمان داستانی بهمین نام ، از ماجراجویان شمال خراسان بود . او نه راهزن بود نه یاغی. آدمی بود حادثه ساز و ماجراجو، زورگوئی خان ها، باعث شده بود که زندگی آرامش بهم بریزد ، او در کوهها و دشت ها زندگی میکرد . پنداشته بود که با گلوله های سربی داغ میتواند بزندگی خود دوام و بقا بخشد . هر سایه متحرکی را که در تعقیبش میدید، با اولین گلوله او را به خاک میکشید .
اسمش " بیک محمد" بود ، ولی همه او را به اسم سیاه خان می شناختند و به همین نام صداش میکردند. او از پدر ثروت زیادی به ارث برده بود ، ولی به ماجراجوئی کشانده شد .
چرا سیاه خان ؟ ... شاید به این دلیل که آفتاب دشت ها ، و کوھها ، رنگ چهرہ اش را عوض کردہ بود ، شاید هم این اسم را خودش انتخاب کرده بود ، تا رعب و هراس ، بیشتری به دلها بیفکند.
همه از شنیدن اسم "سیاه خان " بر خود میلرزیدند چه رسد به اینکه رو در روی او قرار می گرفتند با اینحال دشمنانش بقصد کشتن او از پای نمی نشستند . نقشه ها میکشیدند و بر سر راهش دام می گذاشتند و به انواع حیل متوسل می شدند تا جوان سیاه چهره و جسور را که در تیراندازی نظیر نداشت و مرگ را به بازی گرفته بود ، به خاک بکشند ، و خاک سرد گورش را با خون گرم رنگین کنند .
و این سیاه خان بود که پایش را جای پای دشمنان مسلحش میگذاشت رو در روی آنان می ایستاد و ماشه تفنگ پنج تیر خود را میچکاند، امکان نداشت تیرش بخطا رود.
صفیر ھر گلوله اش ، آدمها را بر خاک و خون می غلطاند ، او در سواری و تیر اندازی جسور و بی همتا بود ، یار و یاوری نداشت و همیشه از روبرو شلیک میکرد .
برای او همه چیز در تفنگش خلاصه میشد. او به تفنگ و قطار فشنگش عشق میورزید و بر لوله تفنگش تکیه میکرد.
و این داستان زندگی پر ماجرای اوست که بسان رعد می غرید و لرزد بر اندام دشمنانش میانداخت .
" امیر عشیری "
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
377
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahjoob
mahjoob
1395/12/16

کتاب‌های مرتبط

مارمولکها هم غصه می خورند
مارمولکها هم غصه می خورند
4.2 امتیاز
از 255 رای
Karl Ludwig Sand
Karl Ludwig Sand
4.8 امتیاز
از 4 رای
اسب سپید خورشید
اسب سپید خورشید
4.2 امتیاز
از 139 رای
لوئی چهاردهم - جلد 3
لوئی چهاردهم - جلد 3
4.6 امتیاز
از 38 رای
شمس و طغرا
شمس و طغرا
4.6 امتیاز
از 49 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سیاه خان

تعداد دیدگاه‌ها:
6
ممنون از زحمت شما در گرداوری این مجموعه کم نظیر از راه دور به رسم تشکر دستانتان را به گرمی میفشارم و برایتان بهترین را ارزومندم
با سلام ، به مدیران محترم سایت وزین کتابناک ، جای کتابهای ارونقی کرمانی خالی است ، لطفا اگر از دستتان میآید چند کتابی از ایشان جهت تجدید خاطرات آپلود نمایید ، بخصوص کتاب بابا نان داد ، از راه دور دستهای گرمتان را می فشاریم ، با تشکر
سلام بزرگوار . زنده باشی . دستت درد نکنه واقعا ممنون . اگه امکان داره بقیه آثار این نویسنده شهیر ایرانی را نیز بزارین . سپاس
با سلام و سپاس. لطفا اگر کتابهای قدیمی و خاطره دار را میگذارید در اسکن کردن آن جلد کتاب یا همان صفحه اول کتاب نیز بامجموعه صفحات کتاب بیاورید اینجوری لذتش بیشتر است. ممنون
نخیر معلومه یه کارایی داره می شه در باره نشر اثار جناب اقای امیر عشیری واقعا دستتون درد نکنه ........ممنون
بسیار بسیار ممنون جناب محجوب دستتون درد نکنه
خیلی زحمت می کشین واقعا
سیاه خان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک