رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

کاکتوس روبان زده

کاکتوس روبان زده
امتیاز دهید
5 / 4
با 141 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 141 رای
مجموعه شعر
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
دیهور
دیهور
1388/10/26

کتاب‌های مرتبط

غرب غربت
غرب غربت
4.9 امتیاز
از 16 رای
و شعر اختراع چشمانت بود
و شعر اختراع چشمانت بود
4.5 امتیاز
از 17 رای
جاوید نامه
جاوید نامه
4.7 امتیاز
از 32 رای
جیغار
جیغار
4.5 امتیاز
از 8 رای
هفت منظومه عمق و اوج
هفت منظومه عمق و اوج
4.8 امتیاز
از 9 رای
شعر انگور
شعر انگور
4.4 امتیاز
از 272 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کاکتوس روبان زده

تعداد دیدگاه‌ها:
7
دغدغه چیزی عجیب نیست
این جا که پوستین از
پوستِ پلک آدمی ست .
کمی فکر کن;
فقط تویی که با ذره بین
به خورشید خیره می شوی .
و ھمین طور
که برزخ می شویم و بر زخمی شبیهِ فلفل
رویِ ھم رفته
عقابی منقار کنده
به خوابمان می آید.
شنیده نگیر
رسیدنِ آب را به بادبان
گرچه حل شدن کشتی
از عمقِ اقیانوس نمی کاھد .
درست
دیروقت
چشم گرگ ھا نور داشت
که خورشید را خورده بودند
بیرون
کسانی نمی مردند
صدای سرود بالا می رفت
و پرچم ھنوز پرچم بود .
امروز
زبان بریده را
ھر کجا می گذارند
از سرمه ی پاشیده بر
صورت اژدھا سخن می گوید .
وقتِ رفتن
کفشِ سیاھت را نپوش
می ترسم بھمن تقویمم
فرو بریزد .
بعد از مھی غلیظ
در آسمان پر می کشی
و جای تو
یک بطری ، کج ، میان شن ھا
بی آن که نامه ای در آن باشد .
نه این که فروتنم ، نه
فقط فرو می روم در تنم
چقدر کم بودنت زیاد بود
چقدر نبودی
شب شده بود,
و به اندازه ی کابوسی فقط
فرصت خواب داشتم .
من ماندنت را می دانم
که آتش ھیچ وقت
از کوره در نمی رود .
زمین
دکمه ی پیراھن توست
و گرچه
این قدر شُکوه
صدای آمدنت
به آرامیِ
پلک به ھم خوردن نوزادی ست .
من تو را برای یک روز و صد سال نمی خواھم
برای ھمیشه می خواھمت
که آیینه بی قاب زود می شکند .
چشمت در مشت
با دو پیاله ی خالی
خیره اش ماندی
از این که فاجعه گفتم به قول مصرع بعدی
فقط به خاطرِ وقتی که راھم از تو سوا شد
کتاب رو لطفا بگذارید دانلود کنیم با تشکر
((و جنگ
تصویرش ، به سنگواره ها خواهد ماند
جهان
دقیقه ای چند
از گردش می ماند
اشک به چشم مادران : قندیل
سوگ - ساز مطربان
در عزاترسن هوا
جیغ چندش تشنج
موریانه ها
استخوان مادران را می جوند
و جنگ
جهان را پر از استخوان می کند ))
اگر کسی این کتاب را دارد ما را ندایی دهد تا اگر زحمتی نیست برامان ارسال کند سپاس گذار می شوم
واقعا تاثیر گذاره...
زیرکانه و هوشمندانه با کلمات بازی کرده...8-)
.....نان را از یتیم خانه میدزدیم و میفهمیم که دزد اشتباه چاپی درد است

مادر، اين شانه ز مويم بردار
سرمه را پاك كن از چشمانم
بكن اين پيرهنم را از تن
زندگی نيست بجز زندانم
کاکتوس روبان زده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک