نهج البلاغه
نویسنده:
امام علی (ع)
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .
تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
1394/08/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نهج البلاغه
اگر جواب این ها را می دهم به خاطر این است نشان دهم چقدر نادان هستی.
و آن قضیه زرتشت هم چندبار توضیح دادم و روان است؛ اینکه نمی فهمی مشکل از تو است.
دیگه بچه بی ادبی بشی و بزنی جاده خاکی باهات بحث نمی کنما.
این مغالطه گری ها میان امثال تو در اواخر بحث که به جفنگ می آیند بسیار دیده ام.[/quote]
البته به بحث اصلی ما ارتباطی ندارد منتها من باب رفع اشکال شما چند جمله از تورات قرار می دهم. این جملات را مستقیما از تارنگار انجمن کلیمیان تهران قرار می دهم.
15. سرداران پَرعُوه (فرعون) او را دیده، او را نزد پَرعُوه (فرعون) ستودند. پس آن زن بهخانهی پَرعُوه (فرعون) برده شد.
و در مورد مطامع ابراهیم
13. لطفاً بگو تو خواهر منی. برای اینکه بهخاطر تو بهمن خوبی شود و بهخاطر تو وجودم زنده بماند.
این خوبی کدام است؟ در جمله شانزدهم توضیح می دهد
16. (پَرعُوه (فرعون)) بهخاطر وی به اَورام خوبی کرد. (اَورام) دارای گوسفندان و گاوان و خران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شتران شد.
می توانید به آدرس زیر بروید.
متن لینک
البته همانطور که عرض کردم به بحث ما بی ارتباط است.
ارتباط قضیه ابراهیم این است که شما به آیه ای اشاره کردید که پیامبر اسلام را اسوه حسنه خوانده است و نتیجه گرفتید که پس سنت پیامبر هم لازم است! بنده عرض کردم که ابراهیم هم اسوه حسنه خوانده شد ولی سنت ابراهیمی نداریم. بلکه آن معرفی و تعریفی که در قرآن از ابراهیم می کند مد نظر است. به همین قیاس سنت محمدی هم نداریم و آن محمدی که قرآن به ما می شناساند برای ما اسوه حسنه است. نه اینکه نیاز به چیزی به نام سنت باشد.
در زمینه زرتشت هم شما استدلال خاصی عرضه نکردید. گفتید چرا در آیه مورد بحث اشاره نشده که دین زرتشتی الهی است. در قرآن در باب صابئین هم گفته نشده که الهی است. عرض هم کردم که در آن آیه اسلام و مسیحیت و یهودیت را نیز الهی نخوانده است. این که با توجه به اهمیت دین زرتشتی چرا اشاره ای به زرتشت نشده هم با این توجه که در قرآن اشاره شده که تنها اسم برخی از انبیا ذکر شده رفع می گردد. بعد گفتید داستان آفرینش در اوستا و قرآن متفاوت است که عرض شد در گاتها بحث آفرینش مطرح نشده است. استدلال دیگری مطرح نکردید.
به آیه ای بسیار قابل تامل اشاره کردید. در پیامبر برای مسلمانان الگوی نیکوست. اول لازم است توجه کنیم که دلیل انتخاب پیامبران ارتباطی به الگو بودن ایشان ندارد. موسی مرتکب گناه کبیره شده و قتل نفس مرتکب شد. طبعا الگو نیست. بلکه دو پیامبر به عنوان الگو معرفی شدند. ابراهیم (و پیروانش)(۶ ممتحنه) و محمد(۲۱ احزاب).
در چه چیز ابراهیم اسوه ی حسنه برای ماست؟ در آنچه در تورات از دروغگویی ابراهیم برای جا زدن همسرش به عنوان خواهرش می گوید تا همسرش را به فرعون بسپارد بلکه به نان و نوایی برسد؟ یا آیا ابراهیم کتابی داشته یا احادیثی از وی هست؟ خیر! در آن ابراهیمی برای ما اسوه ی حسنه است که قرآن به ما معرفی می کند. همین را باید به پیامبر اسلام بسط بدهیم.
در آن محمدی که قرآن به ما معرفی می کند اسوه ی حسنه است. مثل آیه ۱۲۸ توبه
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است
آن پیامبری که بر خلق عظیم است در آیه ۴ فلم
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ
و همانا تو بر خلق و خوی عظیمی هستی
آن پیامبری که در آیات ۲۳ و ۲۴ اسرا به او می گوید:
وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا
و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى (۲۳)
و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند (۲۴)
و حال آنکه پدر و مادر پیامبر در خردسالی درگذشته بودند. اما به در پیامبر می گوید تا دیوار مومنین بشنود. از این رسول باید تبعیت کرد!
نمی توان از اسوه بودن ابراهیم برداشت کنیم که از ابراهیمی که قرآن معرفی می کند الگو برداری کنیم ولی از اسوه بودن محمد چیزی دیگر!
" یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند "
سوره 33, آیه 21
پیامبر فقط زبان نبود وگرنه خداوند هر کس را که دوست داشت انتخاب می کرد. مغالطه "تشبیه" به کار نبر زیرا که حدیث متفاوت با قرآن است و برخی احادیث مکمل برخی از آیات هستند پس تا زمانی که آیات باقی باشند آن ها هم حفظ می شوند.هادو کلا 10 بار آمده است که 7 تای آن که فرستادم نظر منفی بود و 1 آیه خنثی و 2 آیه ای که عینا مثل هم هستند مثبت است. یکی از این دو آیه را فرستادی و آن یکی آدرسش اشتباه بود. خشونت کیفی است پس آن دو را یکی حساب می کنم. 7 آیه خشونت بار و 1 آیه غیر خشونت بار! کدام غالب است؟ اگر همیشه می آمد آن موقع میشد آن را در صغرای استدلالت قرار داد ولی باز هم ربطی به اینکه هادو گروهی جدا باشد ندارد چون هر چیزی که چند لفظ داشته دلیل بر این نیست که چندتا باشد! مثلا دراز بار منفی دارد ولی رعنا بار مثبت آیا این ها دو گروه هستند؟ این کلمات هم دقیقا در جملات منفی مثل "گم شو دراز بدقواره" یا " عجب جوان رعنایی است" استفاده می شود ولی قرآن حتی از هادو در جملات منفی استفاده کرده است. لطفا باز هم از این مغالطات مخصوص نفرما. حرف خودم را به خودم پس می دهی؟ اگر نظریات را برعکس معمول دقیق مطالعه کنی می فهمی من آن ها را (جز زرتشتیان) اهل کتاب می دانم و حرفم این بود اهل کتاب جدایی از این ها وجود ندارد. و باز هم حرف من را به خودم پس نده من هم گفتم مشرکین تثلیثی نه پگان ها حالا تو بگو دون شرک پس منظورت اهل کتاب های گرویده به پگانیسم بود؟ اولا با آیه قبل منافات دارد که قضیه تثلیث را مطرح کرد و ثانیا چه بی ربط است ما مشرکان را بیاوریم نزد قاضی ایی که به آن اعتقاد ندارند تا داوری شوند. و از شرایط تعریف این است که معرف مباین نباشد مثلا نگوییم شراب انگور تخمیر شده است چون دیگر انگور نیست و اهل کتابی که مشرک شود دیگر اهل کتاب نیست. کتاب هندو ها که چندگانه پرست هستند هم داستان آفرینش دارد ولی الهی است؟ خیر نیست چون نازل شده از طرف موجودی که ادعا شود الهی است نمی باشد. ادیان خاور دور همچون خاور نزدیک وحی شده از جانب خدا و ثبت مکالمه میان خالق و مخلوق نیست. کتاب هایشان بیشتر ماورالطبیعی و فلسفی است. پس دیدیم من حرفی از اینکه الهی هست یا نیست نزدم بلکه منظورم این بود یک مسلمان باید به آن دلایلی که گفتم الوهیت مزدیسنا را دروغین بداند. آن اهل کتابی که الهی باشند نیستند. اگر بحث کتاب داشتن است، کتاب "کتاب مورمون" جوزف اسمیت را هم باید الهی بدانیم و این دین جز ادیانی هست که ادیان ابراهیمی را ادامه داده است. ولی از دیدگاه مسلمانان چون بنگریم این ها دروغین هستند چون پیامبر اسلام خاتم است. پس اشتباه از سخنان من برداشت نکن: اهل کتاب، در کتبشان، داستان آفرینش با قرآن تقریبا یکسان است ولی هر کتابی که داستان آفرینش آن با قرآن تقریبا یکسان باشد؛ جزء کتب اهل کتاب نیست. گاهان کلا توضیح زیادی نداده است حتی در مورد افراد نامبرده و اصطلاحات خودش. و ما نمی دانیم داستان از چه قرار است. همانطور که گفتم نیاز به توضیح بیشتر هست. همین الان ذکر کردم زرتشت با قربانی مخالف است بر عکس اسلام که حتی یک عید را به این نام دارند. و این دو اخلاق مغایرت دارد.
اصلا تو از کجا می دانی مخاطبان برایشان مهم است این بحث؟
شوق فیض بردن از بحث با من را و کسب دانش نمودن را پشت لجاجت ها قایم نکن
اگر جوابت را دادم به این دلیل است که یاد گرفته ایی بیهوده گویی نکنی و حاشیه نروی و وقت را کمتر بگیری و بحث کمتر به چشم دیگران بیاید
[/quote]
از کجا می دانم این گفتگو برای مخاطبان مهم است؟ از افرادی که در حاشیه این گفتگو و با توجه به سخنانم با من در حال گفتگو هستند و سوال می پرسند و سوال پاسخ می دهند. معنای این قضیه این است که این گفتگو خوانندگانی دارد که این مسائل برایشان مهم است و جاهایی تبادل نظر می کنند و اگر سخنم نامفهوم باشد بیشتر می پرسند.
در بحث قرآن کفایی فکر نمی کنم سخن دیگری لازم باشد. آیات واضح و مبرهن است و تمام استدلال من از قرآن است. ممکن است برای شما قانع کننده نباشد و برای عده ای باشد. خداوند وعده حفاظت از قرآن را داده است و وعده حفاظت از احادیث را نداده است. معنایی ندارد اسلام را که خود کامل فرموده ناقص بداند و بگوید که علاوه بر قرآن به سنت هم نیاز دارید. و حالا سنت چه کسی؟ کسی که وظیفه اش تنها ابلاغ قرآن است.
بحث یهود و نصاری بحثی فرعی بود. به این معنا که برای توضیح آیه ۱۷ الحج نیاز به توضیح داشت. اینکه می گویم فرعی به معنای نالازم نیست. به این معناست که ضرورتی ندارد به بحث اصلی بدل گردد. اینکه بدان مجدد نپرداختم بدلیل عدم دقت شما در جمله بنده بود. واژه (غالبا) را بدین جهت بکار بردم که بگویم مسئله ای همیشگی نیست. اما رویکرد نسبتا مثبت قرآن به (هادوا و نصاری) را می توانید در آیات ۶۹ المائده و ۶۲ الحج ببینید. البته همانگونه که گفتم بحثی فرعی است و مایل نیستم از خط اصلی گفتگو خارج شویم. این را نباید با مسئله اهل کتاب اشتباه بگیرید. همه اهل کتابیم. چه یهودیان چه مسیحیان چه مسلمانان و چه زرتشتی ها. اما حتی اهل کتاب هم می توانند به دستورات خدا کفر بورزند.(به آیات ۱۰۵ البقره-۲ حشر-۱ و ۶ البینه مراجعه کنید) و یا شرک بورزند (۶۴ آل عمران) ولی به این معنا نیستند که مشرکند. اهل کتابی هستند که دچار شرک شده اند. همین امروزه هم تمامی فرقه های بنام اسلامی دچار شرک هستند (۳۱ و ۳۲ روم) ولی مشرک نیستند. این ها را کفر دون کفر و شرک دون شرک می نامند که با کفر و شرک مطلق متفاوت اند.
داستان آفرینش در گاتها ذکر نشده است. یعنی کتابی را می توان الهی نامید که حتما داستان آفرینش داشته باشد؟ حالا شاید هم پیش از آتش زدن اسکندر بوده. نمی دانیم. وقتی در اوستای کنونی نیست پس تضادی با قرآن نیست که اوستا را به این دلیل الهی ندانیم.
در اینجا از پیامبر معجزه خواستند که پیامبر گفت من معجزه ایی ندارم و در جواب معجزه، قرآن را به پیش کشیده است.
" آیا در [فرمانروایی و] مالکیّت [و ربوبیّت] بر آسمان ها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده و اینکه شاید پایان عمرشان نزدیک شده باشد با تأمل ننگریسته اند؟ [و اگر به قرآن مجید، این کتاب هدایتگر ایمان نیاورند] پس بعد ازآن به کدام سخن ایمان می آورند؟ (185)"
به یقین در آسمان ها و زمین برای مؤمنان نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست؛ (۳) و در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان منتشر و پراکنده می کند، برای اهل یقین نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست؛ (۴) و در رفت و آمد شب و روز و آنچه را از رزق و روزی [چون باران و برف] از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگی اش زنده کرده است، و در گرداندن بادها [از سویی به سویی] برای مردمی که تعقّل می کنند، نشانه هایی است. (۵) این ها آیات خداست که به حقّ و راستی بر تو می خوانیم؛ پس [اگر به این آیات ایمان نیاوردند] به کدام سخن بعد از [سخن] خدا و نشانه هایش ایمان می آورند؟ (۶)
در اینجا فولادوند برای "مفسر به رای" هایی همچون تو توضیح داده است. زیرا جمله اول را باید مد نظر قرارد و جمله دوم مربوط به جمله اول است است چون در یک آیه هستند. فرمول فیزیک که نیست اگر اینگونه نگاه به عبارت ها کنی، بنیادگرا می شوی. اگر به این دو کلمه پس و بعد دقت می کردی می فهمیدی که اصلا آنگونه هم نیست و قضیه چیست. منظور از حدیث سنت نیست همانطور که منظور از آیه فقط قسمت های تشکیل دهنده سوره نیست. همانطور که می بینی در آیه 3 اعجاز خلقت می باشد. (فولادوند آیه را نشانه ترجمه کرده است) در اعراف و جاثیه مفهوم یکسان است و در سوره مرسلات هم اشاره جزئی شد و اگر این سه را تطبیق دهیم کاملا معلوم می شود که منظور تفکر در منشا خلقت است و بحثی متافیزیکی می طلبد و منظور سخنان روزمره نیست که کسی مثلا از پیامبر روایتی را نقل کند.
اگه دلت برام تنگ شده بود اول یک امتحان اونجا می کردی
در حدی نیست که به قول خودت بیاموزانی
چقدر هم پر توقع هستی که می خواهی با احترام با تو حرف بزنم؛ احترام برای محترم است نه امثال تو
خلقیات کودکانه خودت را به من نسبت نده
اگر منظور گستاخی است که آن نمونه ها را می آوری، آن یک فضیلت است
[/quote]
خیر. اینجا به گفتگو ادامه خواهیم داد. مساله شخص شما نیستید و اقناع شما هم دغدغه من نیست. مساله مخاطبانی هستند که می بینند و می خوانند.
اجازه دهید به بحث های بی ربط در مورد اینکه چگونه انسانی هستم نپردازیم و به جای نقد اشخاص: به نقد سخنانشان بپردازیم.
مطلبی که به آن اشاره کرده اید -لزوم سنت پیامبر و اهل بیت- سخنی است که صد البته در گفتگوی قرآنی ما نمی گنجد. به عنوان یک قرآن کفا؛ معتقدم که قرآن کافی است و خداوند سخنی را فراموش نکرده است. چرا؟
قرآن خود را کافی می داند. در ۵۱ عنکبوت
أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ
آیا برای ایشان کافی نیست که کتاب را بر تو نازل کردیم تا بر ایشان تلاوت کنی؟
قرآن پرداختن به حدیث را نفی می کند. در آیه ۱۸۵ الاعراف
أَوَلَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ
آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام حدیث بعد از قرآن ایمان مى آورند؟
آیه ۵۰ المراسلات
فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ
پس به کدام حدیث پس از آن (قرآن) ایمان می آورند؟
در ۶ جاثیه
تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ
این آیات خداست که به حق آن را بر تو مى خوانیم پس به کدام حدیث پس از حدیث الله و آیاتش ایمان می آورند؟
تا اینجا دانستیم که قرآن پرداختن به حدیث را نفی می کند و خود را کافی می داند. پس رسالت پیامبر چه می شود؟ ما علی الرسول الا البلاغ المبین.
بر رسول جز ابلاغ آشکار نیست.
پس رسالت رسول تنها ابلاغ وحی است. نه نشان دادن سنت!
در بحث نصاری و یهود از آنجایی که سخنی فرعی است بدان نمی پردازم. تنها می توانم به آیه ۱۴ سوره صف شما را ارجاع دهم.
اشاره ای به آیه ۶۴ سوره آل عمران داشتید. اول که از کجا می دانید که موسی از وجود کعبه خبر داشت؟ و بعد برداشت نادرستی از آیه کردید. در این آیه شریفه آن دسته از اهل کتابی که به شرک گراییده اند را مسلمان نمی داند نه همه ایشان را!
داستان آفرینش در متون زند مثل بندهشن است. ارتباطی با زرتشت ندارد. اینکه با توجه به اهمیت زرتشت حتماْ بایستی نام وی می آمد چندان محل توجه نیست.
رستگار باشید