رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289

از اطاعت از رسول؛ برداشت کردید که منظور سنت پیامبر است. حقیقت امر؛ لطف خدا بود که به این مهم اشاره کردید. چرا که اگر اشاره نمی شد؛ استدلال های من ناقص می ماند و بنده هم فراموش کرده بودم که به این نکته اشاره کنم.
اطاعت از رسول چیست و آیا اطاعت از رسول؛ اطاعتی خارج از قرآن است و چیزی جز اطاعت از قرآن مد نظر است؟ به آیه زیر نگاه کنید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ-۵۹ نساء
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را اطاعت کنید
مشاهده می کنید که دو (اطیعوا) بکار رفته؛ یکی برای خدا و دیگری برای پیامبر و صاحبان امر و فرمان. اطاعت از الله که همان پیروی از قرآن است. اطاعت از ولی امر و پیامبر به چه معناست؟ یعنی هم از سنت پیامبر پیروی کنیم و هم از سنت فرماندهان و حاکمان؟ نمی شود که یک (اطیعوا) برای رسول و اولی الامر بکار رود ولی دو معنا بدهد. و نیز نمی شود اطاعت از رسول به معنای پیروی از سنت رسول باشد ولی اطاعت از صاحبان فرمان؛ اطاعت از سنت ایشان نباشد در حالی که یک (اطیعوا) بکار رفته برای هر دو! پس یا اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم به معنای پیروی از سنت پیامبر و سنت حاکمان و فرماندهان است و یا منظور؛ اطاعتی در جهت دستورات قرآن است و نه فراتر از آن!
رستگار باشید
حقیقتاْ مشعوف شدم. فردی که مدعی بود که ترجمه ها کم خطاتر هستند و تفاسیر پر از ایرادند؛ حالا روی به تفسیر آورده و آسمان و ریسمان می بافد تا بگوید که منظور الله تعالی؛ آن چیزی نیست که می گوید. حداقل اگر می گفتید فلان کلمه معانی دیگری نیز می تواند داشته باشد و احتمال برداشت دیگر هم هست؛ جای تامل داشت. نه اینکه حرفی از جانب خودتان بزنید و بعد بنده را (مفسر به رای) خطاب کنید. به واقع در حال انجام همان عملی هستید که مرا بدان متهم می کنید. تفسیر؛ بد نیست و تلطیف نظر شما در مورد آن را به فال نیک می گیرم. آنچه که بد و ناپسند است؛ تفسیر به رای است. چند باری باید متن شما را می خواندم تا بفهمم چه منظوری دارید و کماکان برایم عجیب است که از چنان متنی؛ چنین برداشتی می کنید.
در ابتدا قصد داشتم نسبت به تک تک آیات با شما مباحثه کنم. ولی فکر می کنم خود شما هم مثل من از اطناب کلام تا این اندازه راضی نیستید. و ثانیا اصلا صحبت دیگری در این زمینه نمانده است. آیات خیلی واضح و روشن هستند و یا بنده و یا شما با تعصب و یا پیش زمینه فکری نظر می دهیم.
بزرگوار؛ اصلا حدیث یعنی سخن و حرف! اینکه منظور از حدیث در فلان آیه؛ همان سخن است که نشد حرف. حدیث در همه جا به معنای سخن است. آیه واضح می گوید که وظیفه آن دو پیامبر تنها (به واژه -تنها- دقت کنید) ابلاغ وحی است؛ شما برداشت می کنید که منظور این است که (وظیفه ما اثبات نبوت مان نیست)! در جای دیگر می گویید منظور از اینکه (وظیفه پیامبر تنها ابلاغ وحی است) این است که وظیفه ندارند دیگران را به زور مسلمان کنند. این هر دو تفسیر را می پذیرم. ولی مسئله اینجاست که فقط همین نیست. وقتی می گوید وظیفه پیامبر تنها ابلاغ آشکار است؛ یعنی هم وظیفه پیامبر عدم اجبار است؛ هم وظیفه پیامبر عدم اضافه کردن حکمی به قرآن است؛ هم وظیفه پیامبر این است که چیزی از جانب خود نگوید؛ هم وظیفه اش این است که ادعای گزافی نکند؛ هم ....
این ها همه هست و این ها همه در آیه اشاره شده است! فقط یک جنبه نیست.
اجازه دهید بیش از این به این مسئله کفایت قرآن نپردازیم. هر دوی ما استدلال های خودمان را مطرح کردیم و اگر صادقانه و بدون تعصب به استدلال های یکدیگر نظر کردیم و قانع نشدیم؛ دلیل دیگری بر ادامه این بحث نیست. خوانندگان هم به این گفتگو نگاه می کنند و هر کدام از استدلال ها را که قانع کننده یافتند می پذیرند.
شما بفرمایید که دیگر خداوند به چه زبانی بگوید که برای فهم قرآن به غیر آن رجوع نکنید؟ از این آیات واضح تر؛ صریح تر؛ روشن تر؛ بدیهی تر سراغ دارید؟
مدام دیگران را به مغالطه متهم می کنید؛ ولی این مسئله حداقلی در گفتگو را نمی دانید که من نباید اثبات کنم که پیامبر خارج از قرآن اسوه نیست و شما باید ثابت کنید که خارج از قرآن اسوه هست! عدم نیاز به اثبات ندارد. وجود باید اثبات گردد.
[quote='Amin4ty']داری به موسی توهین می کنی؟ داری کفر می گی؟ ... همش داری مغالطه "نکته انحرافی" را به کار می بری ... این مغالطه گری ها میان امثال تو در اواخر بحث که به جفنگ می آیند بسیار دیده ام.[/quote]
پیام ۱۳۹۷/۱۲/۰۳ - ۰۳:۲۹
آن مغالطه "نکته اضافی" بشود "نکته انحرافی".
دلائلی که خود یهود ادعا دارد که تلمود (توارت شفاهی) همزمان با تورات جمع آوری شد:
"و این برای تو علامتی بر دستت خواهد بود و تذکره‌ای در میان دو چشمت، تا شریعت خداوند در دهانت باشد. زیرا خداوند تو را به دست قوی از مصر بیرون آورد."
خروج فصل 13 آیه 9
تا از یهُوَه خدای خود ترسان شده، جمیع فرایض و اوامر او را که من به شما امر می‌فرمایم نگاه داری، تو و پسرت و پسر پسرت، در تمامی ایام عمرت و تا عمر تو دراز شود. .... و این سخنانی که من امروز تو را امر می‌فرمایم، بر دل تو باشد. و آنها را به پسرانت به دقت تعلیم نما، و حین نشستنت در خانه، و رفتنت به راه، و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نما و آنها را بردست خود برای علامت ببند، و در میان چشمانت عصابه باشد و آنها را بر باهوهای در خانه‌ات و بر دروازه‌هایت بنویس
تثنیه فصل 6 آیه 1 و 9 - 6
«پس این سخنان را در دل و جان خود جای دهید و آن را مانند نشانه‌ای بر دست و پیشانی خود، به عنوان یادآوری ببندید و به فرزندان خود تعلیم بدهید. همیشه درباره آنها صحبت کنید؛ خواه در خانه باشید، خواه در بیرون، خواه در بستر باشید، خواه بیدار.آنها را بر دو طرف چهارچوب خانه‌ها و دروازه‌هایتان بنویسید.
تثنیه فصل 11 آیه 20 - 18
ما هم اسوه بودن پیامبر با توجه به 21 احزاب و یعنی فرمانبری از آز با توجه به آیه 12 تغابن. (آیه ایی که خودت زحمت کشیدی فرستادی :)) ) این آهمه تفسیر قرآنی- تفسیر قرآنی می گفتی؛ این بود؟ فکر کنم من مفسر قرآنی باشم در اینجا چون آیات را با آیاتی به جز آیات قبل تفسیر نکردیم و آیاتی از سوره های دیگر نیاوردم و متاسفانه تو همش آیات را تحریف می کردی و بخشی از آن را می فرستادی. و تفسیر به رای می کردی. (!) فک نکنم بحثی دیگر بماند چون آخرین آیاتت را هم فرستادی و هنوز نتوانستی رد کنی که پیامبر خارج از قرآن اسوه نیست و من هم گفتم در علم حدیث، احادیثی که پیامبر را زیر سئوال ببرد انتخاب نمی کنند پس در سنت (احادیثی که صحت داشته باشند) پیامبر اسوه است. من تازه حرف برادران خودت را می زنم ;-) همچنان چون کودکان لجوج مانده ایی
آیه 30 الفرقان:
و روزى است که ستمکار دستهاى خود را مى‏ گزد [و] مى‏ گوید اى کاش با پیامبر راهى برمى‏ گرفتم (۲۷)اى واى کاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم (۲۸) او [بود که] مرا به گمراهى کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است (۲۹) و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند (۳۰)
در اینجا کافر ناراحت است چرا به پیامبر گوش نکرده است و خود پیامبر می گوید این ها قرآن را رها کرده اند و من هم قبلا گفتم که احادیث به فهم قرآن کمک می کنند و نه غیر. کسی که قرآن را رها کند آیا به احادیث را قبول می کند؟ و این آیه مغالطه "نکته اضافی" دارد چون مربوط به بحث ما نیست. بحث ما سر این است که قرآن کجا کفایت را گفته است نه اینکه رها کردن قرآن چه عواقبی دارد.
آیه 12 احقاف:
"و کسانى که کافر شدند، به آنان که گرویده‌اند گفتند: «اگر [این دین‌] خوب بود، بر ما بدان پیشى نمى‌گرفتند.» و چون بدان هدایت نیافته‌اند، به زودى خواهند گفت: «این دروغى کهنه است.» (11) و پیش از قرآن کتاب تورات بر موسی که امام و پیشوای مهربان خلق بود نازل گردید و این کتاب قرآن مصدّق کتب آسمانی پیشین به زبان فصیح عربی نازل شده تا ستمکاران عالم را (از عذاب خدا) بترساند و نیکوکاران را بشارت (به رحمت ایزد) دهد. (12)
در اینجا کافران گفتند که اگر اسلام خوب است چرا قبلا نیامد و قبلا از قرآن آمده است و کتاب موسی راهبر بود. و باز هم می گویم احادیث برای قرآن به کار گرفته می شود و همانطور تلمود (تورات شفاهی) برای فهم بهتر تورات است سنت هم برای فهم قرآن لازم است ولی نه در حدی که به آن بگوییم (قرآن شفاهی). سنت و تلمود وابسته به کتاب هایشان هستند نه چیزی جدا هستند و سنت مکمل هست.
زمانی که دو پیامبر را به سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را انکار کردند و با پیامبر سومی آنان را تقویت کردیم، پس [همگی] گفتند: ما را به سوی شما فرستاده اند. (۱۴) [اهل شهر] گفتند: شما جز بشرهایی مانند ما نیستید و [خدای] رحمان هیچ چیزی نازل نکرده است، شما فقط دروغ می گویید. (۱۵) گفتند: پروردگارمان می داند که یقیناً ما به سوی شما فرستاده شده ایم، (۱۶) و بر عهده ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست. (۱۷)
در اینجا هم این دو پیامبر گفتند وظیفه رساندن پیام است نه اینکه اثبات کنیم راست می گوییم یا فرستاده ایم. (همه پیامبران معجزه نداشتند.) حکم کلی نکرده است. اینجا هم نگفته است *اگر روی برگردانند* ولی از آیات خداوند با حرف هایشان روگردان شدند و آن را رد کرده اند و اگر این آیه را با آیات قبل تطبیق کنیم کاملا معلوم است حرف صحیح است.
35 نحل:
و کسانى که شرک ورزیدند گفتند: «اگر خدا مى‌خواست -نه ما و نه پدرانمان- هیچ چیزى را غیر از او نمى‌پرستیدیم و بدون [حکم‌] او چیزى را حرام نمى‌شمردیم.» پیش از آنان [نیز] چنین رفتار کردند، و[لى‌] آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران [وظیفه‌اى‌] است؟
(35)
در اینجا مشرکین دنبال استدلال از جانب پیامبر بودند که خداوند جواب آن ها را داد که پیش از این هم چنین رفتار می کردید و پیامبر هم گفت من فقط پیام را می رسانم ولی اگر خداوند جواب استدلال آن ها را نمی داد حرف تو درست در می آمد. اولا گفته شده است. و ثانیا گفته شده است *عهده* و نه "فقط" یعنی می توان گفت حدیث مستحب است و پیامبر می تواند بگوید یا نگوید.
جز این نیست که شما به جای خدا بت هایی را می پرستید و [در نامگذاری آنها به آلهه و شفیع و مؤثر] دروغی را می سازید، بی تردید کسانی را که به جای خدا می پرستید، رزقی را برای شما مالک نیستند [تا آن را به شما برسانند]، پس رزق را نزد خدا بجویید و او را بندگی کنید و او را شکر کنید که [فقط] به سوی او بازگردانده می شوید، (۱۷) و اگر [مرا] تکذیب کنید [چیز جدیدی نیست]؛ زیرا امت هایی پیش از شما نیز [پیامبران را] تکذیب کردند، و بر عهده پیامبر جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست. (۱۸)
اینجا هم مشرکین، وحدت و معاد انکار می کنند و خداوند می گوید پیامبر فقط پیام رسان است که با آیات قبل اگر تطبیق داده شود می فهمیم منظور این است که پیامبر وظیفه ایی ندارد شما را به این ها به زور مومن گرداند.
و اما بحثی مهم: اگر خداوند دانا هست؛ زمان برای آن معنایی نداشته باشد و گذشته، حال و آینده را بداند؛ پس چرا آیه ایی نیاورد که به صراحت نگوید: (( برای فهم آیات به غیر از قرآن رجوع نکنید. ))
51 عنکبوت:
" گفتند: چرا از سوی پروردگارش معجزاتی [مانند معجزات پیامبران پیشین] بر او نازل نمی شود. بگو: این معجزات فقط در اختیار خداست و من فقط بیم دهنده ای آشکارم. (50) آیا [در قرآن عیب و نقصی می یابند؟ و] برای آنان کافی نبوده است که ما این کتاب را که [همواره] بر آنان خوانده می شود بر تو نازل کردیم؟! همانا در این کتاب رحمتی است [ویژه و مایه یادآوری] و پندی برای مردمی که ایمان می آورند. (51)"
در اینجا از پیامبر معجزه خواستند که پیامبر گفت من معجزه ایی ندارم و در جواب معجزه، قرآن را به پیش کشیده است.
92 المائده:
مسلماً شیطان می خواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه [سخت] اندازد، و از یاد خدا و نماز بازتان دارد؛ آیا شما [از این امور با همه زیان ها وخطراتی که دارد] خودداری خواهید کرد؟ (91) و از خدا اطاعت کنید و از پیامبر فرمان برید، و [از مخالفت با خدا و پیامبر] بپرهیزید، پس اگر روی گردانید [سزاوار کیفر می شوید]، و بدانید که بر عهده پیامبر ما فقط رساندن آشکارِ [پیام وحی] است (92)
در اینجا بحث منع شراب آمد که پیامبر اذعان دارد ما وظیفه ایی نداریم که به زور مردم را از چیزی منع کنیم بلکه فقط احادیث را می رسانیم و حکم کلی در اینجا نکرده است.
.
54 نور:
و با سخت ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر به آنان [برای بیرون رفتن به سوی جهاد] فرمان دهی حتماً بیرون می روند، بگو: سوگند نخورید، [آنچه بر شما واجب است] اطاعت پسندیده است [نه سوگند]، به یقین خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است. (53) بگو: خدا را [در همه امور] اطاعت کنید و این پیامبر را نیز اطاعت کنید؛ پس اگر روی بگردانید [زیانی متوجه پیامبر نمی شود، زیرا] بر او فقط آن [مسؤولیتی] است که بر عهده اش نهاده شده و بر شما هم آن [مسؤولیتی] است که بر عهده شما نهاده شده است. و اگر او را اطاعت کنید هدایت می یابید. و بر عهده این پیامبر جز رساندن آشکار [پیام وحی]است. (54)
در اینجا بحث جهاد است که پیامبر اجباری نکرده است ولی همانطور که می دانی جهاد واجب است و به زور کسی را به میدان نمی برد حکم کلی نکرده است.
12 تغابن:
و از خدا اطاعت کنید و از پیامبر فرمان برید، و اگر روی برگردانید [بدانید که] بر عهده پیامبر فقط رساندن آشکار [پیام وحی] است.
متاسفانه جواب خودت را دادی که هم از خدا اطاعت کنیم و هم از پیامبر فرمان ببریم. وقتی از خداوند اطاعت می کنیم داریم از پیامبر فرمان می بریم؟ نه پیامبر فقط در آنجا کلام خدا را توسط زبانش ارائه می دهد و ما از خدا فرمان می بریم. پس چرا گفت از پیامبر فرمان ببرید؟ الی اینکه پیامبر هم در این راستا دستوراتی دارد؟ پس ما هم با احادیث از پیامبر فرمان می بریم. و گفته است پیامبر وظیفه ایی ندارد شما را به زور مومن کند بلکه آیات را فقط می رساند و انتخاب با خودتان است. و حکم کلی نکرده است. در این آیات گفته شد *اگر روی برگردانید* که نشان می دهد منظور زمانی است که طرف ایمانش را از دست می دهد و یا سرپیچی می کند و نگفته است پیامبر هیچ کار به جز ابلاغ در هر صورتی نباید بکند.
آیه 50 مرسلات:
[شما ای کافران و مشرکان! در این دنیا] بخورید و اندک زمانی برخوردار شوید که شما گنهکارید [و بی تردید به کیفر اعمالتان گرفتار خواهید شد.] (۴۶) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (۴۷) و هنگامی که به آنان گویند: [در برابر خدا] رکوع کنید، رکوع نمی کنند. (۴۸) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (۴۹) [اگر به قرآن ایمان نیاورند] پس به کدام سخن بعد از آن ایمان می آورند؟ (۵۰
در احادیث وابسته به قرآن هستند کسی که به قرآن ایمان نیاورد احادیث را هم به کار نمی برد و اینجا خدا می گوید اگر با قرآن مومن نمی شوید با کدام حرف دیگر می خواهید مومن شوید.
اعراف آیه 185: و آیه 6 الجاثیه:
" آیا در [فرمانروایی و] مالکیّت [و ربوبیّت] بر آسمان ها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده و اینکه شاید پایان عمرشان نزدیک شده باشد با تأمل ننگریسته اند؟ [و اگر به قرآن مجید، این کتاب هدایتگر ایمان نیاورند] پس بعد ازآن به کدام سخن ایمان می آورند؟ (185)"
به یقین در آسمان ها و زمین برای مؤمنان نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست؛ (۳) و در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان منتشر و پراکنده می کند، برای اهل یقین نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست؛ (۴) و در رفت و آمد شب و روز و آنچه را از رزق و روزی [چون باران و برف] از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را پس از مردگی اش زنده کرده است، و در گرداندن بادها [از سویی به سویی] برای مردمی که تعقّل می کنند، نشانه هایی است. (۵) این ها آیات خداست که به حقّ و راستی بر تو می خوانیم؛ پس [اگر به این آیات ایمان نیاوردند] به کدام سخن بعد از [سخن] خدا و نشانه هایش ایمان می آورند؟ (۶)
در اینجا فولادوند برای "مفسر به رای" هایی همچون تو توضیح داده است. زیرا جمله اول را باید مد نظر قرارد و جمله دوم مربوط به جمله اول است است چون در یک آیه هستند. فرمول فیزیک که نیست اگر اینگونه نگاه به عبارت ها کنی، بنیادگرا می شوی. اگر به این دو کلمه پس و بعد دقت می کردی می فهمیدی که اصلا آنگونه هم نیست و قضیه چیست. منظور از حدیث سنت نیست همانطور که منظور از آیه فقط قسمت های تشکیل دهنده سوره نیست. همانطور که می بینی در آیه 3 سوره جاثیه، اعجاز خلقت می باشد. (فولادوند آیه را نشانه ترجمه کرده است.) در اعراف و جاثیه مفهوم یکسان است. اگر این دو را تطبیق دهیم کاملا معلوم می شود که منظور تفکر در منشا خلقت است و بحثی متافیزیکی می طلبد و منظور سخنان روزمره نیست که کسی مثلا از پیامبر روایتی را نقل کند
الزمر، آیه 23 :
خدا نیکوترین سخن را نازل کرد، کتابی که [آیاتش در نظم، زیبایی، فصاحت، بلاغت و عمق محتوا] شبیه یکدیگر است، مشتمل بر داستان های پندآموز [و امر، نهی، وعده، وعید، حلال و حرام] است؛ از شنیدن آیاتش پوست کسانی که از پروردگارشان می هراسند به هم جمع می شود، آن گاه پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد و آرامش می یابد. این هدایت خداست که هر که را بخواهد به آن راهنمایی می کند؛ و هر که را خدا [به کیفر کفر و عنادش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. (۲۳).
باز هم به میل خودت آیه را ناقص فرستادی چون می دانی جواب در بطن آیه هست. وبرای بار چندم مغالطه "تحریف" را به کار بردی و متاسفانه ایتجا مغالطه "نکته اضافی" را هم کردی. بحث ما بر سر خوب و خوبتر نبود. چنانچه که چیز خوب تر باشد دلیل برآن نیست چیز خوب، بد شود. ولی با این حال جوابت را می دهم: در ایتجا همانطور که می بینی منظور الله از ساختار است که قرآن شباهت دارد و داستان پند آموز در آن دارد و مقایسه با چیز دیگری نکرده است.
پیامبر در قیامت از ترک کردن قرآن شکایت خواهد کرد و نه حدیث!

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿۳۰-الفرقان﴾
و پیامبر (در قیامت) گفت که ای پروردگار من، همانا قوم من این قرآن را ترک کردند
مطابق قرآن، آنکه امام ماست، قرآن است و نه انسان ها!

وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً (12-الاحقاف)
و از قبل آن (قرآن)، کتاب موسی امام و رحمت بود.
گویا اینطور برای شما جا افتاده که هر کسی که کتابی را بپسندد، آن را در حکم وحی منزل می داند. این برداشت اشتباه است.
قرآن، کافی است.
أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَةً وَذِکْرَى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۵۱-عنکبوت﴾
آیا براى ایشان کافی نیست که این کتاب را که بر آنان خوانده مى ‏شود بر تو فرو فرستادیم در حقیقت در این براى مردمى که ایمان دارند رحمت و یادآورى است
وظیفه پیامبر هم تنها و تنها ابلاغ وحی است و نه ارائه حدیث و سنت!

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۸۲-النحل﴾
پس اگر روی گردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشکار است.
وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۹۲-المائده﴾
و اطاعت‏ خدا و اطاعت پیامبر کنید و برحذر باشید پس اگر روى گرداندید بدانید که بر عهده پیامبر ما فقط رساندن آشکار است
قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۵۴-النور﴾
بگو خدا و پیامبر را اطاعت کنید پس اگر پشت نمودید [بدانید که] بر عهده اوست آنچه تکلیف شده و بر عهده شماست آنچه موظف هستید و اگر اطاعتش کنید راه خواهید یافت و بر رسول جز ابلاغ آشکار نیست
وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۱۲-تغابن﴾
و خدا را فرمان برید و پیامبر [او] را اطاعت نمایید و اگر روى بگردانید بر پیامبر ما فقط ابلاغ آشکار است
وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۱۷-یس﴾
و بر ما (پیامبران) جز ابلاغ آشکار نیست
فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۳۵-النحل﴾
پس آیا بر پیامبران جز ابلاغ آشکار است؟

وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۱۸-العنکبوت﴾
و اگر تکذیب کنید قطعا امتهاى پیش از شما [هم] تکذیب کردند و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفه‏ اى] نیست
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک