رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 50 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 50 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
475
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
فرمودید "ما بحثی در مورد رساله داشتیم ؟" نشان دهنده کم حواسی شماست. این عین جمله شماست که برای نخستین بار در این گفتگو، مرا به رساله ارجاع دادید: "برو تو همه رساله ها بخون که نوشته مدفوع و ادرار نجسه". حالا می گویید صحبتی در مورد رساله نداشته اید؟ پس این جمله چه بود؟
بعد گفتید:"مثل همون قبل چسبیدی به ترجمه کردن ؟ بالاخره ترجمه یا تفسیر ؟" دوست عزیز، بنده ترجمه آیه را نوشتم و در ذیل آن با استناد به لیطهرکم، استناد کردم که قضای حاجت، وضو را باطل نمی کند و تفسیر آیه را عرضه کردم. هیچوقت هم نگفتم که ترجمه بد است. ترجمه ناکافی است و برای فهم قرآن نیاز به خواندن تفسیر است. حرفی واضح و همه فهم! درک این مسئله ساده، هوش بالایی نمی طلبد.
در باب سخن شما در مورد نجس. خوب است حداقل به لینکی که خودتان قرار می دهید مراجعه کنید و آن را کامل بخوانید. البته پیشتر هم مشاهده کردیم که شما لینکی از تبیان و فارس نیوز قرار داده بودید که بی ارتباط به موضوع گفتگو بود. الان هم متنی قرار داده اید که نقض غرض شما و تایید عرایض بنده است. در همین لینک شما نوشته شده:
"پس از ظهور اسلام، کثرت استعمال لفظ نجس در این معنا به گونه ای بوده که سبب ثبوت حقیقت شرعیه شده است، یعنی هرگاه پس از اسلام این لفظ بدون قرینه بکار رود همین معنای فقهی از آن برداشت می شود نه معنای لغوی"
"نتیجه اینکه، هرگاه واژه «نجس» و «تعابیر مرادف آن» در متون اسلامی بکار رفت، معنای فقهی نجاست مدّ نظر است."
به عبارت دیگر اینکه معنای لغوی نجس مد نظر نیست و معنای فقهی آن مد نظر است. معنای فقهی کدام است؟ در همین لینک شما قرار داده:
"به عبارتی دیگر نجاست چیزی است که به کار بردن آن در نماز و طواف و تغذیه، به دو جهت حرام می باشد: یکی شدّت پلیدی که در آن هست و دیگری دستور به دوری و اجتناب از آن."
پس نجس خواندن ادرار توسط رساله های مد نظر شما، با نجس خواندن مشرکین توسط خداوند متعال متفاوت است. به این معنا که در رساله های مد نظر شما اگر دست خیس شما به مشرک یا سگ برخورد کند، نماز نمی توانید بخوانید، اما مطابق قرآن چنین محدودیتی ندارید.
در صدر تا ذیل آدرس شما هم هیچ آیه ای برای نجاست سگ قرار نداده است. چرا؟ پاسخ این است که چنین آیه ای وجود ندارد.
تا اینجا به این رسیدیم که دو معنا برای نجس وجود دارد. معنای لغوی و معنای فقهی. در معنای فقهی، فقها معتقدند که تماس شما با نجاست منجر به بطلان نماز و طواف است. در صورتی که در لغت نجس که از مفردات راغب اصفهانی قرار داده اید چنین چیزی نیست. پس این ها پرت و پلای بنده نیست. ناآگاهی شماست.
اشاره فرمودید که این سوال که چرا خداوند ادرار را نجس نفرموده، را مخالفین می پرسند ولی بنده هم از خودم می پرسم. عرض می شود که بنده از خودم نپرسیدم. از شما پرسیدم که معتقد به چنین چیزی هستید. طبیعتاً اگر دانش و استدلالی می داشتید به جای تکرار سوال، آن را ارائه می کردید.
[quote='Amin4ty']
1 - می خوای اینقدر ازش بگذره که من دیگه نیام و تو حرف آخر رو یزنی
این پرت و پلا هایی که می گی از خودت بافتی
نگاه سطحی نگری داری
آخه چقدر ریاکاری
به خاطر سطحی نظری تو هست
نه اینکه بیایی درر وری از خودت بفرمایی
هرچی زودتر از نظر من بلند یک کتاب فلسفه برای کودکان تهیه بکن
شاید دیگه از این سوال های احمقانه نپرسی
برای آدمای کم هوش یا کسانی که بی طرف نیستند مثل تو آره
چقدر تو خنگی آخه
[/quote]
عرض می شود که علت تاخیر، گرفتاری و مشغله است. گذاشتن چهار پنج ساعت در روزهای کاری برای بنده تقریباً غیرممکن است. علی الخصوص که پس از نگارش، بایستی دو سه باری متن را بارخوانی کنم و بعضاً در میان سخنان پیشین خودمان بگردم. یا اینکه شما آدرسی قرار داده باشید که باید آن را کامل بخوانم. مگر اینکه کمتر زمان ببرد که در اینصورت حتماً نظرم را در اسرع وقت خواهم گذاشت.
و البته در سخن پیشین به روحیه جالب شما اشاره کردم. این هم فرمایش تازه شما: " می خوای اینقدر ازش بگذره که من دیگه نیام و تو حرف آخر رو یزنی". کنجکاو نیستم بدانم چند ساله هستید. ولی این که این مسائل پیش پا افتاده مد نظرتان است بالغانه نیست. حرف آخر را بزنی!!!!!!!! امتیاز آخر در مسابقات کشتی مد نظر قرار می گیرد نه در مناظره! البته اگر روحیه تان به قول خودتان "دفاع" از نظراتتان و "کم نیاوردن" باشد، حق دارید.
بفرمایید معنای "رستگار باشید" را برای من بنویسید تا بدانم چیست! اگر خسته شده اید و به قول خودتان دوست دارید "حرف آخر" را بزنید، راهکارش ساده است. دیگر آیه قرآن قرار ندهید و به بحث های فرعی بپردازید تا بنده هم زیاده وقت شما را نگیرم. اما تا وقتی که آیه ای از قرآن قرار می دهید و تا وقتی که اشتباه در فهم قرآن دارید، مسئولیت شرعی بنده است که به توضیح آیات بپردازم. و اگرنه بنده هم تمایلی ندارم که تا این اندازه توهین های کسی را بخوانم و پاسخ ندهم.
شما نگفتید آقای دکتر غروی کمبود دارند. گفتید احمق هستند. بنده گفته ام چیزی در شما کم است و عرض کردم همان استدلالی که در باب کمبود خودتان بیان کردید، در مورد احمق خواندن آقای غروی هم صدق می کند که حالا مایل نیستم بیشتر بدان بپردازم.
بحث فلسفه : اول از همه تو اصلا بلد نیستی به کسی که فلسفه بده بگی فیلسوف میگی فلسفه شناس. دوما باز هم گول اسم رو خوردی مکتب ایدئالیسم آلمانی تنها مکتبی بود که ایدئالیسم رو به شکل یک مکتب ارائه کرد و فیلسوفانی مثل افلاطون و لایبنیتس اشاراتی کرده بودند که در اهل فلسفه هر وقت اسم ایده آلیسم میاد یاد همون کانت و شوپنهاور و هگل آلمانی می می افتند. خود لایبنیتس خردگرا بود. که همین فیلسوفان آلمانی عقیده لایبنیتس رو داشتند و ایده آلیسم امروزه یک مکتب مرده است. پس اصلا آنطور که فکر کردی مثل شعر نیست که هرکس تعریف خاصی از آن دهد و تا به امروز امتداد داشته باشد که این عدم آشنایی تو با فلسفه است. منظورم کدام ماده است ؟ حتما فکر کردی منظورم اون ماده و بند تو حقوق است ؟ هر کسی که حداقل میزان سواد فلسفی داشته باشه می دونه ماده چی هست این جز مفاهیم پایه هست که هرچی زودتر از نظر من بلند یک کتاب فلسفه برای کودکان تهیه بکن که شاید دیگه از این سوال های احمقانه نپرسی :)) . واقعا خنده ام میگیره یه کسی مثل تو بیاد با این حرف ها به من بگه سواد فلسفی اش کمه
" اولاً که گفته که لازم نیست که در ترجمه تفکر زیادی شود " برای آدمای کم هوش یا کسانی که بی طرف نیستند مثل تو آره و باز هم باید برات بدیهیات رو هم توضیح بدم چقدر تو خنگی آخه معلومه هرچی که ظرفیت کار بیشتر از ظرفیت شخص باشه احتمال خطا کردن بیشتر میشه.
خوبه به حرف من رسیدی که فردوسی ماهر تر هست و نگاه سطحی نگری داری که میزان حماسی بودن گرشاسپ نامه رو بر کیفیت حماسی بودن شاهنامه رجحان میدی حتما باید تفاوت کمیت و کیفیت رو برات توضیح بدم مثل قضیه متقدم بودن مفسر بر مترجم و روزه ؟ جالبه این چیزای ساده رو نمی دونی و وقتی من برات توضیح میدم صدات در میاد که داری حرف های پیش پا افتاده می زنی خب البته هر کسی با آدمش اون حرف رو میزنه. در بررسی قرآن، اگر به نظر خود قرآن درباره خودش مراجعه بکنیم از چارچوب پژوهش منطقی خارج میشیم و قضیه رو با عقاید خودمون قاطی می کنیم. این روشنفکرنماهای دینی هم این عقیده رو دارند و دین رو مطابق با یافته های منطقی می دونن. اگر از عقایدت دفاع نمی کنی پس الان داری چکار می کنی ؟ خدا خیرت بده تو از غروی هم داری دفاع می کنی مثل اینکه تو هنوز نمی دونی بحث کردن چیه که اینو میگی این هم سومین لفاظی تو بود. این حرف های شاعرانه و احساسی رو بزار کنار. آخه چقدر ریاکاری
اولش گفتم " در بحث قبل "، یعنی یه چیزی یادم بود ولی ریسک نکردم حالا کی هوش و حواسش کمه ؟ به خاطر سطحی نظری تو هست که دقت نمی کنی که قبل از جمله از چه کلماتی استفاده شده. خب اگر بی ربط بود بعد از عهدی و بوقی مطرحش کردی باز و اینکه خوبه خودت میگی بعضی از مترجمین مثل خودت بدعت آور هستند. و هنوز در مورد این دستور زبان جدید توضیح ندادی. و اینکه تو با شستن وجه غیر استعاره ایی بودن دست رو توضیح میدی با باقی جمله هست. جالبه اول ادعا می کنی که حقیقت و مجاز رو با معرفه و نکره میشه تشخیص بدیم در آیه ولی الان این دوتا رو جدا می دونی. و بدجوری افتادی تناقض گویی تو اگر دنبال آموختن بودی اشتباهت رو قبول می کردی اشتباهی که با توجه به حرف های خودت دراومد نه اینکه بیایی درر وری از خودت بفرمایی که اگر قبول می کردی خطاکاری سنگین تر بودی.

قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
بگو: پروردگار من مرا به راه راست هدایت کرده است، به دینی همواره استوار، دین حنیف ابراهیم و او از مشرکان نبود
161 انعام
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ
ابراهیم به فرزندان خود وصیت کرد که در برابر خدا تسلیم شوند و یعقوب به فرزندان خود گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است، مباد بمیرید بی آنکه بدان گردن نهاده باشید.
132 بقره
شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ
برای شما آیینی مقرر کرد، از همان گونه که به نوح وصیت کرده بود و، ازآنچه بر تو وحی کرده ایم و به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کرده ایم که دین را بر پای نگه دارید و در آن فرقه فرقه مشوید تحمل آنچه بدان دعوت می کنید بر مشرکان دشوار است خدا هر که را خواهد برای رسالت خود بر می گزیند و هر که را بدو بازگردد به خود راه می نماید
13 شوری
این حرفت با سه دلیل رد میشه :
1 - اول از همه نگاه بکنی تو آیه دوم اسمی از دین میاره و اگر صرفا می گفت تسلیم باشید حرف تو اون موقع درست میشد. در چین دینی به اسم تائو وجود دارد که معنی آن راه و فضیلت می باشد. حالا از نظر یک تائوییست کسی فضیلت مند و پیروی راه درست است که از شریعت تائو پیروی کند. بوداییت به معنای روشنی است و از نظر یک بودایی کسی روشنگر است که شریعت بودا را قبول کرده باشد. از نظر یک مسلمان کسی فضیلت مند و روشنگر است که شریعت اسلام را قبول کرده باشد. و کسی که مسلمان هست تسلیم شریعت اسلام کنونی هست و اگر بر خلاف او کاری انجام دهد دگر بنده نیست زیرا قوانین را انجام نداده است. ولی پیامبری مثل موسی شریعتی جدا از اسلام کنونی داشت پس مسلمان نیست چون پیروان آن یهودی نام دارند جدای از اسلام عمل می کنند.
2 - پیامبر میگه من پیروی دین ابراهیم هستم همه می دانند که پیغمبر مسلمان بوده است پس حنیف و اسلام باید یک مفهوم را داشته باشند در نتیجه ابراهیم مسلمان بوده است. و صرفا یک مفهوم نیست با توجه به مطالبی که گفته شد، بلکه یک دین است.
3 - اگر موسی و عیسی مفهوم اسلام را شناخته بودند اسم دین خود را اسلام می گذاشتند و یا تسلیم بودن را در آموزه های خود می گفتند.
" آخرین دین الهی همان تسلیم بودن در برابر خداست " علاوه بر اینکه سه دلیل بالا خصوصا دلیل سوم این حرف رو رد می کنه، هیچ صغری و کبری نداشتی که به این نتیجه من درآوردی رسیدی. تناقض دیگه ایی تو حرفت هست اگر زرتشتیت دین الهی هست چرا از زرتشت مثل موسی و عیسی در قرآن اسم برده نشده؟
مشرق نیوز
حکم "نجاست سگ" از کجا آمده است؟
https://www.mashreghnews.ir/news/284959/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%DA%AF-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
بخشی از مطلب :
مفهوم نجس
واژه «نـجـس» از نـظر لغت شناسان به معناى کثیفى، ناپاکى، ضدطهارت، ضد نظافت و به معنای پلیدى آمده است (2).
بهترین تعریف لغوی از راغب اصفهانى است که نجس را به معنای پلیدی ظاهری و باطنی می داند، او مى نویسد: « النجاسة القذارة و ذلک ضربان: ضرب یدرک بالحاسة وضرب یدرک بالبصیرة ... » نجاست، قذارت وکثیفى است که بردو نوع می باشد:
1- آنکه با حواس انسان قابل درک است.
2- آنکه با دیده بصیرت درک می شود.
یعنی گاهی نجس دانستن چیزی بخاطر پلیدی باطنی آنست و تاثیر منفی بر روح و روان انسان می گذارد. راغب اصفهانی در ادامه برای معنای دوم، مصداقی را ذکر کرده و می گوید: « والثانی : وصف الله تعالى به المشرکین فقال: (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ)(3) ... : خداوند تعالی مشرکان را به آن توصیف کرده و فرموده : (مشرکان نجس هستند)
پس همونطور که دیدی این پرت و پلا هایی که می گی از خودت بافتی و بازی با الفاظ هست و فهمیدی هم شامل مواردی مثل ادرار و موردی دیگر یعنی کافر می شود. این جواب مسلمان برای مسلمان. این سوالی هم که داری " ولی علناً خداوند مشرکین را نجس دانسته است. سوال این است که فراموش کرده ادرار را هم نجس بخواند؟ " معمولا مخالف ها می پرسند و غیر منطقی می دونن اونو حالا جالبه تو هم می پرسی از خودت
[quote='Khwanirath']نقد آقای غروی و شخصیت ایشان موضوع گفتگوی ما نیست. یکی از موضوعات گفتگوی ما تفسیر آقای غروی-در جایگاه یک مجتهد و مفسر - بر واژه "ید" در آیه قطع دست دزد و سخن آقای غروی-در جایگاه یک فلسفه شناس- در باب ماده و معنا و مثال آجر است. البته در باب ید، تنها ایشان چنین تفسیری نکردند و آقای بازرگان هم چنین تفسیری دارند. حالا اینکه شما بجای اینکه به نقد استدلال آقای غروی بپردازید، به نقد شخصیت ایشان می پردازید و ایشان را احمق، متوهم و مدعی می دانید، نه به بنده مربوط است و نه به گفتگوی ما. در هر حال آقای غروی استدلال آوردند و استدلال ایشان برای رد شدن، استدلال می خواهد نه توهین! البته طبعا اگر دانشی در چنته می داشته اید، تا الان عرضه می فرمودید.[/quote]
اول از همه اینقدر دیر پاسخ میدی نشون دهنده سه حالت بیشتر نیست.
1 - می خوای اینقدر ازش بگذره که من دیگه نیام و تو حرف آخر رو یزنی
2 - در جواب دادن و فهم مطالب کند هستی
3 - قدرت تصمیم گیری نداری که وقتی " والسلام " یا " رستگار باشید " آخر حرفات می زاری و دوباره شروع به
نوشتن می کنی البته از تو بعید نیست معناشون رو نفهمی.
اگر موافقی پس نگو چون من نگفتم اون کمبود داره.
" مرد مومن! کجای دنیا وقتی بر سر منبع بودن یا نبودن چیزی مباحثه می کنند، به همان منبع استناد می کنند " ما بحثی در مورد رساله داشتیم ؟ مثل اینکه فرق رساله و تفسیر رو نمی دونی خوبه خودت هم از حرفت برگشتی و به نوجوانان توصیه کردی فقط به مفسر رجوع کنند و میگی حرف من درسته ( البته من منظورم تفسیر صرف نبود ولی تو اشتباه برداشت کردی ). حالا که دیدی حرفت به ضررت شده دوباره مثل همون قبل چسبیدی به ترجمه کردن ؟ بالاخره ترجمه یا تفسیر ؟ آها ببخشید یادم نبود که قدرت تصمیم گیری نداری
[quote='majid889']نقل قول:شما تازه رسیدید به اینکه لیلی زن بود یا مرد. کل این مباحث به همین خاطر شروع شد که یکی از عزیزان اشاره به نکات ضد قرآنی در نهج البلاغه کردند و در پاسخ عرض شد که نهج البلاغه قرن ها پس از امام علی نوشته شده است.
شما اول اثبات کن لیلی وجود داشته تا بعدش بحث کنیم ببینیم مرد بوده یا زن!اون هم به نوعی افسانه هست.خواهشا دست بردارید از مغلطه گری.نام قران رو هم خراب نکنید.هی نگید که ملت به جای خوندن معنی قرآن،تفسیرش رو بخوونن!اصلا نیازی به خوندن تفسیر نیست و قرآن به زبان ساده و قابل فهم هم به زبان عربی و هم به زبان فارسی در دسترس هست.دوستان میتونن از سایت تدبر هم استفاده کنند.....[/quote]
جالب شد! در اینجا شما از حرف من به درستی برداشت کردید که خوب است به جای خواندن قرآن، تفسیر قرآن خوانده شود. دوست دیگری از سخنان من برداشت کرده که تفسیر لازم نیست و کافیست که ترجمه خوانده شود.
این یک ضرب المثل فارسی ست که لیلی زن بوده یا مرد. به این معنا که شما تازه به کل این مباحث و اساس این گفتگوها پیرامون این کتاب رسیدید حال آنکه اگر از اول حوصله می کردید و نظرات را می خواندید-البته اگر وقت می داشتید-، پاسخ این مسئله داده شده بود که نهج البلاغه آنچنان هم معتبر نیست. حالا اینکه اثبات لیلی و مجنون عامری و افسانه بودن یا نبودن آن، چه دردی از ما دوا می کند را نمی دانم.
ضمن جلب توجه شما به این نکته که "خواهشاً" واژه ای اشتباه است و واژگان فارسی، تنوین عربی نمی گیرند، عرض می کنم که بعید می دانم که قرآن نیاز به دلسوزی مخالفینی چون شما داشته باشد که حالا به بنده بگویند که نام قرآن را خراب بکنم یا نکنم.
اما این جملات شما جای بحث و تامل فراوانی دارد. آنجا که گفتید:"هی نگید که ملت به جای خوندن معنی قرآن،تفسیرش رو بخوونن!اصلا نیازی به خوندن تفسیر نیست"
یکی از مشکلات عدیده ای که اخیراً با آن روبرو شدم، اظهار فضل افراد ناآگاه در زمینه های مختلف است. شما بفرمایید "الم" را چگونه ترجمه می کنید تا ما همانگونه آیه را بفهمیم. بسیار جای تعجب دارد.
حضرتعالی با چه دانشی چنین سخنی می گویید که "اصلا نیازی به خوندن تفسیر نیست". کدام شناخت، کدام مطالعه، کدام آگاهی شما را به این نتیجه رسانده؟
و اگر قرار باشد هر فرد ناآگاهی در هر زمینه ای همگان را به چیزی دعوت کند، وقت گذاشتن و تحقیق و تدبر چه ارزشی دارد؟ و بعد ردای دلسوزی برای قرآن را بر تن کنید؟ کلام استوار خدا بسیار بسیار بی نیاز از ترحم شما و امثال شماست. وقتی هنوز ترجمه کاملی برای سوره حمد که روزانه ده بار توسط مسلمانان در ایران خوانده می شود وجود ندارد، به کدام ترجمه ارجاعشان می دهید؟
هم قرآن بی نیاز از شفقت و دلسوزی شماست و هم ما بی نیاز از اندرزهای قرآن شناسانه شما دوست بزرگوار. رستگار باشید.

ما با بقیه جمله، معرفه و نکره را تشخیص ندادیم و سوء برداشت کردید. شما کلمه "ید" در آیه 29 توبه را با کلمه "ید" در آیات 6 و 38 المائده اشتباه گرفتید. در آیات 6 و 38 المائده بحث بر سر معرفه و نکره نیست. بحث بر سر حقیقت و مجاز بودن معنای "ید" است. این را با جمله تشخیص می دهیم. معرفه و نکره را با وجود ال یا تنوین می فهمیم. حقیقت و مجاز با معرفه و نکره دو موضوع جداگانه هستند. گویا مشکل شما تنها در نگارش نیست. در خوانش هم دچار مشکل شده اید. خوب بخوانیم و خوب بفهمیم.
گفتید که برای پرت کردن "حواس" بحث روزه را پیش کشیدم. این عین جمله شماست: "ار شرایط ابطال روزه که چندین مورد هست که لازم نیست بگم چون خودت بلدی احتمالا، چندتاش رو می بینی ؟ "
با این هدف این جمله را گفتید که بگویید تمامی شرایط ابطال روزه در قرآن نیست و قرآن برای ما کافی نیست. پاسخی از قرآن آوردم که شرایط ابطال روزه را بیان فرموده بود. شما در جواب گفتید: "اگر منظورت اینه فرو بردن سر در آب و یا خوردن خاک و اینا در ابطال روزه غیر منطقی هست پس رابطه جنسی هم غیر منطقی هست چون اگر نجاست هست مدفوع کردن و ادرار باید حرام باشه". بنده در پاسخ عرض کردم که هدف از روزه، پرهیز از آلودگی-به قول شما نجاست-بدن در رابطه جنسی نیست که بخواهد ادرار و مدفوع را هم خداوند حرام کند. بلکه هدف، تقواست که به معنای پرهیز و کنترل است. پس این جمله شما که گفتید : "آشفته گویی و آوردن موضوع های جدید که من حتی عین اون کلمه رو تو بحث نیاوردم مثل رسول و هدف روزه برا پرت کردن حواث" بر خلاف نظر شما، نشان دهنده کم هوشی شماست نه آشفته گویی بنده.
دلم نمی آید به این شکرافشانی آخر شما نپردازم. آنجا که گفتید "در آخر به اشتباه خودت رسیدی که فقط ترجمه لازم نیست".
به نظر می رسد که توجه کافی به عرایض من نداشته اید. بنده هر چه می گویم از تفسیر قرآن به قرآن است و اصلا برای همین هم به بحث تنوین و الف و لام و ... پرداختم و اینکه مفسرها چه می گویند و مترجم ها چه نمی گویند. هرگز بنده مدعی نشدم که فقط ترجمه لازم است و تفسیر نباید خواند. معاذ الله. تمام حرف من از تفسیر کردن قرآن به قرآن است. اما همین که الان هم به کنه منظور من پی بردید مایه خوشحالی و خوشوقتی ست. در هر حال جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است. والسلام
و در باب ایده آلیسم هم که دیگر نغزنامه ارائه کردید. جالب است که برای تعریف شعر، معتقد بودید نظر شفیعی کدکنی تعریف درست تری است چون که تازه تر از نظر قدماست. اما بر سر تعریف ایده آلیسم-البته از نوع آلمانی اش- به سراغ تعریف قرن هفدهم رفته اید. و آنوقت تناقض را من دارم. اما جواب شما این است که متاسفانه ناآگاهی شما به مبحث فلسفه، آلوده به بی خبری شما از این ناآگاهی نیز شده است. ما در مورد ماده صحبت کردیم. اما کدام ماده؟
متن لینک
غرض آقای دکتر غروی ماده دوم بود و شما بدلیل ناآگاهی با این مباحث، آن را با ماده نوع یکم اشتباه گرفته اید. این ناآگاهی باعث شد که آقای دکتر غروی را احمق بدانید. در واقع آقای دکتر غروی احمق نیستند. شما طبق معمول ناآگاهید.
گفتید "در بحث قبل کجا به رسول اشاره کردیم که منظورم اصلا رسول اسلام باشه ؟ فک کنم بحث من رو با سایر دوستان اشتباه گرفتی یا مواد کشیدی. این برای بار دوم داری توهم می زنی"
نه جناب، بنده مواد نکشیده ام و توهم هم ندارم. با توجه به روحیه ای که پیشتر بیان کردید که به هر قیمتی بدنبال جواب دادن و "دفاع" کردن از نظر خود هستید، سخن مرا دقیق و کامل نمی خوانید و این هیجان برای پاسخگویی-و نه تدبر- منجر به از یاد بردن مباحث توسط جنابتان شد. بر سر آیه 29 سوره توبه با یکی از عزیزان گفتگو بود. در آن آیه عرض شد که چون بر سر "رسول" در آیه، الف و لام نیامده، پس منظور رسول اسلام نیست و چون بر "ید" تنوین آمده، پس معنای دست فیزیکی نمی دهد. شما در پاسخ لینکی از سایت تبیان قرار دادید و فارس نیوز که البته از روی ناآگاهی و هیجان همیشگی شما بود چون در آن دو تارنگار در مورد انواع الف و لام صحبت می کرد-که ربطی به بحث ما نداشت چون اصلا الف و لامی بر سر رسول نیامده بود- و دیگری در مورد نکره و معرفه در زبان فارسی صحبت می کرد -که باز هم به بحث ما که در مورد وجود تنوین بر واژه "ید" به معنای دست صحبت می کردیم که بحثی مختص زبان عربیست- بی ارتباط بود. بعد شما گفتید که لابد بنده از مترجمین بیشتر می فهمم که "ید" و "رسول" را آنچنان ترجمه می کنم. بنده هم پاسخ دادم که اگرچه -برخی از- مترجمین اشاره نکردند، ولی برخی از مفسرین اشاره کردند. حالا شما می گویید کجا به رسول اشاره کردیم و بنده مواد کشیده ام و متوهم هستم؟ لابد آقای غروی را هم با همین سطح از هوش و ذکاوت، متوهم خوانده اید.
این چه بحث کودکانه ایست که می گویید "مترجم متقدم بر مفسر هست"؟ هر دو کار، لازمه فهم قرآن هستند. با این تفاوت که دست مفسر بازتر است و فراغت بیشتری دارد و مترجم محدودیت دارد.
و شیرین زبانی دیگر: "ترجمه کردن خیلی راحت تر از تفسیر هست و لازم نیست درش تفکر زیادی بشه پس احتمال خطاش کمتر هست". این هم شد استدلال؟ اولاً که گفته که لازم نیست که در ترجمه تفکر زیادی شود؟ ثانیاً به فرض هم که اینطور باشد، که گفته هر چه کمتر تفکر کنی کمتر خطا می کنی؟ ما دو سه هفته است با چه کسانی هم صحبتیم! بینی و بین الله لحظه ای لبخند بر لبم نشست از این سطح استدلالتان!
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک