مرا یاد آر
نویسنده:
فهیمه رحیمی
امتیاز دهید
رمانی عاشقانه
وقتی با زنیبل خرید از در خانه وارد شدم، مادرم با نگاهی اجمالی به اندامم ناگهان مانند برق گرفته ها بر خود لرزید و سیلی بر صورت زد و با آوایی بلند پرسید:
- پس کفشهایت کو؟
مانند گنهکاران سر بزیر انداختم و هیچ نگفتم. او که از سکوتم بیش از نداشتن کفش خشمگین شده بود دست به آسمان بلند کرد و گفت :
- خدایا یا مرگ مرا برسون یا به این دختر عقل بده!
بعد دوباره به سر تا پایم دقیقتر نگاه کرد و بار دیگر پرسید:
- کفشهایت را چه کردی؟
بیشتر
وقتی با زنیبل خرید از در خانه وارد شدم، مادرم با نگاهی اجمالی به اندامم ناگهان مانند برق گرفته ها بر خود لرزید و سیلی بر صورت زد و با آوایی بلند پرسید:
- پس کفشهایت کو؟
مانند گنهکاران سر بزیر انداختم و هیچ نگفتم. او که از سکوتم بیش از نداشتن کفش خشمگین شده بود دست به آسمان بلند کرد و گفت :
- خدایا یا مرگ مرا برسون یا به این دختر عقل بده!
بعد دوباره به سر تا پایم دقیقتر نگاه کرد و بار دیگر پرسید:
- کفشهایت را چه کردی؟
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرا یاد آر
اگه کسی فهمید آخرش چی شده به ما هم بگه
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
واندکی سکوت......
من که از وقتی که برای خوندنش گذاشتم پیشیمونم.
به نظرم ارزش خوندن نداره.
توصيه ميكنم از دانلود و خوندن اين كتاب جدا خووددااارررري فرماييد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:O