گلستان: تلخیص و بازنویسی گلستان سعدی

در عمل کوش و هرچه خواهی پوش. تاج بر سر نه و علم بر دوش

هر دم از عمر میرود نفسی چون نگه میکنی نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی-سعدی
آنچه پذیرش عمومی را در رابطه با اشعار نظم و نثر سعدی ممکن می سازد، این است که:"عشق پاک سعدی –به ویژه در عزلیات، بی باکی و صراحت او در اندرز به حاکمان و فرمانروایان -به ویژه در قصاید، و شیرینی بیان در دلکش ترین واژه ها و شیواترین جمله ها- به ویژه در گلستان، همیشه زبانزد همه ی اهل سخن بوده است(ص-14)
گلستان سعدی آیینه تمام نمای اوضاع اجتماعی و فرهنگی زمان اوست که عادتها و خلق و خوهای مردم زمانه را به شایستگی باز تابنده است.جهانی که در گلستان باز نموده می شود جهانی عینی و در دسترس است نه دنیایی خیالی و آرمانی(ص-15)
سعدی بس بود
سرفرازانه می گویم که قوم ایرانی در هر رشته از علم و حکمت و ادب و هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیاری پرورانده است و لیکن اگر هم بجز شیخ سعدی کسی دیگر نپرورانده بود، تنها این یکی برای جاوید کردن نام ایرانیان بس بود. مدّاحی از شیخ سعدی را زبان و بیانی مانند زبان و بیان خود او باید ، اما هیهات که چشم روزگار دیگر مانند او ببیند. هفتصد سال از زمان او می گذرد و نه تنها مانند او ظهور ننموده ، بلکه نزدیک به او هم کم کسی دیده شده است...محمد علی فروغی-(سعدی نامه، صفحه 620)
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند،یکی آنکه اندوخت نخورد(کنایه از آدم خسیس) و دیگر آنکه آموخت نکرد-سعدی(کنایه از اشخاصی که فقط به دانش اندوزی می پردازند تا در هر محفلی اندوخته های خود را به رخ دیگران بکشند، اما دریغ و هزاررررررررران افسوس.. به آنچه می گویند، اگه عمل کنند.همشششش حرف .......)
(خلاصه اینکه: اگه به قول امروزیا بتونیم حکایت های سعدی رو کاربردیش کنیم- می تونیم بر بسیاری از ضعف ها و مشکلات اخلاقی و روحی خودمون غالب آمده و به جای جنگ با تمام دنیا(البته در خیال خام اندیشان که خواهان تغییر دنیا هستن :D) جهان زیبا و آرامی در خود :xو در اطراف خود بسازیم.........