ترانه های داریوش اقبالی
امتیاز دهید
گردآوری : امیر نیلی
بدون شک او پدیده ای درتاریخ موسیقی ایران است،ترانه های داریوش از خواسته ها و افکار مردم ایران در سه دهه اخیر متاثر گشته.داریوش افسانه است.اویکی از هزاران خواننده ایست که در دوران معاصر چون ستاره میدرخشد.ترانه های او در ارتباطی نزدیک با رنج و خوشی زندگی متداول ایرانیان است،مردمانی سختی کشیده و دوستدار آزادی.او با بیانی ژرف و بدور از اغراق به بیان احساسات ایرانیان می پردازد. موسیقی او همانند شعراش دارای نظم است،احساسات ژرف و عمیق،از اینرو ترانه های داریوش درقلب مردم جای دارد ..
داریوش عضو سازمان عفو بینالملل است. وی به جز اهمیت به ترک اعتیاد و رهایی به مسائل اجتماعی، پناهجویان ایرانی، گروههای جوامع اقلیت و کودکان کار نیز توجه دارد. وی در سالهای اخیر با کمک دانشجویان کمپین حمایت از این افراد را تأسیس نمود.
بیشتر
بدون شک او پدیده ای درتاریخ موسیقی ایران است،ترانه های داریوش از خواسته ها و افکار مردم ایران در سه دهه اخیر متاثر گشته.داریوش افسانه است.اویکی از هزاران خواننده ایست که در دوران معاصر چون ستاره میدرخشد.ترانه های او در ارتباطی نزدیک با رنج و خوشی زندگی متداول ایرانیان است،مردمانی سختی کشیده و دوستدار آزادی.او با بیانی ژرف و بدور از اغراق به بیان احساسات ایرانیان می پردازد. موسیقی او همانند شعراش دارای نظم است،احساسات ژرف و عمیق،از اینرو ترانه های داریوش درقلب مردم جای دارد ..
داریوش عضو سازمان عفو بینالملل است. وی به جز اهمیت به ترک اعتیاد و رهایی به مسائل اجتماعی، پناهجویان ایرانی، گروههای جوامع اقلیت و کودکان کار نیز توجه دارد. وی در سالهای اخیر با کمک دانشجویان کمپین حمایت از این افراد را تأسیس نمود.
آپلود شده توسط:
MTOM
1388/08/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ترانه های داریوش اقبالی
دوباره باز خواهم گشت
درِ گلخانه ها را بازخواهم کرد
تمام آسمان را آبی پرواز خواهم کرد
تو را در کوچههای کودکی آوازخواهم کرد
دوباره باز خواهم گشت
دوباره باز خواهم گشت
تمام قفلها را باز خواهم کرد
از آنجایی که ماندم ناتمام..آغاز خواهم کرد
تو را ای خانهی برآب
تو را ای تشنهی سیراب
تو را آباد خواهم کرد
تو را هر لحظه و هرجا
تو را هر جای این دنیا
تو را فریاد خواهم کرد
تو را فریاد خواهم کرد…
♫♫♫
درخت عشق خواهم کاشت
سیاهی یا سپیدی نه
تمام رنگها را دوست خواهم داشت
کبوترهای عاشق را
گلهای شقایق را
یکایک از قفس آزاد خواهم کرد
سبب سازان هجرت را
تبر داران ظلمت را
به دار نور خواهم بست
زمین ِ زادگاهم را که صدها تکه و پارهست
دوباره بازخواهم یافت
دوباره بازخواهم یافت..
تو را ای خانهی برآب
تو را ای تشنهی سیراب
تو را آباد خواهم کرد
تو را هر لحظه و هرجا
تو را هر جای این دنیا
تو را فریاد خواهم کرد
تو را فریاد خواهم کرد…
از انجایی که ماندم ناتمام اغاز خواهم کرد
تو را در کوچه های کودکی آواز خواهم کرد
اگر حتی فقط یک روز باقی باشد از عمرم
به خانه بازخواهم گشت
دوباره باز خواهم گشت
به خانه بازخواهم گشت
دوباره باز خواهم گشت
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی
زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب می کشم ولی..... عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه اشتباه نیست
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب می کشم ولی.... عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه اشتباه نیست
هیچکی نمیتونه سبک داریوش بخونه.استاده تو خوانندگی اما شخصیت خودش با ترانه هاش منافات داره
یه اخلاق خوبی هم ک داره اینه وجاهت خودشو حفظ کرده و همیشه سنگین و متین هستش
نه هر که چهره بر افروخت، دلبری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
پس بهتر است در مور کسی که " کلاه داری و آیین سروری " می داند این گونه سخن گزاف نرانیم .
همه می دانیم " استاد داریوش اقبالی " جزو اندک هنرمندانی می باشد که بر بالای هرم شوکت و قدرت و اقتدار و اعتبار و موفقیت و محبوبیت ایستاده است .
این مرد بزرگ ، با " به به " گفتن ما به عرش نرسیده که بخواهد با " اه اه " گغتن برخی به فرش برسد . لازم می دانم عرض
کنم برخی از شعرای بزرگ ( جه معاصر چه قدما ) توسط استاد داریوش اقبالی به بعضی از مردم ، به خصوص نسل جوان ، شناسانده
شده و می شود .
استاد اقبالی یک هنرمند استاد می باشد نه یک مطرب ، که این تفکر ناشی از یک تفکر غلط قدیمی عصر حجری می باشد که
هر کسی دنبال موسیقی می رفت را مطرب مینامیدند .
اکنون هر هنرمند آهنگساز و شاعر و ترانه سرا و یا هر تنظیم کننده قهاری که بخواهد کار فاخر و هنرمندانه ای عرضه کند که دنیا
را به تحسین وادارد ، با استادان بزرگی به مانند " داریوش اقبالی " به این موفقیت دست خواهد یافت .
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند میکشی از این رها ترم کنی
زخم نمیزنی به من که مبتلا ترم کنی
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
قلب من از صدای تو چه عاشقانه پوچ شد
تمام پرسه های من کنار تو سرود شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست
که پر از شعرهای یادگاریه
مونده بینما و اون رود بزرگ
که همیشه مثل بودن جاریه
صدای رود بزرگ همیشه تو گوشماست
این صدا لالایی خواب خوب بچههاست
کوچه اما هرچی هست کوچه خاطرههاست
اگه تشنه است اگه خشک مال ماست کوچه ماست
توی این کوچه به دنیااومدیم توی این کوچه داریم پا میگیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچهبن بست بمیریم
واقعا هر بیت از اهنگای داریوش واس خودش یه دنیازی داره!
بتِ منی شکستمت وقتی خدایِ من شدی
ببین به یک نگاه تو تمامِ من خراب شد
چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد
به ماه بوسه می زنم ، به کوه تکیه میکنم
به من نگاه کن ببین به عشقِ تو چه می کنم
به ماه بوسه می زنم ، به کوه تکیه میکنم
به من نگاه کن ببین به عشقِ تو چه می کنم
منو به دست من بکش ، به نام من گناه کن
اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن
نگو به من گناه تو به پایِ من حساب نیست
که از تو آرزویِ من بجز همین عذاب نیست
هنوز می پرستمت ، هنوز ماه من تویی
هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی
به ماه بوسه می زنم ، به کوه تکیه میکنم
به من نگاه کن ببین به عشقِ تو چه می کنم
به ماه بوسه می زنم ، به کوه تکیه میکنم
به من نگاه کن ببین به عشقِ تو چه می کنم
در عبور از فصل بد
رو به این بی منظره
این غزل کش این جسد
پر کن از می، نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربه ها
بشنو از دریای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عاشق تر شدن
گم شدن، پیدا شدن
وقف یکدیگر شدن