خاطرات هنرپیشه نقش دوم
ما اعتراف میکنیم که از ما بازیگران بهتری هستند؛ بازیگرانی که صحنهشان خیابان است و مخاطبشان جمع اجتماع. بازیگرانی که میگویند و میگویند و میگویند؛ از باطل و حق، و از واقع و مجاز، و این میانه اگر خوب بنگری، فقط اجساد واقعی است.
ما چطور ب
دیوان حافظ با شرح کامل ابیات
[quote='مری بلا']معرفت نیست در این قوم خدا را سببی......
پ.ن:[/quote]
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
دیوان کهنه حافظ
چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی
به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری
دیوان کهنه حافظ
خدای را به میام شست و شوی خرقه کنید
که من نمیشنوم بوی خیر از این اوضاع
پهلوان اکبر می میرد
حالا اونها مارا نفرین میکنن
فریاد میکنن این چه زندگی بود که به ما پس دادین؟
چه زندگیی بود؟
جن نامه
پدر را در سال 1334 بازنشسته کردند. معمولا یک راست به خانه نمی آمد. دوچرخه داشت و اگر تابستان بود و آخر
برج ، توی خرجین اش یک خربزه بود و گاهی دو هندوانۀ کوچک . باچرخ جلو در را، که جز شب ها بسته نمی شد،
چهارتاق باز میکرد و همان جا، میان شی
سمفونی مردگان
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند ، تنهایی تو کامل می شود...
در آستانه
باید استاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و
اگر بیگاه به در کوفتنت پاسخی نمی آید.
کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آئینه ای نیک پرداخته توانی بود
آنجا.
تا آراستگی را
پیش
ماهان کوشیار
-ماهان: خون ببار ای ماهان که تو را رهایی نیست.شک، که تا دمی پیش تو را رستگار می کرد،اینک در بلایت می فکند.
-خضر: شک نکن ماهان
-ماهان: مرا آن همه بلا از آن به سرآمد که شک نمی کردم
-خضر: تو شک را آموختی، اینک نوبت به یقین است
-ماهان:اینک
ماهان کوشیار
چیز توپی بود.متنشم قوی.