ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 1
نویسنده:
سید رضا پاک نژاد
امتیاز دهید
.
ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 2:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=63070
ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 3:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=63071
بیشتر
ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 2:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=63070
ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 3:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=63071
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ازدواج مکتب انسان سازی - جلد 1
... مگر آن حشرات شما ازدواج میکنند ؟ بلکه آن حشرات و دیگر جانوران و اقوام نامتمدن چون ازدواج نمیکنند و زایش(بی آنکه ازدواج کرده باشند ) میکنند در حد حیوان باز میمانند ...[/quote]
در سوره انعام آیه 38 آمده است:و هیچ جنبنده اى در زمین نیست و نه هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند مگر آنکه آنها [نیز] گروه هایى مانند شما هستند ما هیچ چیزى را در کتاب فروگذار نکرده ایم سپس به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید.
این آیه احتمالاً اشاره دارد به اینکه تعاملهای بین گروهی موجودات (انسان و سایر جانوران) شبیه هم هست. روابط ازدواج به عنوان یک جنبه از زندگی گروهی انسانها بسیار بسیار شبیه سایر جانوران است. ازدواج انسانها سبب تفاوت بین انسان و جانوران دیگر (مثلاً حشرات) نمی شود، بلکه تفاوت انسان و جانوران دیگر توانایی او در بهتر شناختن و آموختن است.
همچون مرد متاهل و پدر خانواده از شما میپرسم :
نخست اینکه : مگر نه اینکه ازدواج پیش از دینهای ابراهیمی در میان همه ملتهای متمدن نیز بوده است ؟ و در همان مثال شما آیا آن "حشرات که قهرمان تولید مثل هستند" مگر آن حشرات شما ازدواج میکنند ؟ بلکه آن حشرات و دیگر جانوران و اقوام نامتمدن چون ازدواج نمیکنند و زایش(بی آنکه ازدواج کرده باشند ) میکنند در حد حیوان باز میمانند ، در حالیکه کسانی (انسانهای متمدن) که ازدواج کرده اند و[/quote]
بسیاری از حیوانات رفتارهایی دارند که می توان آن را ازدواج (معادل مراسم ازدواج انسانها ) دانست. بیشتر پرندگان آداب و رسومی دارند هم از نظر اجتماعی هم از نظر جفتیابی که از رفتار ازدواج در جامعه ما صمیمانه تر و جدی تر است. پرندگان هم از نظر مراقبت از فرزند و آموزش به فرزند و وفاداری به جفت از متوسط آدمهای متمدن جامعه ما جلوتر هستند.
از این نظر بیشتر انسانها که کور زاد و ولد (با ازدواج یا بدون ازدواج) می کنند مزیت چندانی نسبت به حشرات ندارند بماند که حس وطن دوستی و تمایل به بقای کولونی در برخی حشرات بسیار قویتر از انسانها است.
بطوریکه در جهان بازرگانی هیچگاه مجردها را مدیر ارشد نمیکنند زیرا میدانند گریز از ازدواج نشانی از گریز مسئولیت پذیری و گریز از تعهد اجتماعی است ، در حالیکه در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی و یا آفریقایی بسیاری از بچه ها حاصل روابط بدون ازدواج اند ، و در ضمن در آمریکا پژوهشی شده بود که فرزندانی که در خانواده های ازدواج کرده زاده میشوند شانس بیشتری برای موفقیت و راندمان تحصیلی بهتری دارند و کمتر دچار اعتیاد و آبستنی نوجوانی و بزهکاری میشوند، و از سوی دیگر، جامعه سیاهپوست و لاتینوی ( مهجرین آمریکای جنوبی ) در آمریکا دارای بالاترین آمار فرزندان بی پدر (حاصل روابط بیرون از ازدواج ) اند و به همان نسبت فرزندان این مادران بیشتر دچار آسیبهای اجتماعی و روحی میشوند[/quote]
دوست گرامی لطفا منبع این فرمایشاتتون رو ذکر کنید. خیلی مشتاقم منبع شما رو ( مجله، پایان نامه، کتاب، و یا مقاله ارائه شده در کنفرانس - حتی الامکان مکتوب) در خصوص این اظهارات (علی الخصوص در مورد ایالات متحده) مطالعه کنم.
“Directly after copulation the devil’s laughter is heard”.
Arthur Schopenhauer
از نظرات شوپنهاور بگذریم چون شخص مختار است به آنها اعتقاد یا علاقه داشته باشد یا نه. ولی تعجب میکنم که The World as Will and Representation کتاب مورد علاقه شماست چون شما توی این دیدگاهت اختلاف بنیادی با شوپنهاور داری. شوپنهاوری که will-to-live رو به عنوان غریزه ای حیوانی معرفی میکنه و میگه هدف این will to life تداوم نسل موجودات است و در ضمیر یا سلولهای انها به ودیعه نهاده شده و هدفش تداوم نسل اون موچود زنده است و نه خوشبختی اون موجود!! شوپنهاوری که نه فرزند مشروع داشت و نه نامشروع و نه ازدواج کرد. شوپنهاور ادعا نکرد که راه حلی برای کسی ارایه کرده است !! کاملا برعکس!! او میگوید عده ناچیزی از انسانها میتونن به این خواهش های غریضی فایق آیند و بقیه به راه خودشان خواهند رفت.
از اینجا به بعد مخاطبم جنابعالی نیست؛ مخاطبم همه افرادی هستند که شاید این دیدگاه را میخوانند و؛ داخل یا خارج از ازدواج ؛ خیال بچه دار شدن را دارند:
اما تولید مثل و این ازدواجی که لایسنس تولید مثل بی حساب و کتاب رو به اشخاص اعطا میکنه چون دیگه بچه هاشون مشروعند! همیشه این والدینی که با رشد جمعیت موافق هستند باعث حیرت و انگشت گزیدگی من هستند ( مخاطبم دین یا حتی ازدواج نیست؛ منظور من در همان دیدگاه هم به طور واضح تولید مثل بود) چون این فرزندان شما هستند که باید در دنیایی لبالب مملو از آدم غوطه بخورند. این نسل به جا مانده از آنهاست که باید تاوان این رشد جمعیت را بدهد نه فرزندان نداشته من و امثال من. آنوقت هرگاه یکی مثل من به این تولید مثل بی مسولیت و بی فکر نقدی میکنه معمولا صدای این والدین هست که در میاد !!!!!! انفجار جمعیت کل بشریت را در خطر نابودی ناگهانی قرار داده است. اگر فکر میکنید مشکل بحران جمعیت یک پروپاگانداست در اشتباه خطرناکی هستید. پروفسور Al Bartlett تلاش میکند به مردم بفهماند که بزگترین مشکل انسان عدم توانایی او از درک افزایش تصاعدی است متن لینک پروفسور Al Bartlett در دانشگاههای و مدارس کشورش سمینار ها و نشست هایی ترتیب میداد تا مردم را با این فانکشن ریاضی و اهمیتش آشنا کند. او به عنوان مثال به رشد به ظاهر ناچیز هفت درصدی اشاره میکند که در نظر والدین پرفرزند نیست. طبق فرمول دابلینگ تایم، رشد به ظاهر ناچیز هفت درصد در سال میتونه هر ده سال خودش را به دوبرابر برساند. یعنی جمعیت صدملیونی در عرض ده سال به دویست ملیون، سال بیستم به چهارصد میلیون و پس از سی سال به هشتصد میلیون میرسد! سی سال تقریبا نصف عمر یک انسان است. این افزایش تصاعدی فقط مخصور به جمعیت نیست بلکه درمورد منابع تجدید ناپذیز هم صدق میکند. البته طبعیت همیشه این انفجار رو کنترل کرده و خواهد کرد اما به همان روش بیرحمانه که همیشه انجام داده است!! هیچ ملتی در دنیا مثل چین پرجمعیت نیست و هیچ ملتی در دنیا مثل چین به کررات شاهد آدمخواری نبوده تا جایی که این عمل قبح خودش رو در فرهنگ اونها از دست داده. سر انجام چین به این نتیجه رسید (زود تر از بقیه ملتها ولی با پرداخت قرامات سنگین بر پیکره مردمش) که جمعیت باید کنترل بشه و قوانین سختی رو هم برای زوجها وضع کرد. حالا میخواهید یک روز چشم باز کنید و ببینید مثل چین جا برای سوزن انداختن نیست؟ اگر نگران خودتان نیستید و فکر میکنید " این چیزها در طول زندگی من اتفاق نمیافته" بدانید که احتمال زیاد فرزندانتان با این مسایل بحران انرژی و جمعیت روزگار تیره ای خواهند داشت. اگرچه خیلی تضمینی وچود ندارد که این بحران را به چشم خودمان نبینیم
(ِ Die Verneinung des Willens zum Lebens ) میدانست که برابر با ایست کامل زادو ولد و تولید نسل بود ، اما مگر ما باید هر گفته ایی را همچون کتاب مقدس قانون بدانیم ؟ او بجای آنکه راه حلی سازنده و کاربردی فرادهد ، با روشی راحتطلبانه و بدبینانه و دلخور از تنهایی خودش این پیشنهاد را میکند ،خوب باید ازو میپرسیدیم که اگر زندگی و هستی آن اندازه بد میبود چرا او خود را از بند زندگی رها نکرد ؟ مگر کسی او را مجبور کرده بود تا در این جهان بماند ؟ و میکوشید تا سالهای بیشتری زندگی کند؟ حتی او گفته خودش در جای دیگری از کتابش ( درباره آزادی اراده Uber Freihet des Willens ) را نقض میکند که گفته بود اراده جهانی( برابر با اراده طبیعت ) همه پدیده ها و رفتار انسان را به طور جبری آفریده و میگرداند و بیرون از این جبر طبیعی هیچ چیز شدنی نیست ، پس در اینصورت راه حلی که او فرا نموده نیز بیهوده است زیرا نمیتوان از زنجیره اراده جبری هستی گریخت و نیر بگفته سنکا حکیم رومی که بسیار دلخواه شوپنهاور بود و بارها در کتابهایش ازو سخنی باز گو کرده است ، : " آمدن به زندگی (زایش ) در دست ما نیست ولی رفتن از زندگی بدست خود ماست و هر گاه که اراده کنیم میتوانیم خود را رها گردانیم " ، به دیده من ، هر انسانی باید همه ظزفیت ها و جنبه های نهفته در خود را بازیابی کند و با خود و دیگران صداقت داشته باشد ، نق زدن و شکایت از زندگی هیچ مشکلی را حل نکرده ولی کام همه را تلخ میکند، تعهد زندگی با همسر (ازدواج ) به انسان می آموزد که چگونه میتوان امید به بهتر شدن جامعه داشت ، و نیز در شناخت جنبه های خوب و بد هر کسی برای خودش سودمند است.
هر چند من این کتاب را نخوانده ام و مذهبی نیستم ولی همچون مرد متاهل و پدر خانواده از شما میپرسم :
نخست اینکه : مگر نه اینکه ازدواج پیش از دینهای ابراهیمی در میان همه ملتهای متمدن نیز بوده است ؟ و در همان مثال شما آیا آن "حشرات که قهرمان تولید مثل هستند" مگر آن حشرات شما ازدواج میکنند ؟ بلکه آن حشرات و دیگر جانوران و اقوام نامتمدن چون ازدواج نمیکنند و زایش(بی آنکه ازدواج کرده باشند ) میکنند در حد حیوان باز میمانند ، در حالیکه کسانی (انسانهای متمدن) که ازدواج کرده اند و فرزند دارند آگاهند که احساس مسئولیت تامین رفاه و پرورش فرزندان آن اندازه سنگین است که در هر جامعه ایی جفت ها بر پایه توان مالی و روحی شان بچه دار میشوند یا اصلا شاید نخواهند بچه دار شوند و همچنین ازدواج روشی برای درمان خودخواهی است و انسان را برای مسئولیت پذیریهای بزرگتر آماده میگرداند بطوریکه در جهان بازرگانی هیچگاه مجردها را مدیر ارشد نمیکنند زیرا میدانند گریز از ازدواج نشانی از گریز مسئولیت پذیری و گریز از تعهد اجتماعی است ، در حالیکه در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی و یا آفریقایی بسیاری از بچه ها حاصل روابط بدون ازدواج اند ، و در ضمن در آمریکا پژوهشی شده بود که فرزندانی که در خانواده های ازدواج کرده زاده میشوند شانس بیشتری برای موفقیت و راندمان تحصیلی بهتری دارند و کمتر دچار اعتیاد و آبستنی نوجوانی و بزهکاری میشوند، و از سوی دیگر، جامعه سیاهپوست و لاتینوی ( مهجرین آمریکای جنوبی ) در آمریکا دارای بالاترین آمار فرزندان بی پدر (حاصل روابط بیرون از ازدواج ) اند و به همان نسبت فرزندان این مادران بیشتر دچار آسیبهای اجتماعی و روحی میشوند