عقل در تاریخ
نویسنده:
هگل
مترجم:
حمید عنایت
امتیاز دهید
عقل در تاریخ نام کتابی از هگل است. این کتاب شامل دو پیش نویس است. پیش نویس نخست کوتاه تر از دومی است. پیش نویس دوم مشتمل سه قسمت فلسفه، تاریخ تحقق روح در تاریخ و سیر تاریخ جهانی است. پیوست این کتاب شامل وضع جغرافیای جهانی، تعاریف کلی جهان نو و جهان کهن و بخش بندی تاریخ جهانی است. این کتاب بر مبنای روش جدلی (دیالکتیک) هگل و یگانگی بنیاد فکری او است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
hanieh
1393/08/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عقل در تاریخ
محمد قائد سخنی دارد. در گیرودار مذاکره در نیویورک، به جرج مکگی، معاون وزیر خارجهٔ آمریکا، مصدق حرفی میزند که او را مات و مبهوت میکند: پالایشگاه آبادان ملی نشده است و گرچه از مالک آن خلع ید شده مشمول قانون ملیکردن نفت نیست. مرد آمریکایی بیدرنگ تقاضا میکند این را بنویسد. مصدق به فرانسه مینویسد و مکگی به انگلیسی و هر دو در حضور مترجم وزارت خارجهٔ آمریکا امضا میکنند.
اگر میپذیرفتند و موافقت خود را اعلام میکردند مصدق آن گاه چه میکرد؟ لابد گریه و زاری و از حالرفتن و قسم به قرآن که منظورش این نبود و اجانب میخواهند سر ملت بزرگ ایران کلاه بگذارند.
و اگر پالایشگاه آبادان ملی نشده پس چه چیزی ملی شده و دعوا بر سر چیست؟ گریزی نیست از اینکه نتیجه بگیریم مصدق هیچ چیز را به اندازهٔ کافی جدی نمیگرفت.
امروز اگر از موافقان کاشانی، فدائیان اسلام یا حتی شیفتگان مصدق بپرسیم قرارداد الحاقی چه بود و آنچه از اواخر دههٔ 40 اجرا شد چه فرقی با پنجاهــپنجاه داشت و چه تفاوتی با بیع متقابل در جمهوری اسلامی دارد، پاسخی نخواهیم گرفت و پیداست سؤال کمترین اهمیتی ندارد. آن روز هم اهمیتی نداشت چون برای آدم غیرمتخصص قابلفهم نبود.
وقایع منتهی به 28 مرداد تجلی آرزوهای بزرگ و ارادهٔ متعالی ”کشوری بیمار“ بود در شکلی پر سر و صدا، مصیبتبار و، از نظر اقتصادی، نالازم.
من نمی دانم این خودبزرگ بینی چیست که در کلام شما اینقدر هویداست. یک بار که مملکت جهان سومی ایران را دارای متخصصانی می دانید که هر کس نداند، تصور می کند لابد در مریخ زندگی می کند و این کشور عقب مانده اسمش ایران نیست. بعد ایران هفتاد سال پیش را توانمند در عرصه مدیریت نفت می دانید. الان می فرمایید شرکت های داخلی توسعه میادین نفتی را در دست گرفته اند. یاد سخن دیگرتان افتادم که "ملت ایران" را آغازگر جنگ نمی دانستید که قاعدتا منظورتان از "ملت ایران" باید جمهوری اسلامی است. من هم آرمانگرایی شما را تحسین می کنم ولی این را نمی توانم با واقعیاتی که تا مغز استخوانم در شرکت های نفتی درک کرده ام، بپذیرم.
فرمودید قبول پرداخت غرامت به انگلیسی ها چه دخلی به مصدق دارد؟ مصدق نمی دانست هاپولی کردن اموال و دارایی یک شرکت انگلیسی، مثل بالا کشیدن قالپاق خودرو فلان عباس عباسی نیست که یک آب هم بالای سرش بخورند؟ صد البته که می دانست. بی تردید ایران بایستی غرامت می داد. همین امروز هم همه جای دنیا همین است. فقط حاضر نبود این غرامت در زمانه ی خودش پرداخت شود مبادا که خدشه ای بر سیمای اسطوره ئی اش در ذهن ایرانی وارد شود.
اگر قیاس چین و کاستاریکا بی ارتباط باشد، قیاس کره جنوبی و شمالی بی ربط تر است. یک کشور در تحریم مداوم و دیگری با فراغ بال به توسعه می پردازد. ارتباطش به دموکراسی کجاست؟ اگر درآمد سرانه، ضریب جینی، سطح بهداشت و آموزش ملاک توسعه است، نقش دموکراسی اش پس حکم پر کاه را دارد! کشورهای دموکرات هم تخم دوزرده نمی کنند. وقت بخیر