رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
دیوان حافظ
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
گردآورنده: حسینعلی یوسفی

بر اساس نسخه قزوینی و خانلری با مقابله نسخه ها و شرح های معتبر همراه با شرح و معنی کامل غزل ها و فرهنگ لغات و اصطلاحات
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
simin
simin
1393/07/29

کتاب‌های مرتبط

برگ برگ احساس
برگ برگ احساس
0 امتیاز
از 0 رای
دیوان باغبان
دیوان باغبان
4.6 امتیاز
از 10 رای
سرود برگریزان
سرود برگریزان
4.6 امتیاز
از 12 رای
Complete Prose Works
Complete Prose Works
5 امتیاز
از 2 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان حافظ

تعداد دیدگاه‌ها:
46

جام مــــینایی مـی ، ســــدّ ِ ره دلــــتنگیست
منــه از دســــت ، که ســیل غمـــت از جـا بــبرد

.
.
هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روى تو کردم جوان شدم
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

ای صبــــا ، ســوختگان بر ســر ره منتـظرند

.
حافظا می خور ورندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قران را!

سایهٔ معشــــــوق اگر افتــــاد بر عاشق چه شد ؟
مـا بـه او محـــــتاج بــــــودیم ، او به ما مشــــــــتاق بود !

.
کـــمال دلبـــری و حســـن در نظـــربازیـــست
.
به شـــیوه ی نظـر از نــــــــادرانِ دوران بــــــاش

.
.
من حاصل عمر خود ندارم جز غم *** در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندیدم جز درد *** یک مونس نامزد ندارم جز غم
ما نگوییم بد ومیل به ناحق نکنیم/جامه ی کس سیه ودلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش وتوانگر به کم وبیش بد است/کار بدمصلحت آنست که مطلق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر می شکند/تکیه بهتر که براین بحر معلق نکنیم
گربدی گفت حسودی ورفیقی رنجید/گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او/ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
واقعا که چقدر همه ی ما به این غزل نیاز داریم!

ای کـه بر مـــه کشی از عـنبر ســـارا چـــــوگان
مضــــــطرب حـال مگـــــردان مــن ســـــرگردان را !
دیوان حافظ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک