دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
نویسنده:
علی میرفطروس
درباره:
محمد مصدق
امتیاز دهید
.
"دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست" بخشی از کتابی است که به همین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأملات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی، فرهنگی ما از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی 57 میباشد.
پهلوی، ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ -- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
انقلاب مشروطه، ۱۳۲۴ - ۱۳۲۷ق.
انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷
بیشتر
"دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست" بخشی از کتابی است که به همین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأملات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی، فرهنگی ما از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی 57 میباشد.
پهلوی، ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ -- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
انقلاب مشروطه، ۱۳۲۴ - ۱۳۲۷ق.
انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷
آپلود شده توسط:
persianking
1388/08/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
آن وقت شما چه هستید دوست عزیز؟ آیا بکار بردن این ادبیات چاله میدانی شایسته فردی است که خود را مدعی ملی گرایی می داند؟! در ضمن مقصود از اربابان دیکتاتور کیست؟ به شما توصیه می کنم کمی در مورد زندگی دکتر میرفطروس مطالعه بفرمایید. جهل و پرگویی متأسفانه بزرگترین دشمن ماست.
"حسين فاطمی در نزد سيا به عنوان عضوی مشکوک شناخته می شد که گاه و بی گاه آماده تماس با انگليسی ها بود و دلش می خواست در صورت سقوط مصدق، جایگاهی در ميان مخالفان او و هواخواهان بریتانيا داشته باشد"
به تعبیر ذهن سفسطه گر موحد ، فاطمی که در پرده دری علیه دربار و سفارت چنان پیش رفت که موجبات نارضایتی برخی دوستان محافظه کار (امثال شاپور بختیار و بازرگان) را نیز فراهم آورد و با اعمال شدیدترین اقدامات علیه سفارت و عوامل انگلستان ریسمان دار خود را بافت و تا پای دیرک اعدام بر موضع خود پای فشرد از سر مصلحت جویی به دولت فخیمه انگلیس چراغ سبز نشان می داد. حال اینکه چرا این چراغ سبز پس از کودتا به کار وی نیامد و فاطمی را در رهایی از فرجام خونین و افتخارآمیزش یاری نرساند معمایی است که البته جناب موحد بدان اشاره ننموده.
و سخن آخر این که به طور کلی تمام روده درازی های جناب میرفطروس در راستای به زعم خود افشای اشتباهات دکتر مصدق بر یک مساله استوار است و آن نیز انحلال مجلس توطئه گر تحت لوای کاشانی است که در این خصوص نیز نقطه نظر آقای مسیبیان (که ظاهرا نقدش بر کتاب حاضر به مذاق این دوست مان گران آمده) روشنگر مساله است:
" اصلا انحلال مجلسی در کار نمی بود چرا که بیش از دو سوم نمایندگان مجلس استعفا داده بودند ( ولو ظاهري و بسیاري از سر ناچاري یا محافظه کاري) و عملا مجلسی اصلا نمانده بود و فقط 17 نماینده باقی مانده بودند پس چه مجلسی را می گوئید؟ جایگاه دزدان و قاتلان و مهره هاي آمریکا که مصونیت داشتند؟ پس اگر شاه بجاي خیانت به نهضت ملی کشورش به نفع کمپانی هاي نفتی بی طرف می ماند ، انتخابات مجدد بر گزار شده و نمایندگان جدید بجاي نمایندگان مستعفی یا انتخاب نشده، مجددا با انتخابات جدید برگزیده می شدند و بعد هم می شد در مورد نمایندگان باقی مانده غیر مستعفی هم تصمیم گرفت . از این آزادتر و دموکراتیک تر و منطقی تر؟
دکتر مصدق در اقدامی که در تاریخ ثبت شده و سند رو سفیدي اوست حتی پس از رفراندوم هم مجلس را منحل نکرد بلکه درخواست انتخابات مجدد را نمود و برنامه این بود که بلافاصله انتخابات مجدد برگزار شود ... حال باید پرسید این با کدام معیار دموکراتیک و آن هم در آن شرایط بحرانی که جهان بر ضد ایران بود منافات دارد؟ در بسیاري از دموکراسی ها حتی بدون رفراندوم هم رئیس جمهور چنین حقی دارد تا مجلس را منحل و انتخابات جدید برگزار کند ... مشکل آنجاست که استعماگران و دربار به شدت از این می ترسیدند که همان مردم همان راي رفراندوم را مجدداً به مجلس دهند."
بی اغراق بگویم نوشتار فوق حتی ارزش صرف وقت ارزشمند برای تورق هم نداشت که از آغاز تا فرجام نبود جز آلودن دامان قلم برای فلسفه بافی های مغرضانه و بی مایه (نه از سر جهالت که کاملا از سر غرض ورزی و جهت پیراستن دامان خودکامگان). ذکر چند نمونه از خیل اراجیفش بیشتر گویای این مدعاست:
"[از جمله اتهامات وارد به دکتر مصدق] تعقيب قضائی سرلشگر زاهدی و دکتر بقائی به اتهام واهی شرکت در قتل سرلشگر افشار توس"
جناب میرفطروس از هر تلاش مذبوحانه ای برای پیراستن دامان جانیان شهیری همچون زاهدی و بقایی دریغ ننموده. ظاهرا این کاسه داغ تر از آش فراموش کرده عناصر نامبرده خود پس از به ثمر نشستن کودتا همواره بر نقش خود در توطئه های ضد دولت ملی با افتخار تاکید می کردند. نقش زاهدی و بقایی در طرح ریزی قتل افشارطوس مستند به اسناد عدیده ای است که در کتاب "اسناد توطئه ربودن و قتل سرلشکر طوس" بدان اشاره شده است. بقایی این نقش را در موارد دیگر از جمله قتل فجیع و مثله نمودن پیکر سرگرد محمود سخایی (رییس شهربانی حامی دولت ملی در کرمان) تکرار نمود و سپس در 17 مهر 1332 در جمع اوباش هوادار خود در کرمان در انظار عموم بر دست قاتلین بوسه زد.
"[از جمله اتهامات وارد به دکتر مصدق] عمده کردن اختلافات با شاه برای کسب هر چه بيشتر قدرت نظامی و تسلط بر نيروهای ارتش توسط دکتر مصدق"
انصاف و بی طرفی جناب تاریخ نگار متشخص و مستقل به راستی جای شگفتی دارد! کاش ایشان دست کم حرمت خون های پاکی که در جریان قیام ملی 30 تیر 31 در راستای کوتاه کردن دست توطئه گر دربار و سران فاسد و مزدور قوای نظامی به زمین ریخته شد را پاس می داشت و به یاد می آورد که اساسا طبق قانون اساسی مشروطه دخالت در امور اجرایی کشور و از جمله قوای نظامی از شاه سلب شده و به رئیس دولت تفویض شده بود و دکتر مصدق با خارج کردن زمام وزارت جنگ از دست توطئه گر دربار یک اصل قانون اساسی مشروطه را اعاده نمود.
" فصل مشترک همه این روایات [درباره کودتای 28 مرداد] تأکيد آنها بر خيزش خودبخودی مردم تهران در روز ٢٨ مرداد است"
تاریخ نگار! متشخص و با ادب و مستقل باز دایه مهربان تر از مادر شده و در حالی که اسناد منتشر شده سیا به نقش اساسی آن سازمان در تشویش اذهان مردم و تحریک نیروهای مذهبی علیه دولت ملی و گردآوردن فواحش و اوباش تهران برای فراهم کردن زمینه کودتای نظامی اذعان داشته همچنان دم از قیام خودجوش مردمی می زند.
از اشتباه مبرا نیست و جناب مصدق نیز هم.ولی در این زمان ناداوری ها و بی عدالتی هایی
که به ایشام می شود قلب را به لرزه در میاورد، و تاسف می خورم وقتی می بینم در تلویزیون مصدق را با نارواترین الفاظ مثلا نقد که در واقع هجو می کند.
به هر حال بر اهلش، مسجل است مصدق که بود ،و نیازی به توضیح نیست.
روانش شاد.
[edit=saraaab]1390/04/20[/edit]
قدمی تازه برداشتن کلامی تازه گفتن این است آنچه مردم از آن می ترسند...
درود دوست عزیز
اولین روز ورودتان را به کتابناک تبریک عرض میکنم...
باور کنید من این کتاب را خوانده ام و حتم دارم چند نفر از دوستان من هم که کامنت گذاشته اند دست کم تورق کرده اند و با مباحث کتاب آشنا هستند...
به عمل کار برآيد به سخنراني نيست
به خرد کار برآيد به پريشاني نيست
ضمن احترام به آقای میرفطروس باور کنید کتاب پاسخ به تاریخ آریامهر که برای تطهیر اعمال خود نوشته در خصوص کودتا و حمایت کشورهای دیگر رگه های از انصاف و صداقت در آن راه دارد...
حتی کتاب مصدق السلطنه رژیم فعلی هم قابل تحمل تر است
ایشان جهل خود خواسته و تعصب را به هم آمیخته ودرد آور تر اینکه دوستانی مثل شما هم تایید میکنید...
هیچکس منکر اشتباهات اساسی زنده یاد مصدق نمی شود...
نقد این اشتباهات هم وظیفه همه ماست وجلوگیری از بت سازی آرمان ما باید باشد
اما در این کتاب در جای جای آن ارزش های انسانی و قانون مشروطه ای را که مصدق برای پایداری آن قسم خورده بود _و گر نبود این سوگند می توانست بساط اعلیحضرت را جمع کند_با دروغ و تهمت بعنوان اشتباهات پیر احمد آباد منظور میدارد...
مطبوعاتی که پس از چند دهه در پناه آرمان مصدق آزادی بدست می آورند و با همین آزادی به آن مرحوم تهمت ها میزنند وتوهین ها میکنند.اجازه تعرض نمی دهد_توهین های که هنوز پس از تقریبا 60 سال از دو طرف ادامه دارد_آری این عدم تعرض ها... عدم باج دادنها به امثال کاشانی ها بقایی ها ودربار, انگلیس , امریکایها و _حتی شوروی _باعث کودتا شدو باعث این میشود که که امثال میرفطروس به مانند تیمسار آزموده در بیدادگاه آریامهر حتی به پایان نامه دکتر گیر بدهند
و چه طنز تلخیست این تکرار
تاریخ مستقل مدرن
در تاریخ مدرن و مستقل مانیفست حزبی جایی ندارند..
قهرمان شکست خورده ای که پس از 6 دهه بایکوت از سوی دیکتاتورها هنوز اعمالش که در راستای ایرانی آزاد و آباد بود آرمان نسل های پس از اوست
هر الفبا خوان تاريخ و سياست مي داند كه هميشه سلطنت طلبي (از نوع انگليسي و دانماركي و نه حكومت قائم به فرد) نشانه استبداد و نافي دموكراسي نيست و همواره جمهوري خواهي نيز (از نوع جمهوري هاي فرماليته دور و اطراف خودمان) نشانه پاي بندي به ليبراليزم و دموكراسي نيست. به دنبال دستاويز محكم تري باشيد البته اگر دچار ضيق وقت و حوصله نيستيد.
مصدق در اوج است . اما انکس که در زمین پرواز نمی تواند او را خرد می بیند .