بادها خبر از تغییر فصل میدهند
نویسنده:
جمال میرصادقی
امتیاز دهید
«بادها خبر از تغییر فصل میدهند» در سال 1363 منتشر شد، درست در دورهای که با پیروزی انقلاب اسلامی و کنار رفتن اختناق حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی، نویسندگان و هنرمندان این فرصت را پیدا کردند که بهسراغ مضامینی بروند که پیش از آن یا امکان پرداختن به آنها را نداشتند و یا اگر هم بدان میپرداختند، به شکلی بسیار پنهانی و پیچیده در لایههایی از ایما و اشاره بود و بنابراین به همان نسبت که متولیان دستگاه سانسور رژیم پهلوی سر از آن در نمیآوردند، خواننده نیز چیز دندانگیری از این آثار دستگیرش نمیشد.
راساس این طرح در «بادها...» پس از تصادف و از کار افتادگی آقا علاء، پسرش حمید بهعنوان نانآور خانه مجبور به رها کردن درس و مدرسه شده و شغل پدر (قصابی) را در بازارچه دنبال میکند، این تغییر شرایط بستری فراهم میآورد تا حمید از منظری دیگر به محله، بازارچه و آدمهایش نگریسته و پی به مناسبات جاری در آن ببرد، از دشواریهای زندگی و کار مردم محله گرفته تا شرایط بد مالی برخی از مشتریان، باجگیری از کسبه، همراهی مأموران با باجگیران و... این آگاهی بستریست برای درک و احساس بیعدالتیهای سیاسی و اجتماعی. حمید خود نیز قربانی بیعدالتیست، شکایت از رانندهای پدرش را زیر گرفته بهجایی نمیبرد، چراکه او کاندیدای نمایندگیست و دارای ثروت و قدرت، آنها مشخصات ماشین و راننده آن را در اختیار دارند، اما دستشان از همهجا کوتاه است و مأموران کلانتری علنا به آنها میگویند که به نفعشان است که از شکایت خود صرفنظر کنند. قرار گرفتن در چنین شرایطیست که او را مستعد همراهی با مخالفان رژیم برای مبارزه (در فصول بعد رمان) میسازد. تدارک دیدن چنین خط سیری آنهم به شکل تدریجی، از جمله امتیازهای رمان به حساب میآید که حکایت از ساختار منسجم و فکر شده پیرنگ «بادها...» دارد.
بیشتر
راساس این طرح در «بادها...» پس از تصادف و از کار افتادگی آقا علاء، پسرش حمید بهعنوان نانآور خانه مجبور به رها کردن درس و مدرسه شده و شغل پدر (قصابی) را در بازارچه دنبال میکند، این تغییر شرایط بستری فراهم میآورد تا حمید از منظری دیگر به محله، بازارچه و آدمهایش نگریسته و پی به مناسبات جاری در آن ببرد، از دشواریهای زندگی و کار مردم محله گرفته تا شرایط بد مالی برخی از مشتریان، باجگیری از کسبه، همراهی مأموران با باجگیران و... این آگاهی بستریست برای درک و احساس بیعدالتیهای سیاسی و اجتماعی. حمید خود نیز قربانی بیعدالتیست، شکایت از رانندهای پدرش را زیر گرفته بهجایی نمیبرد، چراکه او کاندیدای نمایندگیست و دارای ثروت و قدرت، آنها مشخصات ماشین و راننده آن را در اختیار دارند، اما دستشان از همهجا کوتاه است و مأموران کلانتری علنا به آنها میگویند که به نفعشان است که از شکایت خود صرفنظر کنند. قرار گرفتن در چنین شرایطیست که او را مستعد همراهی با مخالفان رژیم برای مبارزه (در فصول بعد رمان) میسازد. تدارک دیدن چنین خط سیری آنهم به شکل تدریجی، از جمله امتیازهای رمان به حساب میآید که حکایت از ساختار منسجم و فکر شده پیرنگ «بادها...» دارد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بادها خبر از تغییر فصل میدهند