رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
فلسفه هیدگر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 46 رای
نویسنده:
مترجم:
محمود نوالی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 46 رای
معمولاً مارتین هایدگر را جزو اگزیستانسیالیست‌ها می‌دانند. این طرز تلقی هم درست است و هم نادرست. زیرا علارغم ابهام موضع‌گیری و گاه دو پهلوی فلسفه‌ی وی، به نظر می‌رسد با فیلسوف و فلسفه‌ای مواجه هستیم که تمام تلاش خود را می‌کند تا موقعیت هستی‌شناس و یا به بیانی «بودشناسی» را برای خود محفوظ بدارد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1393/06/30

کتاب‌های مرتبط

Edmund Husserl’s Freiburg Years 1916–1938
Edmund Husserl’s Freiburg Years 1916–1938
4.7 امتیاز
از 3 رای
جنس دوم - جلد ۱
جنس دوم - جلد ۱
4.5 امتیاز
از 8 رای
The Portable Nietzsche
The Portable Nietzsche
4 امتیاز
از 1 رای
Wittgenstein and the Human Form of Life
Wittgenstein and the Human Form of Life
5 امتیاز
از 2 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فلسفه هیدگر

تعداد دیدگاه‌ها:
11
آقایان وخانم ها
چند روزی که در این خانه ی تن مهمانی
با ادب باش که سرمایه انسان ادب است
این را از دهان یک هروئینی شنیدم
با تشکر از کلیه عزیزانی که برای اعتلای فرهنگ این مرز و بوم زحمت میکشند ؛
استاد محمود نوالی از اساتید برجسته فلسفه دانشگاه تبریز بود .من سالهای 72 تا 76 که در آن دانشگاه تحصیل میکردم از محضر بزرگوار این استاد یگانه فیض می بردم .ایشان از دانشگاه سوربن فرانسه اگه اشتباه نکنم فارغ التحصیل شده بودند و تخصص شون هم در دانشگاه همین اگزیستانسیالیسم بود .
ز بوسیدنی های این روزگار یکی هم بود دست آموزگار
این بیت رو یادمه در یکی از سالروزهای معلم ( 12 اردیبهشت ) قرائت کردند ، من هم از همین جا دست ایشون رو میبوسم .هر جا هستند خدا خیرش بدهد ؛ اگه زنده است که امیدوارم سالهای سال پاینده باشند و اگر هم رخت از جهان فانی بربستند ، خداوند بیامرزدش .
با احترام و اعتذار حسین زاده .
[quote='Kamalpour']
ما هنوز نمی تونیم آثار ابوعلی سینای خودمون را روخوانی کنیم و بفهمیم، چه رسد به افکار فیلسوفان بیگانه، گیرم که یکی از آنها، شارلاتی به نام هایدگر باشه. خلاصه ول معطلید برادر!.[/quote]
برادر من Nehmen Sie es einfach
این مطلب آخر البته کاملا درسته.
ولی مثل اینکه همون طور که قبلا هم عرض کردم با یک افلاطون جدید روبرو هستیم.
[quote='mamblue3']نقل قول از Kamalpour:هایدگر اصلا فیلسوف نبود.
سلام.
این مطلبی که شما بیان کردین از دو نظر بسیار جالبه.
اول اینکه با فرض صحیح بودن گفته ی شما، همه ی فلاسفه تا الان ول معتل بودن و حتی قدرت تشخیص فیلسوف بودن یا نبودن هایدگر رو نداشتن و از این رو که شما به این مسئله بردین پس نابغه ی جدیدی در فلسفه ظهور کرده که مایه ی مسرت و شادی فرارانه.
دوم اینه گفته ی شما از سر بی اطلاعی باشه که امیدوارم اینطور نباشه.[/quote]
اولا، غلط املایی خود را تصحیح کنید: ول معتل!. دوما تمام فلاسفه، کیانند؟. نام ببرید. اصلا بگو ببینم، شما یه سطر از آثار هایدگر را به زبان آلمانی خونده اید که پی برده باشید، هایدگر نامی، مثلا فیلسوف بوده. نه جدّی میگم. شما آلمانی بلدید. یا مثل مترجم پرت نویس هایدگر، آقای جمادی، متوهم و جادوی فیلسوف نمایی به نام هایدگر شده اید. یا شاید هم چرت و پرتهایی را به نام ترجمه اونم از زبان ثالث به قلم جرجیسهای باختر زمینی، روخوانی کرده و ناگهان فیلسوفی به نام هایدگر را کشف کرده اید. آخه ما ایرانیهای مثلا فلسفه دوست اگه خیلی از فلسفه، چیزی دستگیرمون میشد، باید همون کشک ناسابیده ی قرنها خوداختگی فکریمون را می سابیدیم و کمتر به دنبال اونطرف آبها می لولیدیم. هایدگر!. به به! دلتون خوشه به یه سری ترجمه جات بی محتوا و بی مایه در باره فلسفه و فیلسوفان باختری. ما هنوز نمی تونیم آثار ابوعلی سینای خودمون را روخوانی کنیم و بفهمیم، چه رسد به افکار فیلسوفان بیگانه، گیرم که یکی از آنها، شارلاتی به نام هایدگر باشه. خلاصه ول معطلید برادر!.
[quote='Kamalpour']هایدگر اصلا فیلسوف نبود.[/quote]
سلام.
این مطلبی که شما بیان کردین از دو نظر بسیار جالبه.
اول اینکه با فرض صحیح بودن گفته ی شما، همه ی فلاسفه تا الان ول معتل بودن و حتی قدرت تشخیص فیلسوف بودن یا نبودن هایدگر رو نداشتن و از این رو که شما به این مسئله بردین پس نابغه ی جدیدی در فلسفه ظهور کرده که مایه ی مسرت و شادی فرارانه.
دوم اینه گفته ی شما از سر بی اطلاعی باشه که امیدوارم اینطور نباشه.
[quote='مری بلا']نقل قول از Kamalpour:هایدگر اصلا فیلسوف نبود.
عجبا....سخن گفتی و در سفتی.
دوستان لطف کرده و مورد عقاید هایدگر ک ب نوعی فلسفه ی اوست صحبت کردند.شما هم دلیل بیار تا از دریای اندیشه ی نابتون بهره مند بشیم.
با این توضیح ک فیلسوف از نظر شما کیه و چرا بقول خودتون هایدگر اصلا فیلسوف نبود.دست کم ی توضیح مختصر ک علت رو متوجه بشیم.
با 3پاس.[/quote]
هایدگر، یه شارلاتان تمام عیار بود و هیچ سر رشته ای از فلسفه نداشت، برغم آنکه استادش - هوسرل ،- یه فیلسوف به تمام معنا بود. اونایی که در ایران و خارج از ایران عزیزمون توهم برشون داشته و تصور می کنن، هایدگر، فیلسوف بوده!، بسم الله!. دلایل خودشون را با ارجاع به متون اوریژینال آثارش که بیش از یکصد جلد می باشند و هر جلد نیز حداقل سیصد صفحه داره، با دقت تام و استدلال فلسفی، لطفا و واجبا برای من و نادانانی بسان من، شرح بدهند، تا من نیز با کمال پر رویی بیایم و اثبات کنم که هایدگر، اصلا و ابدا، فیلسوف نبوده؛ آنهم مستقیما با مراجعه به متون اوریژینال او.
هستی و زمان :
از نظر تمام اگزیستانسیالیست‌ها ، مهمترین تفاوت انسان و اشیاء در جایگاه ماهیتی و وجودی (اگزیستانسیال) آنهاست. اگر ماهیت همه اشیاء ، مقدم بر وجودشان است، در خصوص آدمی این قضیه برعکس می‌شود، یعنی این وجود اوست که مقدم بر ماهیت‌اش قرار می‌گیرد و با عمل خود به ماهییتش معنا می دهد ، اما هایدگر قبل از اینکه اگزیستانسیالیست باشد، «بود‌شناس» است. یعنی قلمرو فکری وی متوجه «هستی» و ماهیت آن است؛ که به باور او این ماهیت با «پرسش از هستی» آشکار می‌شود. و اساس اندیشه او بر بود شناسی انسان استوار است که قابلیت این را دارد که راجع به وجود خود و جهان فکر و سؤال کندو تنها «هستنده‌»ای است که قادر به درک «هستی» است.
از قضا از این لحظه به بعد است که فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستیِ وی که مورد توجه و استفاده‌ی ژان پل سارتر بوده، شکل می گیرد زیرا که اساسا در فلسفه اگزیستانسیالیزم وجود، به نوعی دارای اصالت است.یعنی اساس تعقل انسان در مفهوم این مکتب حول محور وجود در گردش است. هر چند که خود هایدگر مایل بود او را «بودشناس» بدانند تا فیلسوفی اگزیستانسیالیست.
هایدگر چنین می نویسد:«مرگ به منزله پایان دازاین، خاص ترین امکان او است،امکانی که دازاین بی ارتباط با عالم می شود و امری قطعی اما نامشخص است ،مرگ فقط برای انسان است و به یک تعبیر حیوانات صرفا نابود می‏شوند و این انسان است که می‏میرد و در مرگ نیز تنهاست و این نیستی است که واقعیت دارد ، هر چیز دیگری پوچ است...» انسان ها با دیدن مرگ دیگران به نوعی مواجهه مستقیم با خود دست می یابند و در این مواجهه است که از بند دلبستن به جهان رها می شوند.
دید اجتماعی ممکن است نسبت به این افراد به اصطلاح بیدار شده از خواب و روزمرگی منفی باشد و این افراد را افسرده بدانند اما حقیقت این است که در پرتو مرگ هر لحظه حیات برای این گروه از افراد ارزشمند گردیده و هر تصمیم ایشان برای معنا بخشی به هستی خود از اهمیتی خاص برخوردار است.
مارتین هیدگر
مارتین هیدگر به سال (1889)در آلمان به دنیا آمد.
نزد"هوسرل" به تحصیل فلسفه پرداخت.
پس از کتاب وجود و زمان به "فرایبورگ"فرا خوانده شد،تا بعد از "هوسرل" ریاست دانشگاه "فرایبورگ" را به عهده بگیرد.یک سال بعد به علت برخورد با نازیها مجبور به استعفا شد.
فلسفه هیدگر
هایدگر مانند سارتر بشر را یک موجود تنها و متروک در برابر سکوت ابدی و فضای بی پایان می داند.
به نظر او تمام فلسفه های رستگاری از ترس سرچشمه گرفته است و باید جارویش کرد وبه دور ریخت.
او حملات خود را به کی گور که می گفت: در پایان شب،بامداد رستاخیزفرا می رسد متوجه کرده_می گوید:در چنته روز گار برای بشر چیزی جزء یاس و دلهره وجود ندارد!!
(انسان موجودی تنها است بدین دلیل که هیچ گاه طبیعت و فضای پیرامون با او سخن نمی گویید)
هیدگر و سارتر هر دو تفسیر غم انگیزی از وجود انسانی نموده اند،هر دو معتقدند که مدام...نوع خاصی، زندگی را تهدید می کند، چنانکه هرکس دیر یا زود در می بابد که حیاتش پایان خواهد پذیرفت،-
وهر کس مدام به دیوار ناکامیها و محرومیتها بر می خورد و دیر یا زود پوچی و بیهودگی زندگی را در می یابد.
هر دو اعتقاد دارند:مردن یک ماجرای عظیم و شگرفی است و خلاصه اینکه:زندگی آش دهن سوزی نیست- نمی توان،آنر ا یک تجربه لذت بخش و نشاط آور پنداشت.
اگر چه هیدگر را مانند سارتر ملحد و کافر خوانده اند،اما هیدگر می گوید: من هرگز وجود خدا را انکار نکرده ام فقط دلیل آورده ام که غایب... است!!
( و شگفت....اینکه، هیدگر با آن که وجود خدا را منکر نمی شود اما احساس پوچی می کند!!!)
هیدگر مانند اغلب اگزیستانسیالیستها ایده تعریف شده مربوط به خدا را قبول ندارد. او راجع به موجودی صحبت میکند که همان خداست منتهی خدایی مبهم تر و توصف ناپذیر از خدای متعارف.
این خدا، چیزی غیر از هستی نیست که در نظر هیدگر هم منبع تمام هستی هاست و هم ژرفایی که سرانجام همه را خواهد بلعید.
هیدگر درعقاید عرفانی خود به عرفان مسیحی نزدیک می شود و با این عمل نشان می دهد که با نفس ایده ی خدا چندان مخالفتی ندارد.
آنچه مورد قبول او نیست محدود کردن معنی خدا در چار چوب "دگماتیسم "مذهبی است.
(یعنی که هستی (خدا)بی انتها و نامحدود .....در محدوده ایی خاص با چارچوپ و قالبی که فقط بشه، با واژه ها و کلمات توصیف و تعبیر و تعریفش کرد، دور از جون... یه کم دور از عقله...!!!)
فلسفه هیدگر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک