تامل در مبانی دموکراسی
نویسنده:
آلن دوبنوا
مترجم:
بزرگ نادرزاد
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
حرف نویسنده این کتاب این است که دموکراسی فردگرای غرب باید به دموکراسی جمع گرای تشریکی متحول گردد تا اصل سوم انقلاب فرانسه که برادری باشد، وجود خارجی پیدا کند. و اتفاقا از همین نقطه است که اندیشه نویسنده فرنگی - به عقیده مترجم - نمی تواند برای تعالی ملت ما کاربست و مصداقی داشته باشد. زیرا بخش بزرگی از فرهنگ ایران با رنگ غلیظ عرفانی اش، از لحاظ اجتماعی چیزی جر مفاهیم انسان دوستی و خدمت خلق و معاضدت و صله رحم نمی آموزد و لذا در این زمینه شاید ما نیازی به تعالیم دیگران نداشته باشیم.
آنچه بدان سخت نیازمندیم و فقدان آن علت العلل پس افتادگی مردم ما به نظر می رسد، عدم آگاهی مردم به فردیت و شخصیت و حقوق و تکالیف خود است که از مجموع آنها مفهوم سیاسی شهروند حاصل می شود و اگر بعد از مشروطیت جاانداختن نظام دموکراسی در این مملکت با این همه مشکلات مواجه شده، علتش این است که دموکراسی را بدون آدمهای دموکرات نمی توان به وجود آورد و کسانی می توانند دموکرات بشوند که معنای آزادی و قانون و حق و تکلیف را آموخته باشند، یعنی به مرتبه شهروندی رسیده باشند...
بیشتر
حرف نویسنده این کتاب این است که دموکراسی فردگرای غرب باید به دموکراسی جمع گرای تشریکی متحول گردد تا اصل سوم انقلاب فرانسه که برادری باشد، وجود خارجی پیدا کند. و اتفاقا از همین نقطه است که اندیشه نویسنده فرنگی - به عقیده مترجم - نمی تواند برای تعالی ملت ما کاربست و مصداقی داشته باشد. زیرا بخش بزرگی از فرهنگ ایران با رنگ غلیظ عرفانی اش، از لحاظ اجتماعی چیزی جر مفاهیم انسان دوستی و خدمت خلق و معاضدت و صله رحم نمی آموزد و لذا در این زمینه شاید ما نیازی به تعالیم دیگران نداشته باشیم.
آنچه بدان سخت نیازمندیم و فقدان آن علت العلل پس افتادگی مردم ما به نظر می رسد، عدم آگاهی مردم به فردیت و شخصیت و حقوق و تکالیف خود است که از مجموع آنها مفهوم سیاسی شهروند حاصل می شود و اگر بعد از مشروطیت جاانداختن نظام دموکراسی در این مملکت با این همه مشکلات مواجه شده، علتش این است که دموکراسی را بدون آدمهای دموکرات نمی توان به وجود آورد و کسانی می توانند دموکرات بشوند که معنای آزادی و قانون و حق و تکلیف را آموخته باشند، یعنی به مرتبه شهروندی رسیده باشند...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1393/09/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تامل در مبانی دموکراسی
ضمن اینکه باید از این سنت نادرست یعنی آوردن جملات دیگران، انگار که از آسمان نازل شده اند خودداری کرد.
دستچین کردن جملات فلاسفه و متفکران کاری نادرست است. به همین شیوه از همان فلاسفه و متفکران دیگر میتوان برای دیدگاههای مخالف آن، به دستچین کردن جمله ها پرداخت.
برای برخی از کاربران، فلاسفه حالا جانشین ائمه شده اند و به کتابهایشان همچون وحی منزل استناد میشود.
استدلال کنیم.
از خودمان
اما می دانم بیشتر این جملات از سوی دیکتاتورهایی در قرن اخیر بیان می شود که به بهانه کامل نبودن دموکراسی قصد ادامه سرکوب ها و تبعیض های شدید خود را دارند
خرد جمعی همیشه بر حق نیست گرچند در یک جامعه لیبرال دموکراسی خرد جمعی با آزمون و خطا قوانین بهتری وضع می کند
دموکراسی بدترین نوع دیکتاتوری است.
سقراط:
آیا موهوم پرستی نیست که صرف عدد یا اکثریت سبب خِرَد خواهد شد؟ آیا نمیبینیم که در سراسر جهان «
تودهی مردم ابلهتر، خشنتر و ظالمتر از افراد اندک و پراکندهای است که تربیت و دانش، آنان را از دیگر مردمان جدا ساخته است» کتاب جمهوریت.
افلاطون: دموکراسی سمبل حکومت جاهلان است.
توماس هابز:
دموکراسی به معنای حکومت مستقیم مردم از طریق مجلس اجراشدنی نیست. زیرا عامهی مردم تنها در اندیشهی
خواستههای شخصی خودشانند ولذا با وعدهی این و آن فریفته میشوند، پس آنانی را که بر میگزینند،
نمایندهی واقعیشان نیستند؛ آنها کسانیاند که تنها خواستههای مردم را برآورده میکنند. .. نوری. نقد دموکراسی..ص 2
آگوست کنت:
حاکمیت مردم یک دروغ ننگآور است. دوبنوا. دموکراسی از نظر فیلسوفان. ص 03
میشل فوکو:
بسیاری از فعالیتها و عقاید رهایی بخش جامعه ی مدرن لیبرالدموکراسی در واقع نهادینه کردن بیشتر اشکال موذیانه ی کنترل انضباطی در یک مجمع الجزایر زندان است.
وینستون چرچیل: آیین دموکراسی بدترین شکل حکومت است. با وجود این از تمام آیین هایی که تاکنون آزمایش شده بهتر است.