هزار سال دعای خیر: مجموعه داستان
نویسنده:
یی یون لی
مترجم:
آرزو مختاریان
امتیاز دهید
✔️ یی یون لی، نویسندهی خوش اقبالی است، او از فرهنگی با پشینیه کهن برخواسته است. زندگی در چین بنمایههای شگفتانگیزی در او به جا گذاشته، همین آشنایی با فرهنگ چینی منجر به آفرینشهایی شده که خواننده را برای بیشتر دانستن و بیشتر خواستن ترغیب میکند. در داستانهایش مخاطب با خوانش زنانهای از فرهنگ چین و حکومت شکست خوردهی آن مواجه میشود. از طرفی این نگرش جدید نه تنها به واسطهی ناآشنا بودن مخاطب ایرانی با ادبیات و فرهنگ چینی است که حتی مخاطب نمیداند تا چه حد انسانهایی در بین کلمات جای گرفتهاند میتوانند قابل لمس باشند.
از متن کتاب:
وقتی مردم، شغلِ آقای شی را در چین میپرسند، میگوید: "دانشمندِ موشکی". بعد در برابرِ ابراز شگفتیِ آنها از سرِ تواضع اضافه میکند؛ بازنشسته. این اصطلاح را موقعی که در دترویت توقف کرده بودند، یاد گرفت. تلاش میکرد به زنی شغلاش را بفهماند ولی چون انگلیسیاش را بلد نبود شروع کرد به کشیدنِ عکس که زن جیغ زد "دانشمندِ موشکی! " و با صدای بلند خندید.
آدمهایی که در آمریکا بهشان برمیخورد، رفتارشان دوستانه است و البته به محض اینکه شغلاش را میفهمند، رفتارشان دوستانهتر هم میشود. برای همین دلش میخواهد هر وقت بشود این دو کلمه را تکرار کند. این پنج روزی که پیش دخترش در میدوست بوده، با چند نفر آشنا شده است. مادرها و بچه هاشان از میانِ وسایلِ بازی برایش دست تکان میدهند. یک زن و شوهر پیر، با کت و شلوار و پیراهن، هر روز صبح ساعت نه، سر و کلهشان توی پارک پیدا میشود. همانجور که زن دستاش را روی بازوی مرد گذاشته، میایستند و با او احوالپرسی میکنند. همیشه مرد صحبت میکند و زن لبخند میزند. یک زن از مجموعهی آن طرفی میآید با او حرف بزند؛ از خانهی بازنشستگان. هفتاد و هفت ساله، دو سال مسنتر از او و ایرانی. با این که خیلی کم انگلیسی حرف میزنند مشکلی در فهمیدنِ هم ندارند و فوری رفیق میشوند...
بیشتر
از متن کتاب:
وقتی مردم، شغلِ آقای شی را در چین میپرسند، میگوید: "دانشمندِ موشکی". بعد در برابرِ ابراز شگفتیِ آنها از سرِ تواضع اضافه میکند؛ بازنشسته. این اصطلاح را موقعی که در دترویت توقف کرده بودند، یاد گرفت. تلاش میکرد به زنی شغلاش را بفهماند ولی چون انگلیسیاش را بلد نبود شروع کرد به کشیدنِ عکس که زن جیغ زد "دانشمندِ موشکی! " و با صدای بلند خندید.
آدمهایی که در آمریکا بهشان برمیخورد، رفتارشان دوستانه است و البته به محض اینکه شغلاش را میفهمند، رفتارشان دوستانهتر هم میشود. برای همین دلش میخواهد هر وقت بشود این دو کلمه را تکرار کند. این پنج روزی که پیش دخترش در میدوست بوده، با چند نفر آشنا شده است. مادرها و بچه هاشان از میانِ وسایلِ بازی برایش دست تکان میدهند. یک زن و شوهر پیر، با کت و شلوار و پیراهن، هر روز صبح ساعت نه، سر و کلهشان توی پارک پیدا میشود. همانجور که زن دستاش را روی بازوی مرد گذاشته، میایستند و با او احوالپرسی میکنند. همیشه مرد صحبت میکند و زن لبخند میزند. یک زن از مجموعهی آن طرفی میآید با او حرف بزند؛ از خانهی بازنشستگان. هفتاد و هفت ساله، دو سال مسنتر از او و ایرانی. با این که خیلی کم انگلیسی حرف میزنند مشکلی در فهمیدنِ هم ندارند و فوری رفیق میشوند...
آپلود شده توسط:
arezoukhanum
1393/02/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هزار سال دعای خیر: مجموعه داستان