رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج
نویسنده:
بابک وزیری
امتیاز دهید
.
بسیاری بر این باورند که همه قبل از ازدواج رابطه دوستی برقرار می کنند اما در این کتاب سعی شده تا این مساله بررسی شود و مشکلاتی را که برای هر دو جنس پسر و دختر ایجاد می کند بیان کند.
هر کاری سنی دارد و اگر زودتر از سن معقول کسی وارد چنین فرایندی شود حتما به صدمات جبران ناپذیری دچار خواهد شد.
هستند کسانی که با فهم درست در دام سراب های زندگی نمی افتند و در زندگی به مقام های بالایی دست پیدا می کنند
در این کتاب چندین رابطه مثال زده شده و بعد به تفسیر آن ها پرداخته شده است
در دو فصل به رابطه دانشجویان در دانشگاه نیز پرداخته شده است.
بیشتر
بسیاری بر این باورند که همه قبل از ازدواج رابطه دوستی برقرار می کنند اما در این کتاب سعی شده تا این مساله بررسی شود و مشکلاتی را که برای هر دو جنس پسر و دختر ایجاد می کند بیان کند.
هر کاری سنی دارد و اگر زودتر از سن معقول کسی وارد چنین فرایندی شود حتما به صدمات جبران ناپذیری دچار خواهد شد.
هستند کسانی که با فهم درست در دام سراب های زندگی نمی افتند و در زندگی به مقام های بالایی دست پیدا می کنند
در این کتاب چندین رابطه مثال زده شده و بعد به تفسیر آن ها پرداخته شده است
در دو فصل به رابطه دانشجویان در دانشگاه نیز پرداخته شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج
این برای شناخت طرفین از هم بشدت الزامیه...
گرچه من با ازدواج موافق نیستم...[/quote]
چرا موافق نیستی؟ مگه چی میشه؟ چون 16 سالته می ترسی؟
این برای شناخت طرفین از هم بشدت الزامیه...
گرچه من با ازدواج موافق نیستم...
عجبا...
دقیقا کدوم آیه؟؟و لطفا با ذکر آیه ج بدید.مر30
اگه اینجور باشه ک شما میفرمایین نسل بشر منقرض میشه...:D
وقتی یکی میگه عاشقتم! و همینطور فقط میگه عاشقتم! کوتاه نمیاد و باز میگه عاشقتم!
یک بار بهش نشون بدین که عشقش رو باور کردین! اتفاقات جالبی می افته. البته این خیلی بی رحمانه است و ممکنه غرورتون هم ظاهرا له بشه! ولی بهتر از اینه که یه کلاه احساسی بزرگ سرتون بره!
قسمت هایی از سرفصل های کتاب:
آوارگی
گرچه عشق تجربه یی یکتا است و گرچه عاشق فرض تکرار آتی این عشق را مردود می داند، این عاشق گاه در خود نوعی اشاعه ی اشتیاق عاشقانه را کشف می کند و آنگاه در می یابد که او محکوم است تا دم مرگ، از عشقی به عشق دیگر، سرگردان باشد.
.............
شیاطین
عاشق گاه گمان می کند که شیطان زبان تسخیرش کرده،شیطانی که او را وادار می کند به خود آسیبی زده و خود را _به تعبیر گوته_از بهشتی بیرون کنند که رابطه ی عاشقانه برای اش ساخته است.
..............
هیولایی
عاشق ناگهان پی می برد که معشوق را در دام بیداد خود اسیر کرده : او که موجودی قابل ترحم بوده، حال به هیولایی بدل شده است.
....................
پنهان کردن
فیگوری تامل انگیز : عاشق سرگردان است، نه در این باره که آیا باید عشق اش را به معشوق ابراز کند یا نه(مسئله بر سر اذعان عشق نیست)، بل در این باره که "تشویش" تالم خود را تا چه حد باید پنهان کند : اشتیاق ها و تشویش های اش را ،خلاصه ،افراط های اش را
1) x که برای گذراندن تعتیلات بدون من رفته، از وقتی که رفته هیچ نشانی حاکی از زنده بودن نفرستاده : تصادف ؟بی اعتنایی ؟ شگردی برای فاصله گیری ؟ یا معصومیتی ساده ؟ هر فصل از این سناریوی انتظار ورق می خورد مضطرب تر می شوم.................
.
.
اما پیش از بیان برهانم درباره ی ادعایی که مطرح کردم باید عشق را تعریف کنم. از آنجایی که عشق تعریف شدنی نیست (تعریف یکتا ندارد و هرکسی برای خودش یک تعریفی دارد که لزوماً با تعریف دیگری همانند نیست) عشق را بر اساس آثار و خاصیتهایش معرفی می کنم.
خودخواهی جزو مهمترین ویژگی های بخش اعظم مردمان امروز دنیاست. این خودخواهی نه تنها در زندگی اجتماعی انسانها آثار سوئی دارد بلکه حتی در زندگی فردی هر شخص هم اثر منفی دارد. یکی از مهمترین دلایل (اگر نگوییم مهمترین دلیل) مشکلات دنیای امروز ما این خودخواهی اکثریت افراد جامعه (منجمله خودم) است. دلیل خودخواهی ما خود بحثی جداگانه است که قصد ورود به آن را ندارم اما معتقدم که
1- اکثر ما خودخواه بار آمده ایم.
2- خودخواهی اکثر افراد جامعه ی بشری یکی از دلایل مشکلات عدیده ی ماست.
با این مقدمات به بحث درباره ی عشق و رابطه ی دختر و پسر می پردازم. رابطه ی دختر و پسر آنگونه که امروز در جامعه می بینیم در اکثر موارد یک رابطه ی سطحی و احساسی است. طرفین بعد از مدتی با هم بودن برای هم عادی می شوند یا پس از اینکه شناخت درستی از یکدیگر پیدا کردند از هم دلزده می شوند و به دنبال دوست دیگری می گردند. در اکثر این رابطه ها عشقی به وجود نمی آید. چیزهایی که تصور می شود عشق هستند "مجموعه ای از دیوانگی های کوتاه مدت" هستند که به سرعت فروکش می کنند. جوان امروزی نمی تواند عاشق باشد چون در حضور وایبر و وی چت و .... دیگر هجران برایش معنایی ندارد. آنقدر گزینه های فراوان روی میزش هست که به سرعت می تواند در صورت اخم یکی از گزینه ها به سراغ گزینه ی بعدی برود.
اما ربط عشق به خودخواهی چیست؟
یکی از مهمترین آثار عشق از بین رفتن خودخواهی است. کلام مولوی که می گوید: «ای دوای نخوت و ناموس ما» و کلام حافظ که می گوید «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/تا بی خبر بمیرد با درد خودپرستی» به این خاصیت عشق اشاره دارند. عاشق در تمام اعمال و حرفهایش ورد واحدی را مد نظر دارد و آن ورد واحد همانا "رضایت و سعادت معشوق" است. دیگر به خودش چندان اهمیت نمی دهد، هدف اصلی زندگی اش معشوق می شود، بزرگترین آرزویش خشنودی معشوق است و لبخند رضایت معشوق برایش از هر چیزی در این دنیا باارزش تر است. حاضر است به خاطر معشوقش از تمام داشته هایش بگذرد و در یک کلام عاشق برای معشوقش زندگی می کند نه برای خودش. معنای این نوع زندگی هرچه باشد خودخواهی نیست. نتیجه اینکه
عشق بیماری خودخواهی عاشق را درمان می کند و درمان این بیماری در نهایت برای همه ی افراد جامعه بالاخص خود شخص عاشق سودمند است.
یک نکته ی مهم
«عشق آمدنی هست نه آموختنی»
عشق چیزی نیست که به اختیار خودمان به وجود بیاید. بنابراین آنچه درباره ی اثر مثبت عشق در زندگی گفته شد نباید باعث شود که ما برای رسیدن به این نتایج خوب در نقش عاشق فرو برویم و نقش عاشق را برای خودمان و دیگران بازی کنیم. عشق تلخی ها و رنجهای بسیار دارد («دل رفت و دیده خون شد، تن خست و جان برون شد/فی العشق معجبات یأتین بالتوالی»)
صحبت...شناخت یکدیگر برای زندگی مشترک...رفتن به بیرون باهم تا با اخلاق هم اشنا شوند و ازین قبیل ارتباطات زیر نظر والدین بود:D
اوکی؟
[edit=گیلدخت]1393/03/10[/edit]
این متون گرد آوری شدند درسته؟