نیایش ها: برگردان فارسی پنج نیایش اوستایی
نویسنده:
هاشم رضی
امتیاز دهید
44 صفحه
هر پگاه و بامداد، نیمروز و پس از نیمروز، و آن گاهی که خورشید پس کرانه های دوردست آسمان پنهان می شود؛ زرتشتیان نیایش ها را می سرایند :
می ستاییم مهر را که پیمان مندی و دوستی و دلیری را نگاهبان است ؛
و خورشید که زرگون گرم افزا و گوهر تابناک رخشندۀ آسمان و پالایشگر زندگی است ؛
و ماه را که الماس آبگونۀ پهنه های لاجوردگون است ؛
و آتش را که اخگر سرخ فام زندگی است ؛
و آب را که شاهرگ پیوندگر سینۀ زمین است ؛
و آن اهورامزدای بزرگ جهان آفرین که ویژۀ اوست پرستش و بس .
بیشتر
هر پگاه و بامداد، نیمروز و پس از نیمروز، و آن گاهی که خورشید پس کرانه های دوردست آسمان پنهان می شود؛ زرتشتیان نیایش ها را می سرایند :
می ستاییم مهر را که پیمان مندی و دوستی و دلیری را نگاهبان است ؛
و خورشید که زرگون گرم افزا و گوهر تابناک رخشندۀ آسمان و پالایشگر زندگی است ؛
و ماه را که الماس آبگونۀ پهنه های لاجوردگون است ؛
و آتش را که اخگر سرخ فام زندگی است ؛
و آب را که شاهرگ پیوندگر سینۀ زمین است ؛
و آن اهورامزدای بزرگ جهان آفرین که ویژۀ اوست پرستش و بس .
آپلود شده توسط:
farhadpartica
1393/01/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نیایش ها: برگردان فارسی پنج نیایش اوستایی
خیلی زیبا ،زیباییهای خدا را بیان میکنه ووقتی میخونیش میبینی چقدر زیبا میشه از ایزد سپاسگزاری کرد
کتاب اوستا تا مدتها اساساً سینه به سینه حفظ میشد. احتمالاً در دوره اشکانی در زمان بلاش اول یا در اوایل ساسانی کوشش شد که آن را به خطی از نوع خطوط مشتق از آرامی متداول در ایران، مانند خط پهلوی بنویسند. در این گونه خطوط برای مصوتها در خط عامت خاصی وجود ندارد و گاهی از صامتها برای نشان دادن بعضی مصوتها استفاده میشود. مثلاً برای ـُ (کوتاه) و اُو (بلند) در خط علامتی نیست و برای ضبط این دو صدا و خصوصاً اُو (بلند) گاهی از حرف واو استفاده میشود. علاوه بر آن، این گونه خطوط واحد حروف کافی برای نشان دادن همه صامتهای اوستایی نیستند. نگارش کلمات اوستایی به خط پهلوی، که گاه گاه در کتابهای پهلوی آمده است، به خوبی نقص این خط را برای ضبط آواهای کتاب دینی نشان میدهد. از این رو، ضبط کتاب اوستا به خطی از اینگونه بی تردید رضایت بخش نبوده است، زیرا موبدان زرتشتی مانند همه روحانیون دیگر معتقد بودند و هستند که کتاب دینی باید با تلفظی درست و با مراعات تجوید خوانده شود. مسلماً هیچ یک از خطوط موجود آن زمان نمیتوانست این نیاز را برآورده سازد. بنابراین، موبدان از روی خط پهلوی، که خود از آرامی اقتباس شده بود و به علت اینکه یک حرف نشانه چندین آوا بود ابهام فراوانی داشت، خطی را اختراع کردند و اوستا را با آن نوشتند. در اختراع این خط بسیار دقت و زمان صرف شده است و احتمالاً هیئتی از روحانیان و دبیران در آن دست داشتنهاند. این دانشمندان برای جلوگیری از هر گونه ابهامی در ضبط اوستا، بر آن شدند که برای هر آوای اوستایی حرف واحدی را در نظر بگیرند و بدین منظور با اعمال تغییراتی در حروف پهلوی، که نشانگر چندین آوا بود، حروف جدیدی را اختراع کردن که هر یک نشانگر یک آوا باشد. مثلاً حرف الف پهلوی نشان دهنده چهار آوای آ، ه، خ است. مخترعان خط اوستایی این حرف را برای نمایاندن آوای ـَ اوستایی اختصاص دادند و با افزودن دندانهای به آخر آن حرفی را ساختند که نشانگر آوای آ باشد و با افزودن حلقهای بدان حرف ه و با افزودن دنبالهای بدان حرف خ اوستایی ایجاد کردند. علاوه بر آن کوشش شد که همه جزئیات و ظرائف تلفظ کلمات با اختراع حروف خاصی نشان داده شود
از روایات مذکور چنین مستفاد میشود که در نظر مولفان کتابهای پهلوی، که در قرن سوم هجری میزیستند، ولی روایات ساسانی را منعکس میکردند، صورت مکتوب اوستا و زند و خط آن به خود زرتشت باز میگردد که پس از پراکنده شدن اوستا بر اثر حمله اسکند، چندین شاه ایرانی در زمانهای گوناگون در صدد جمعآوری و تدوین مجدد آن برآمدند. همین نظر را در کتابهای عربی و فارسی قرون اولیه اسلامی، که مطالبشان مبتنی بر گفتهها و نوشتههای زرتشتیان است، نیز مییابیم. در نامه تنسر آمده است که اسکندر کتاب دین (=اوستا) را که بر دوازده هزار پوست نوشته شده بود، در اصطخر (فارس) سوزانید و یک سوم آن در دلها ماند. طبری مینویسد که زرتشت کتابی را بر گشتاسب عرضه داشت که ادعا میکرد خدا بر او وحی کرده است. آن را بر دوازده هزار پوست گاو نوشتند و به صورتی که (نوشتهها) بر پوست کنده و با زر منقش شده بود. گشتاسب آن را در محلی در اصطخر به نام دزِ نبشت نهاد و هیربدان را بر آن گماشت و عموم مردم را از فراگیری آن منع کرد. ثعالبی، مسعودی، مقدسی، ابن مسکویه، و ابن بلخی نیز روایتی نظیر آن را آوردهاند.
بنابر روایتی که در بعضی از کتابهای پهلوی آمده است، زرتشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را همراه با تفسیر آن (=زَند) بر روی پوست گاو یا بر الواح زرین نوشت و آن را در گنج شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد. روایت دیگری که احتمالاً بازتاب نظر روحانیان زرتشتی جنوب ایران است، در کتاب چهارم دینکرد آمده است و بر طبق آن دارا پسر دارا (یعنی داریوش سوم ۳۳۶/۵ تا ۳۳۰ پ. م.) دستور داد که همه اوستا و زند را در دو نسخه، یکی در خزانه شاهی و دیگری در دز نبشت نگاه دارند. در روایتی دیگر از دینکرد آمده است که به دستور گشتاسب تعلیمات زرتشت به کتابت در آمد و نسخه اصلی آن را در گنج شاهی نهادند و رونویسهایی از آن پخش گردید. پس از آن، نسخهای را نیز در دزِ نبشت فرستادند. با آمدن اسکندر نسخهای که در دزِ نبشت بود، به دست یونانی افتاد و آن را به زبان یونانی ترجمه کردند
اوستا به دو گویش نوشته شدهاست. گویشی که گاهان یعنی سخنان خود زرتشت بدان نوشتهشده و گویشی که بخشهای دیگر اوستا را بدان نوشتهاند. گویش نخست را گویش گاهانی و گویش دوم را گویش جدید نامیدهاند. اوستای امروزی حدود یک سوم اوستای دورهٔ ساسانی است. اوستای دورهٔ ساسانی بیستویک نسک داشتهاست.
قدیمی ترین بخش از اوستا و کهن ترین اثر ادبی ایرانی است که بر جای مانده است. با سپاس از farhadpartica گرامی
کتاب جالبی باید باشه :x