رسته‌ها
تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 48 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 48 رای
متن حاضر جزوه ی مفصلی است که مرحوم مهندس بازرگان در سال 67 و پس از اینکه آیت الله خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران، حکم بر مطلق بودن ولایت فقیه بر همه ی امور داد، به رشته ی تحریر درآورد. در این جزوه مهندس بازرگان ابتدا با بررسی سیر رویدادهای سیاسی چند سال گذشته و دعوای جناح راست و چپ که منجر به صدور چنین حکمی از سوی ایت الله خمینی شد، مسئله ی ولایت فقیه را با رجوع به قرآن و سنت پیامبر و سیره ی معصومین و نیز نظر فقهای پیشین مورد کنکاش دقیق و موشکافانه ای قرار می دهد. این جزوه البته به عنوان سند نهضت آزادی ایران در همان سال منتشر شد و در حال حاضر در اسناد نهضت آزادی ایران نیز قابل دسترسی می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
102
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
y-alef
y-alef
1392/12/24

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه

تعداد دیدگاه‌ها:
37
1- اصل نظارت ملی که در هر فرهنگ یک نام دارد ( مثلا : امر به معروف و نهی از منکر ) تداوم و ماندگاریش وابستگی شدیدی دارد به آزادی بیان ،‌آزادی رسانه ها ،‌ آزادی احزاب 2- طاغوت با سانسور و فیلترینگ ، مانع آزادی بیان می شود 3- وقتی - به این طریق - نظارت ملی یا امر به معروف ،‌ رفت فساد می آید 4- و آنانکه ( آزادگان و شهیدان ) از پرستش طاغوت دوری جستند ، و به سوى خدا بازگشتند بر آنان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده : آنان که سخن را با دقّت مى‌شنوند و بهترین آن را پیروى مى‌کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.( سوره زمر آیه 17 ) 5- جالب است که دوری از طاغوت را مقدمه شنیدن حق می داند . این طاغوت ، می تواند تعصب و تکبر درونی هر شخص باشد (ارایت من التخذ الهه هواه ) یا میتواند یک قدرت خود حق پندار ایدئولوژیک باشد 6- و اینکه چرا فرموده سخن را می شنوند چون انسان همزمان نباید - و نمی تواند- چند سخن را بشنود بلکه باید ، تک تک سخنان را جدا جدا مورد نقد و بررسی قرار داده و بهترین آنرا پیروی کند 7- امام حسین (ع) نیز می فرمایند : از نشانه های عالم نقد نظر و اندیشه خود و آگاهی از نقطه نظرات مختلف است . . . . 8- من پس از مطالعه و تفکر زیاد به این نتیجه ساده رسیده ام که هر کسی ابتدا باید از خودش شروع کند و خودش خوب و آگاه بشود باور کنید به همین سادگیست ! اگر اکثریت مردم جامعه ما خوب بشوند ،مشکلات سیاسی و اقتصادی آنها به راحتی آب خوردن حل می شود . . . .
«من پس از مطالعه و تفکر زیاد به این نتیجه ساده رسیده ام که هر کسی ابتدا باید از خودش شروع کند و خودش خوب و آگاه بشود باور کنید به همین سادگیست ! اگر اکثریت مردم جامعه ما خوب بشوند ،مشکلات سیاسی و اقتصادی آنها به راحتی آب خوردن حل می شود . . . .
»بله این سخن شما کاملا درست است و در راستای همین سخن شما پیروی دگماتیک احکام و شرعیات دینی (زوری یا اختیاری) و دگماتیک ایدئولوژیکی(مارکسیسم کاپیتالیسم لیبرالیسم..) مرجعیت قرار دادن دین و توحید مطلق چه قرانی و چه فقهی شیعه وسنی تنها به محدود کردن ذهن و نا آگاهی و پیشداوری و تبعیض و ظلم در جامعه می انجامد ، کتابهای دینی اگر برای معنویت باشند که معنویت را بزور وتهدید(که در قران بسیار این تهدید ها آمده ) نمیتوان در کسی پدید آورد و اگر برای بهبود جامعه باشند که هرگاه کتاب های دینی بویژه قران در جامعه اجرا شده اند فاجعه بار بوده است جون در قران بستگی به کسی که آنرا میخواند و تفسیر میکند زمینه های بسیاری برای آزار و تبییعض وظلم و خشونت به ناباوران (کافران ) هست ازین روست که طالبان در افغانستان و وهابی ها در عربستان و نیز اسلامگرایان شیعه و پانترکان همواره با استناد به آیه و سوره ایی از قران رفتار زشت خود را توجیه کرده اند ، اگر بخواهیم آگاهی جامعه بازتر و گسترده تر شود باید از مرجعیت فلان کتاب دینی و ایدئولوژیکی و فلان فقیه پرهیز کرد و تنها خرد و منطق کاربردی و عدالت اجتماعی و ارزشهای انسانی را کانون و بنیاد دانست
وظیفه حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست. وظیفه یک حکومت استفاده صحیح از منابع جهت ایجاد بهترین رفاهیات برای شهروندان است.
شوربختانه یکی از معضلاتی که به کرات در محافل مختلف دیده می شود، ناآشنایی سخن پروران با مکاتب و جریان های اسلامی است. بگونه ای که بارها دیده ام نقد مذهب شیعه با نقد اسلام یکی انگاشته شد. نکته ای که باید از آن پرهیز کرد، اینهمانی جریان قرآن گرایی با جریان سلفی است. جریان قرآن گرا (و یا قرآن کفا) چه می گوید؟ اینکه قرآن برای شریعت اسلام کافیست. آنچه در قرآن است، اسلام نام دارد و خارج از آن، اجتهاد افراد مختلف است. جریان سلفی چه می گوید؟ اینکه برداشت ما از اسلام باید مشابه سلف صالح (صحابه پیامبر) باشد. به همین جهت احادیث و روایات متعددی را مورد بررسی قرار می دهند. صحیحین برای ایشان در حکم قرآن است و تفاوتی بین ایشان نمی گذارند. از یکی از اعضای داعش پرسیده بودم چرا فلان خلبان اردنی را آتش زدید وقتی آیه قرآن، امر به آزادی اسیر می کند؟ پاسخ داد که آن آیه با فلان حدیث نسخ گردید. قرآن گرایان به حدیث معتقد نیستند که آن را ناسخ نص قرآن بدانند.
در این واپسین سالها در میان شماری از مردم گرایشی به تطهیر و ستایش " سَلَفی گری و اسلام قرانی" و سیاهنمایی شیعه پدید آمده که برداشتی نادرست است زیرا بنیاد شیعه ایرانی هم این قران است هر چند با تفسیری دیگر ، برای رد تطهیر سلفی گری و اسلام قرانی باید " طالبان" و " وهابیان" و داعش را نگریست که هرچند آخوند و زیارت امامزاده و عاشورا و ..را ندارند و هر چند تنها قران را بسیار میخوانند و تنها قران را همچون مرجع میپذیرند ولی بشدت از شیعیان خشن تر دگماتیک تر و جنایت کار و زورگو ترند.البته جنبش " خمینیسم" حکومتی را باید بیشتر گرایشی بنیاد گرا و پان اسلامیستی قرانی در راستای پان اسلامیسم جمال الدین اسد آبادی و اخوان مسلمین دانست ، باید رودرباستی را کنار گذاشت و خطر پیروی لغوی و تفسیری از قران و روش اسلام محمدی ( تکفیر و غزوات و توحید خشن) را بررسی و بازبینی کرد
مرحوم بازرگان در اخرین کتابشان به نام خدا و قیامت کارکرد اصلی دین اسلام را توحید و اخلاق میدانند.در مورد حکومت بر پایه دین حتی پیامبر هم حکومتی بر پایه شورا و خرد جمعی پایه گذاری کردند. نه بر اساس قوانین فقهی.
یعنی پیامبر قوانین فقهی قرآن مثل قصاص و حد زناکار و ... را اجرا نمی نمود؟

از یکی از بزرگان شیعه، استاد الفقهاء و المجتهدین، به نام السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، دربارۀ ولایت مطلقه فقیه می پرسند و وی چنین می گوید: «فی ثبوت الولایة المطلقة للفقیه الجامع للشرائط خلاف ومعظم فقهاء الإمامیة یقولون بعدم ثبوتها وإنما ثبتت فی الأمور الحسبیة فقط والله العالم» (صراط النجاة فی أجوبة الاستفتاءات، القسم الاول، المحب الأول: فی الأجتهاد وولایة الفقیه، سوال 6، هل تری سماحتکم ولایة الفقیه المطلقة ام لا؟). ایشان گویند که در اثبات ولایت مطلقه فقیه از فقیه جامع شرایط خلاف هست، و اکثریت قاطع فقهای امامیه به عدم ثبوت ولایت مطلقه فقیه باور دارند. در ادامه گوید «انما»، انما برای «حصر» می آید، یعنی ولایت مطلقه فقیه تنها و تنها برای «امور حسبیه» است. اما به قول علامه برقعی رحمة الله علیه آخوندهای ایران خیلی زرنگ هستند. ولایتی پی نهادند که گرد نقد بر دامن کبریایی اش نمی نشیند! با هیچ کس هم راه نمی آید و اگر هم نقد کنی، به امام زمان ایشان نقد کردی، و اگر امام زمان موهوم ایشان را نقد کردی، پیامبر (ص) را نقد کردی، و اگر به پیامبر بزرگوار (ص) نقد کنی به خدا نقد کردی، آنگاه خر بیاور باقالی بار کن. امور حسبیه نیز به درد عمه ی آن کسی می خورد که چنین گفته است! امور حسبیه هم که آشکار است به چه چیزهایی نمارش می کند، هر چه هست به «حکومت مطلق» نمارش نمی کند.
حضرت علی (ع) پس از آنکه مردم را نصحیت می کرد آنها را به تامل و تفکر فرا خوانده و می گفت : پس اگر خیری دیدید مرا به آن یار باشید و اگر شری دیدید از آن به کنار باشید ( خطبه 176) حضرت علی در زمانی که واقعا نیاز به نیروی رزمی داشت و برای جنگ جمل عازم می شد خطاب به مردم کوفه نوشت : اما بعد ،‌من از جایگاه خود برون شدم . ستمکارم یا ستمدیده . نافرمانم یا مردم از فرمانم سرکشیده اند . من خدا را به یاد کسی می آورم که نام من به او رسد تا چون نزد من امد ،‌اگر نکوکار بودم یاری ام کند و اگر گناهکار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم ( نامه 57) امام به مردم اجازه می داد که اگر دریافتند راه امام اشتباه است آنرا واگذارند و چنین روشی فقط در یک جامعه بسیار آزاد امکان پذیر است که مردم می توانند پدیده ها را مشاهده کرده آزادانه در مورد آنها اندیشیده و تصمیم بگیرند حتی اگربه ضرر حکومت باشد . و امام علی در بحرانی ترین شرایط این اجازه را به مردم می دهد . آزادی یکی از اصول مهم حکومت حضرت علی (ع) بود که هیچ شرایطی آنرا تحت الشعاع قرار نمی داد ( توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی نوشته علی اکبر علیخانی صفحه 211 ) براستی هر امام و یا پیشوایی اینگونه باشد جا دارد در راه او حتی کشته شد
حضرت علی (ع) پس از آنکه مردم را نصحیت می کرد آنها را به تامل و تفکر فرا خوانده و می گفت : پس اگر خیری دیدید مرا به آن یار باشید و اگر شری دیدید از آن به کنار باشید ( خطبه 176) حضرت علی در زمانی که واقعا نیاز به نیروی رزمی داشت و برای جنگ جمل عازم می شد خطاب به مردم کوفه نوشت : اما بعد ،‌من از جایگاه خود برون شدم . ستمکارم یا ستمدیده . نافرمانم یا مردم از فرمانم سرکشیده اند . من خدا را به یاد کسی می آورم که نام من به او رسد تا چون نزد من امد ،‌اگر نکوکار بودم یاری ام کند و اگر گناهکار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم ( نامه 57) امام به مردم اجازه می داد که اگر دریافتند راه امام اشتباه است آنرا واگذارند و چنین روشی فقط در یک جامعه بسیار آزاد امکان پذیر است که مردم می توانند پدیده ها را مشاهده کرده آزادانه در مورد آنها اندیشیده و تصمیم بگیرند حتی اگربه ضرر حکومت باشد . و امام علی در بحرانی ترین شرایط این اجازه را به مردم می دهد . آزادی یکی از اصول مهم حکومت حضرت علی (ع) بود که هیچ شرایطی آنرا تحت الشعاع قرار نمی داد ( توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی نوشته علی اکبر علیخانی صفحه 211 ) براستی هر امام و یا پیشوایی اینگونه باشد جا دارد در راه او حتی کشته شد
اگر بازرگان چند سال دیگه زنده بود احتمالا باید با اینی که تو کتاباش از خودش به نمایش گذاشته بود کلی فرق میکرد
تو دههی 60 صدها بارایدئولوژی ها و سیاست ها و موضع گیری متفاوت میشودچه برسه به بعد از دهه ی شصت که علنن مردم شناخت سیسای کاملا متفاوتی پیدا میکنن، البته اصلاح کنم که منظورم از این مردم آن دسته از مردم اهل مطالعه، تفکر و ررشنگری بودند و هستند
قبول دارم . . . عیب من این است که بیش از حد ایدئولوژیک هستم ولی باور کنید یکی از اعتقادات راسخ در ایدئولوژی من : آزادی بیان برای همه ، حتی برای مخالفین خودم می باشد :
ولتر : من با تو کاملا مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی نظرت را بیان کنی . . . .
[quote='محمد بیگ']چیزی که در متن کتاب موج می زنه(بخصوص قسمت اول) وجود لحن رمانتیک بورژوایی که حتی اگر اسم نهضت آزادی را هم روی آن نی گذاشتید ،می شد حدس زد برای نهضت آزادیه! نکته دیگه تاسف خوردن نهضت آزادی برای اسلام فقاهتی (اصیل؟؟؟) است که واقعا درکش سخته. مثلا این آقایون تجددگرا هستند که این طوری برخورد می کنند، انگا که در قرون وسطی زندگی کرده اند.[/quote]
هر جند در این متن توهین مستقیمی وجود ندارد ولی قبول کنید اگر مستقیما ناسزا گفته بودید آدم کمتر دردش می آمد تا شنیدن این سخنان ! آن هم در خصوص مرد نازنینی چون بازرگان و نهضت آزادی که در همه دروانها ( قبل و بعد از انقلاب ) مهدورالدم و مرتد بود !
به هر حال شما حق دارید صدها برابر این هم حتی توهین بکنید و کسی حق ندارد مزاحم آزادی بیان شما شود. . . ولی از این طرف : آیا من نیز حق سخن گفتن ندارم ؟
[quote='siawash110']!پس متوجه می شویم بازرگان دارای استقلال رای و فکر بوده و اتفاقا خیلی آزاداندیش بوده و ذره ای تعصب روی موضوع خاصی نداشته و به هر حال در جامعه کم تحمل و مذهبی ما این چنین تفکراتی و این چنین جواهراتی به ندرت پیدا می شوند . . . . سایر ملل از خونخواران خودشان : قدیس می سازند ما قدیسان خود را لجن مال می کنیم ( مانند مصدق و فاطمی و بازرگان و کسروی و شریعتی و محمد خاتمی و . . . ) و این واقعا در در آینده و در پیشگاه تاریخ مایه ننگ و شرمساری این ملت خواهد شد . . .[/quote]
من متوجه هستم که بازرگان دارای استقلال رای بوده است(بر منکرش لعنت) مساله مهم این است که روش این کتاب ژورنالیستی است و ایدولوژیک.
البته شما به نظرم کمی بشاز حدایدولوژیک هستید. ارسط گت من افلاطون را دوست دارم وی حقیقت را بیشتر دوست دارم. اگر قرار است هر نقد 4 خطی بشود لجن مالی که کلاهمان پس معرکه است!
تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک