رسته‌ها
مناقب العارفین - جلد 2
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 66 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 66 رای
مناقب العارفین - جلد 1:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=57098

مناقب‌العارفین ( جلد دوم ) مشتمل بر 651 صفحه که گاه به اختصار از آن تحت عنوان مناقب‌ افلاکی یاد می‌شود، کتابی است به زبان فارسی که شمس‌الدین احمد عارفی افلاکی ـ از مریدان شیفته مولانا جلال‌الدین محمّد مولوی ـ به دستور مراد و استادش شیخ جلال‌الدینِ عارف چَلبی ، نواده مولانا، نگاشته است.
این کتاب حاوی اطلاعات ارزنده و نفیسی درباره شرح احوال و افکار مولانا و نیز دربارة خاندان وی و استادان و جانشینان و بازماندگان اوست.
افلاکی از شاگردان و مریدان خاص‏ الخاصِ جلال‏ الدین عارف چَلبی و مورد توجه وافر او بود.(اطلاق عنوان «عارفی» بدو ظاهراً به دلیل نزدیکی و دلبستگیِ بسیارِ وی به استاد و مرادش بوده است). وی در محضر عارف چلبی مراتب سیر و سلوک را به سرعت پیمود و در بین یاران و اقران از اعتبار و منزلت والایی برخوردار شد تا آنجا که اهل طریقت وی را سزاوار مقام مرشدی دانستند؛ ولی وی، از سرِ خاکساری و فروتنی، از پذیرش آن پوزش خواست و مدتی مدید در جوارِ مرقد رسول اکرم(ص) عزلت گزید
افلاکی، پس از مرگ عارف چلبی در 719ق، مطابق وصیت او به نگهبانیِ آرامگاه مولانا پرداخت و یکی از «مثنوی‏ خوانان» آنجا شد و ضمناً در زمره مریدان فرزند استادش عابد چلبی، درآمد. افلاکی سرانجام در 761ق. در قونیه درگذشت و نزدیک تربت مولانا به خاک سپرده شد.
افلاکی درباره انگیزه تألیف مناقب‏ العارفین می‏گوید: روزی در محضر عارف چلبی و جمعی از بزرگان و مشایخ از اثرِ معروفِ شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ـ تذکرة الاولیاء ـ سخن به میان آمد. حاضران نگارش کتابی نظیر آن را در شرح احوال مولانا و خاندان و اصحاب او بسیار مناسب دانستند و از آن میان، عارف چلبی، مرا به تألیف چنین کتابی تکلیف و تحریض کرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
651
آپلود شده توسط:
simin
simin
1392/11/13
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مناقب العارفین - جلد 2

تعداد دیدگاه‌ها:
5
روزی در خدمت مولانا از اوحدالدین سخن می گفتندکه مردی شاهد باز بود اما پاک باز بود و چیزی نمی کرد .
مولانا فرمود : کاشکی کردی و گذشتی .
او ( مولانا ) بعضی از اشعار خود را سوزاند .
سبب را پرسیدند .
فرمود که : از غیب الغیب آمد و باز به غیب بی عیب می روند .
روزی کرا خاتون ، زوجه ی مولانا ، بندی را بریده و بر فرجی مولانا می دوخت .
در حالی که مولانا فرجی را بر تن داشت .
معروف چنان است که جامه ای که پوشیده باشند نباید دوخت ، مگر آن که چیزی در دهان گیرند . مثلا دانه ای یا برگ کاهی ، اگر نه بسیار شوم است این دوختن .
اتفاقاً در ضمیر کرا خاتون می گذرد که آیا مولانا چیزی در دهان می گیرد ؟
مولانا فی الحال ضمیر او دریافت و فرمود :
محکم بدوز که اینک من قل هو الله احد را در دهان می دارم ، خدا را به دندان محکم گرفته ام .
مناقب العارفین
این کتاب یکی از بهترین کتب مرجع در بارهزندگی و شرح حال شمس تبریزی و مولوی است
مناقب العارفین - جلد 2
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک