تاریخ تمدن و فرهنگ ایران: دوره قاجاریه
نویسنده:
احمد تاجبخش
امتیاز دهید
نویسنده در این کتاب تلاش کرده، سوای رویدادهای سیاسی، موقعیت ایران در دوره قاجار را از جنبههای مختلف فرهنگی و اجتماعی بررسی کند. قسمت اول کتاب که به "هنر و صنعت" اختصاص دارد. حاوی اطلاعاتی است درباره هنر، صنعت، معماری (و نمونههای مهم آن شامل: ارک سلطنتی تهران، ایوان مرمر، تخت طاووس، تخت نادری، کاخ گلستان، تالار آینه، تالار عاج)، سفال، کاشی، فلزکاری، ضرب سکه، صنعت چوب، منبت کاری، حجاری، قالی بافی، گلیم بافی، پارچه بافی، قلمکاری، موسیقی، نقاشی، مینیاتور، تذهیب، خاتم سازی، حکاکی، قلمدان سازی، مینا کاری، خطاطی، نمایش دوران قاجار. قسمت دوم کتاب به "ادبیات، علوم و امور اجتماعی در عصر قاجار" اختصاص دارد و مشتمل بر مطالبی درباره شعرای بزرگ دوران قاجار، نثر دوران قاجار، مورخان، جغرافیادانها، فلاسفه، ریاضیات، پزشکی، مطبوعات، مالکیت، کشاورزی و تجارت است. قسمت سوم مشتمل بر اطلاعاتی درباره "اوضاع اجتماعی و سازمانها در دوران قاجار" است. در این قسمت از طبقات اجتماعی، اقلیتهای مذهبی، اصلاحات امیرکبیر، قراردادها، انجمنهای مخفی، کمیته مجازات، استقراض از دول خارجی، دادن امتیاز، سید جمال الدین اسدآبادی و میرزا ملکم خان سخن میرود. قسمت چهارم درباره مشروطیت است. در قسمت پنجم سازمانهای اداری و تشکیلات نظامی شکل گرفته در دوره قاجار و وظایف و عملکرد آنها معرفی میشود که شامل مالیه، وزارت داخله، پست و تلگراف، فرهنگ و آموزش و پرورش، دادگستری، فوائد عامه، تجارت و صناعت، وزارت امور خارجه، و گمرکات است. در قسمت ششم از آداب و رسوم دوره قاجار، گرمابههای ایران، اغذیه، حرمسراها، و موضوع طلاق سخن رفته است. قسمت هفتم شامل فهرست اسناد، منابع، تصاویر و اسامی است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تمدن و فرهنگ ایران: دوره قاجاریه
خیلی ممنون. قول داده ام که هرگز ننویسم اما این روزا دارم روی آخرین ترانه ام کار میکنم. ایشالا اون رو هم آپلود میکنم.
اینطورم که شما تعریف میکنید نیست. بهرحال ممنون[/quote]
شکست نفسی نفرمایید
اینطورم که شما تعریف میکنید نیست. بهرحال ممنون
اینقدر که خوانده ام،گاه حس میکنم،خودم و قلمم گم شده در میان این همه کافکا،کامو،شاملو، سهراب و.... .
چه خوبه که نوشتین،وچه خوبه که می نویسید!
دانلود کردم،هنوز نخواندم ولی به هرجهت متشکر!
برقرار باشید و سبز.
دوست دارم حسابی ازت تعریف کنم و بگم قلمت طلا اما اینارو ک دوستان دیگه گفتن و تکرار مکررات حوصله ی آدمو سر میبره و آدم ب اشکال کارش پی نمیبره.میخوام نکاتی رو ک بنظرم میرسه بگم و پیش پیش عذر میخوام اگه با صراحت میگم و آداب نقدو بلد نیستم{تازه این ترم قراره نقد ادبیو پاس کنم}
اینا ک مقدمه بود حالا اصل مطلب:
1) زبان شعرها یکدست نبود و هارمونی نداشت:
از تو که شهره ی امیدی توی شهر ناامیدی و آدمی لیک چو فرشته بی گناهی
2)یه جاهایی وزن رعایت شده بود و یه جاهایی کاملا بی وزن بود ک این ب شعر خیلی لطمه میزنه:
اینجا وزن داره:کوله بار غم ایام به دوش_خسته زین راه درازی که گذشت
میروم...
اینجا نداره:
تا در آن مقصد ک راهش انتهایش در تباهی و تاریکی رها کرده
ب میان انبوه مردم شکسته دلی فرود آیم...تاآخر.
3) گاهی آخر شعرهات یه ضربه داشت ک خیلی قشنگ بود و بجا:مفهومی به جاودانگی رسوایی
4)شعرها تعبیرای قشنگی داشتند اما خوب تصویرسازی نداشت....درواقع ekphrasis نبود.
5)یه جا وسط شعر یه دفه و بدون هیچ آلارمی میزنه ب ترانه و باز برمیگرده ب زبون قبل از ترانه.
6)من عاشق این جمله شدم:تلخم چون خنده ای بی حوصله
7)زیباترین کار این مجموعه از دید من "دنیای وارونه" بود.
8)منتظر مجموعه های قشنگ بعدیتون هستم.
قلمت سبز
[/quote]
دوست عزیز ممنون که حوصله کردی و نوشتی.
انتقادات شما کاملاٌ وارده اما نظر نویسنده همیشه یه تفاوتهایی با نظر خواننده داره و اینکه خواننده فقط بخشی از اهداف نویسنده رو درک میکنه.
شاید بی وزنی یه شعر به یه زندگی بدون sensation اشاره میکنه و یا عدم تصویرسازی نشونه ای از economy of style نویسنده باشه که قصدش صرفه جویی در لغاته و صرفاً بازگو کردن حقایق کلی و نه جزئیاته.
بعضی از دل نوشته ها رو فقط از خودت و برای خودت مینویسی و قرار نیست کسی اونا رو بخونه چون زاویه ی دید آدما با هم فرق میکنه.
بهرحال قرار نبود این اشعار منتشر بشن و من با پافشاری دوستان اینجا منتشر کردم وگرنه نسخه های اصلی سوزانده شدند.
بازم ممنون
دوست دارم حسابی ازت تعریف کنم و بگم قلمت طلا اما اینارو ک دوستان دیگه گفتن و تکرار مکررات حوصله ی آدمو سر میبره و آدم ب اشکال کارش پی نمیبره.میخوام نکاتی رو ک بنظرم میرسه بگم و پیش پیش عذر میخوام اگه با صراحت میگم و آداب نقدو بلد نیستم{تازه این ترم قراره نقد ادبیو پاس کنم;-)}
اینا ک مقدمه بود حالا اصل مطلب:
1) زبان شعرها یکدست نبود و هارمونی نداشت:
از تو که شهره ی امیدی توی شهر ناامیدی و آدمی لیک چو فرشته بی گناهی
2)یه جاهایی وزن رعایت شده بود و یه جاهایی کاملا بی وزن بود ک این ب شعر خیلی لطمه میزنه:
اینجا وزن داره:کوله بار غم ایام به دوش_خسته زین راه درازی که گذشت
میروم...
اینجا نداره:
تا در آن مقصد ک راهش انتهایش در تباهی و تاریکی رها کرده
ب میان انبوه مردم شکسته دلی فرود آیم...تاآخر.
3) گاهی آخر شعرهات یه ضربه داشت ک خیلی قشنگ بود و بجا:مفهومی به جاودانگی رسوایی
4)شعرها تعبیرای قشنگی داشتند اما خوب تصویرسازی نداشت....درواقع ekphrasis نبود.
5)یه جا وسط شعر یه دفه و بدون هیچ آلارمی میزنه ب ترانه و باز برمیگرده ب زبون قبل از ترانه.
6)من عاشق این جمله شدم:تلخم چون خنده ای بی حوصله
7)زیباترین کار این مجموعه از دید من "دنیای وارونه" بود.
8)منتظر مجموعه های قشنگ بعدیتون هستم.
8-)قلمت سبز
همیشه موفق باشید