میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
خانم افتخارزاده بیش از این از بنده حرف نکشید :D که همه مطالب کتاب آتی ام را مجبور شوم اینجا بنویسم;-):))
ما معجونی هستیم از تفکرا مدرن و سنتی که در مرحله گذار قرار داریم .
بله زندگی مان هم مینی مالیستی است چون در عصر سرعت تغییرات و انفجار اطلاعات زیست می کنیم .
سوال آخر معرکه است و جا دارد بی مداقه و تفکر عمیق پاسخ داده نشود .
حرف یاسی عزیز را در بست قبول دارم : انسان علیه انسان . تمام حرف من هم این است چرا که با اینکه یک پگان نیستم ولی زن را تجلی اوج خلقت میدانم و از این نظر نقاب را شبیه مظهر انسان یعنی زن میدانم.
اساس بحث بنده بر سر توهین نبوده و همانطور که عرض کردم خطاب من به شخص نبوده است :)
با رخصت از صاحب زنگ و فرصت به حرف های مضحک و سه پیچ ینده .
باید بگویم که :
نقاب برنده هیچ حس خاصی نداشت . ترسناک نبود و حتی گاها آرامشی درخود داشت . صاف و صوف و ساده :::: ( نقابی از چهره ی یک انسان ).
برنده چهره ای از انسان داشت . با گوش و دماغ و دهان و چشم معمولی هر انسانی .
به عنوان مثالی خسته کننده : همواره در طول تاریخ ، انسان مذاهب را ساخته بعد خودش با مذاهب جنگیده . خدایانش را ساخته و بعد خودش با آن جنگیده . به قول شهید ش همواره مذهب علیه مذهب بوده همواره دروغ علیه دروغ بوده و راست علیه راست و همواره انسان علیه انسان . هیچ نقابی برتر از خود شیطانی انسان نیست برای تحقق شیطان واقعی . . همه ی راست ها ، همه ی دروغ ها و همه ی ماسک ها همه از خود و ذات انسان سرچشمه میگیرد . شیطنت ها به درون است . تکثیر شده در بین خدایان خرابی که انسان آن را ساخته و پرداخته .
این است اصل اگزیستانسیالیسم سارتری ...
انسان انسان را ساخته است . خدایش را ساخته است . شیطانش را و نقاب های آن را . دینش را . راهش را . همه چیزش را . ساختن قوه ی هستی بخش انسان است .
.
البته خطاب بنده به شخص نبوده و درباب کلیت این نگاه سنتی که خودتان هم به درستی به آن اشاره کردید صحبت کردم.
اما به هرحال این قصه آفرینش سامی منشا و همزمان نتیجه نگاه ضد زن بوده و همچنان هم هست.
اما مطلب دیگری که برای من جالب بود این نکته است
که زیر کتاب "مینیمال" چنین بحث هایی سر می گیرد
بحث بر سر شیطان، خیر و شر، فریب و وسوسه و... در دورانی که انسان تنها به اراده خود ایمان دارد تناقض عجیبی است.
شاید هم نشان از زیرکی سهیل عزیز داشته باشد ;-)
اما جدا از این برای من سوالی مطرح است؛
آیا همانند بسیاری موارد دیگر در هنر امروز ما
این بار هم صرفا پوسته یک شاخه هنری را گرفته ایم و همان تفکرات سنتی را صرفا در "لباس" مینیمال میپوشانیم و ارائه میدهیم؟
آیا به راستی مینیمالیسم در زندگی ما جریان دارد که در هنرمان هم جریان پیدا کند؟
آیا اساسا فرهنگ ساده گرایی با فرهنگ ما همخوانی دارد؟
سپاس
من توضیحی بر عرایضم داشته باشم تا بیش لزین باعث کج فهمی نشده، چنان آقای بیک پور هم توضیح دادن اینجا سوء تفاهمی وجود داره در ابتدا من شخصا نقل کننده دسته ای از عقاید بودم و لزوما نظر شخصی من نبوده و نیست و به چالش کشیدن عامل هبوط و... نه در این بحث میگنجه و واقعا از حوصله بحث و این جمع خارجه. زن بخاطر زیبایی و مظهر جمال بودنش همیشه وسیله ی اغواگری و فریب بوده است و این لزوما پیوند با شر نیست.
چنین که عباس عزیز هم گفت تاکید میکنم فکر نمیکنم این جماعت اینقدر دید بسته ای داشته باشند که عامیانه جنس مونث را با شر پیوند داده یا به عمد چنین قصدی داشته باشند.
بطور خاص خانم افتخار زاده شخصا قصد توهین نداشته و بخاطر کج فهمی بوجود آمده اگر در بیان من مشکلی بود عذر خواهی میکنم.
یادآوری این مطلب هم بد نیست که بیاد دارید که قبلن نوشتم : زن ، شاید تنها موجود عالم است که به چیزی و کسی که خودمی سازد تکیه میکند !
نیز : زن قوی ترین مخلوقی است که دوست دارد قدر خود را ندانسته و ضعیف بماند یا قدرت را در مجرایی غیر از آنچه باید جستجو کند !
که دیده قلبِ آهن عزیز
همانا زر شود قلب در گریز
جواهر به خر مهره گولش زنند
وگرنه ریگ ، بسیار در پشیز
یک دانه قلندر زن ستیز :D:D:x;-):))
آنچه توجه بنده را در این بین جلب کرده این است که
این تفکر زن ستیز فرهنگ سامی تا چه حد بر افکار ما غالب است
که همچنان رد پای پررنگ آن را در بعضی سخنان می بینیم
این پیوند نامیمون زن و شر که موجب هبوط بشر شد، همچنان بر افکار ما سایه افکنده و
بر ناخوداگاهمان مسلط است!
دوست گرامی سلام
منظورتان از "این گونه داستانها" داستانهای مینیمال است؟
چرا "هرگز" وجود شخصیت ها یا اشخاص غیر عادی در مینیمال ممکن نیست؟ حال آنکه در نوعی نگاه حتی از داستانکهای کلاسیک
ادبیاتمان -که در آنها دائما تیپ های شاه و درویش تکرار شده اند- نیز به عنوان مینیمال یاد می شود.
یا مثلا داستان "لنین" و انداختن گربه اش در آتش شومینه- صرف نظر از مسئله سندیت تاریخی آن- از نظر شما نمیتواند یک داستان مینیمال باشد؟
سپاس
اما تا الان فقط نظر دادم ولی جواب خودم، با استناد به شواهد موجود در کتب مقدس ادیان بطور قطع نقاب واحدی وجود ندارد و راه های زیادی برای ضد خیر وجود دارد تا ما را از خیر دور نماید. چنان که خوب میدانید آنجا که خیر نباشد بی شک ضد خیر برایمان مفهوم می یابد، پس با این تعریف غفلت با استفاده از وعده های دروغین این نقاب خواهد بود.
من یاد مراسم هالووین افتادم
نفاق
تزویر