بیگانه
[quote='sara_sara26']نقل قول از Hamid_1376:نقل قول از sara_sara26:بی محتواترین کتابی بود که تا به الان خوندم.
حالم بد شد.
آخع من چی بگم شما نه چیزی از فلسفه میفهمی نه آلبر کاموی کبیر رو میشناسی.دوستم شوما بروشنگول و منوگولو بخون اینجا هم
بیگانه
جمله ایی پر محتوا و زیبا از آلبر کامو که چند روزی است من رو به اندیشه ایی رنج آور و طاقت فرسا فرو برده .
[b]دروغ گفتن نه تنها آن است که چیزی را که راست نیست بگوییم
بلکه و به ویژه آن است که چیزی را راست تر از آنچه هست بگوییم و در مورد دل
بیگانه
[quote='Hamid_1376']نقل قول از sara_sara26:بی محتواترین کتابی بود که تا به الان خوندم.
حالم بد شد.
آخع من چی بگم شما نه چیزی از فلسفه میفهمی نه آلبر کاموی کبیر رو میشناسی.دوستم شوما بروشنگول و منوگولو بخون اینجا هم طز نده[/quote]
برای
در بندر آبی چشمانت
[b]می ترسم از روزهای بنفش
انگور های بنفش
رژهای بنفش
می ترسم از تمام جیغ های بنفش
می ترسم از جیغ ادوارد مونک !
می ترسم از خودم
هر چه می کنم یادم نمی آید آن "چشم" های لعنتی ات را !
چشم هایت چه رنگی بود ؟ بنفش که نبود ؟
می ترسم از ای
داستان های کوتاه کافکا
=حکم=
. . . از میان میله ها چشم به اتوبوسی دوخت که لحظه ی بعد سقوط او را به آسانی هر چه بیش تر در غرش خود خفه می کرد.
آهسته گفت : (( پدر و مادر عزیز ، من که همیشه شما را دوست داشتم )) و دست ها را رها کرد تا سقوط کند.
در آن لحظه بر رو
شکفتن در مه
[b]چشمانِ پدرم
اشک را نشناختند
چرا که جهان را هرگز
با تصورِ آفتاب
تصویر نکرده بود.
میگفت «عاری» و
خود نمیدانست.
فرزندان گفتند «نع!»
دیری به انتظار نشستند
از آسمان سرودی برنیامد ــ
قلادههاشان
بیگفتار
ترانهیی آغاز کرد
و تا
سمفونی مردگان
[b]چهار[/b]
ودر انتها
[b]حال چه کسی باید تقاص این همه زجر روحی و جسمی را بدهد . حال چه کسی باید قصاص شود . جز ... .
پدر و مادر دنیایی نداشتند ... نخواستند و نمی خواهند دنیایی داشته باشند..
شاید تنها دنیایی شبح گونه و اوهام وار داشت
سمفونی مردگان
[b]سه[/b]
[b]آیدا در حسرت تمام کودکیش در آشپز خانه به سر می برد. چون پدر به شیوه ایی بی رحمانه برای او می ترسد . اما , او برای
آیدا نمی ترسد . او برای خودش می ترسد به شیوه ایی کاملا متفاوت . گذشته از اینکه او برای دخترش می ترسد که او زیب
سمفونی مردگان
[b]دو[/b]
[b]پدر در ظاهر با اورهان است ولی قلب او با کسی نیست ,
حتی وقتی با آیدین در می افتد و می گوید الدنگ . بی رگ . و می گوید آیدین روح کاسبی ندارد و اورهان را با خودش
می برد . اورهان با او می آید می روند حجره و اورهان سخت کار می کند
سمفونی مردگان
[b]یک[/b]
[b]سمفونی مردگان
در ابتدا میخوانیم ترجمه ایی از آیه ای در قرآن مجید: که قابیل , هابیل را کشت .
و داستان آغاز می شود .
در نظرات دوستان میخوانیم درد تنهایی را – درد نادیده گرفته شدن – درد خود را پیدا کردن ... بله
تمام اینها کا