میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
تا حدود زیادی میشناسمش ! باشد برای آخر در مقدمه یا لابلای آنچه قلندر پیرامون کلیت کتاب ، بحث ها و مقوله هنر خواهد نوشت .
به نظرم نویسنده فارغ از جنسیت شخص سوم ، کشف راز نوشته را به همسانی داستان با تجربیات شخصی خواننده واگذار کرده ، حسن بزرگیست .
برداشت من: شاید ازدواج دوم و عدم پذیرش باطنی فرزند حاصل از ازدواج قبلی .
زندگی سراسر فیلم است ، سکانس ها استارت می خورند و جایی هم کات میشوند تا سکانس نهایی .
گاهی فیلم زندگی را به عقب بزنیم و نگاهی بیندازیم ...
آنچه قرار بود مرهم باشد نمک زخم شد ، سیگار روشن کرد برای فراموشی ، غرق فکر شد و اولین چیزی که یادش رفت پک به سیگار بود . انگشتش که سوخت فهمید تا ابد باید یادآور باشد آنچه را میخواست فراموش کند. یک پاردوکس درونی ، مثل غول خفته در نهاد بشر با پس زمینه تنهایی و تصویری از کسی که کنار پنجره به آنسوی شیشه ی باران خورده می نگرد با ، سیگاری در دست و تکیه داده به دیوار جنب پنجره و نگاهی به دور دست های درون ...
سپاس سهیل گرامی
واقعا از این مجموعه لذت بردم..........و همزمان با این مجموعه از خواندن مجموعه "زنانه" کار خانم "الهه بقراط" که در کتابناک آپ شده......
به آنجا هم سری بزنید بینظیر است
کار دوستان در این مجموعه هم حرف ندارد..........بازهم سپاس
شیرین را داشتم خواب می دیدم ،
بیدار که شدم ، تلخ شد !!!!
.
دفتر خاطراتم چه الهام بخش خواهد بود!
اگر بخواهم بی معنی ترین داستان ممکن را بنویسم.
دارش ببرد تو را به بالای سرت
چینش بزند میخ به پهنای درت
دارِ تو و چین آن خم ابروها
آخر بکشد به زنده گوری و تنت ...
.
سهیل عزیز
از لحظه ای که داستانت را خواندم دایم در سرم حرکت میکند...واقعا عالی است.اگر هنه داستانهای عاشقانه ابتدایش اینگونه ختم میشد! جاودانه می ماند! و انتهایی مزخرف پیدا نمی کرد.
با این حال داستان تو برای من مانند رمانی بلند از بالزاک پر از تصاویر شگفت آور است....شاید شیرینی سیانور در این داستان از شیرینی یک عشق نبات پهلو! خوش طعم تر باشد.
من سیاتور ابتدا را به طلاق انتها ترجیح میدهم.هرچند همه این تصور ابتدایی فقط یک خیال از من است ولا غیر!
...