میم مثل مینیمال

soheil100 نوشت:
مرسی از دوستانی که در مسابقه کوچیک بنده شرکت کردند.من اعتقاد به جواب جناب یاسی شاهی و ابراهیم فتوت دارم.البته هنوز دوروز کامل و یا دو تا 24 ساعت نشده.اما واسه اونکه نگید زیر قولش زده و همچنین اعتقادم به الدموقراثی، اگه همه دوستان عزیز موافق هستند و جواب این دو عزیز راکامل تر می دونند، به عهد خودم وفا کنم.
در ضمن : مرسی از ناظر عزیز که الحق و به انصاف و البته خیلی حرفه ایی کامنت قبلیمو ویرایش کرد .یعنی خدایی در ویرایش اون کامنت خیلی دقت کرده و جمله ای ناقص نشده و ممنون.

من ج این دو دوست وندیدم میشه بگید جوابشون چی بود؟؟؟؟

حامدزاخار نوشت:
زاخار هیچ ادعایی نداره دوستان،یک مخاطب سادست،

مرادبیک: من ادعایی ندارم
خاله لیلا:این خودش کم ادعایی نیست.:-)

ما با نقد مشکلی نداریم جناب زاخار . با همین ادبیات ادامه و اصول دهید شنونده ایم حتا اگر به مذاقمان خوش نیاید .
ضمنن نظارت این صفحه با همکار گرامی ام است ، بنده هم یک کاربر هستم مثل باقی دوستان .

زاخار هیچ ادعایی نداره دوستان،یک مخاطب سادست، داستانهای کوتاهتون رو که اسمش رو گذشتین داستانهای مینیمال ، خونده و نظرش رو میده، اگه تحمل شنیدنش رو ندارین زاخار میره، زاخار میره .............
[edit=گیلدخت]1392/10/16[/edit]

مرسی از دوستانی که در مسابقه کوچیک بنده شرکت کردند.من اعتقاد به جواب جناب یاسی شاهی و ابراهیم فتوت دارم.البته هنوز دوروز کامل و یا دو تا 24 ساعت نشده.اما واسه اونکه نگید زیر قولش زده و همچنین اعتقادم به الدموقراثی، اگه همه دوستان عزیز موافق هستند و جواب این دو عزیز راکامل تر می دونند، به عهد خودم وفا کنم.
در ضمن : مرسی از ناظر عزیز که الحق و به انصاف و البته خیلی حرفه ایی کامنت قبلیمو ویرایش کرد .یعنی خدایی در ویرایش اون کامنت خیلی دقت کرده و جمله ای ناقص نشده و ممنون.

برای بنده جای تعجب دارد جناب زاخار
شما که میتوانید به این خوبی بنویسید چرا از ابتدا این ادبیات را به کار نبردید...
به هر حال...
ممنون از نقدتون
البته بنده نمیتوانم به عنوان نویسنده این دو اثر حرفی در تایید یا رد عرایض شما بزنم

sahareft نوشت:
جدا از ادبیات "پاپ" زاخار- به قول جناب قهاری-
بنده هم از اون فایل صوتی بهره مند شدم و برایم مفید بود
سپاس

خواهش میکنم خانم sahareft ، به نظر بنده قبل هر پروژه ای به این شکل گردانندگان سایت یک مجموعه ی مطالعاتی آماده کنند و در اختیار کاربران بگذارند ، بعد از مطالعه و بحث و اظهار نظر مثلا در مورد داستان مینیمال، بعد وارد فاز نوشتن بشند، داستانکهارو که میخوندم بسیاری از دوستان انگار به زور نوشتن ، یعنی هیچ علاقه ای به داستان مینیمال نداشتند، %50 کارها توصیف یک موقعیت ایستاست ،یعنی طرح هستند ، بعضیهاشون هنوز داستان نشدند ، مثل داستان اول خود شما ، اما داستان دومتون مقدمه گریزیش ، طرح ساده و سرراست،محدودیت زمان و مکان ،استفاده از زبان برای تصویر سازی، نداشتن ساختار دراماتیک و گره گشایی ..... همه و همه در جهت ساختن یک داستان مینیمال بودند ،
زاخار اینجاست

عجب با حال شده برادرا و خواهرا.......کسی خیلی خیال می کنه اندِ کاره اول یه نمونه بیاره بعد واسه ما کلاس بذاره..... .ضمن اونکه هیچ کدوم از اسپانسرای کتابناک دلشون نمی خواد اینجا تبدیل به چت روم بشه و عمری جزو رسالت های کتابناک نیستش و نخواهد بود.اینجا فقط ناظرای گرامی می تونن واسه بقیه تعیین تکلیف کنند در فرم آئین نامه سایت و نه هر کسی از راه میرسه.
اما حالا
،خواستی بیای این دستورالعمل:
1-اولا هر وقت وقتت غیر محدود شد بیا .........
2-بعد که وقتت غیر محدود شد دادا،یه نمونه از کار بیار ............
3-بعد که وقتت غیر محدود شد و نمونه کار اوردی ، خوب برو اصول نقدو بخون ............
4-بعدش که وقتت غیر محدود شد و نمونه کار داشتیو و خوب اصول نقدو خوندی ، با توجه به سندو سالت بقیه را خطاب کن
5-بعد ترش که وقتت غیر محدود شد و نمونه کار داشتیو خوب اصول نقدو خوندیو هوای سندو سالتو داشتی ،جدن از کپی پیست های بی محتوا و تیریپ (دانای همه چیز دان ) دست وردار .
6-و دوباره بازم بعد تر که وقتت غیر محدود شد و نمونه کار رو قشنگ تو دست داشتی و خوب اصول نقدو خوندیو برو سراغ بند 3 و دویاره اصول نقدو بخون ..........
[edit=گیلدخت]1392/10/16[/edit]

هــــــــــــــــی فلانی ها ، هـــــــــــــــی ساکنان وطــــــــــن واژه ها ، هــــــــــــی "م" های عزیز مینیمال ، خــــــــیــلی دوستتان دارم :x:x:x
هرکه از قطار پیاده شد ، گو بـــــــــــــــــرو ....
حرف هایت بوی گل، عطریک لبخند /
نا شکفته مثل یک غنچه /
غنچه از پاکی بسته می ماند /
نا شکفته مثل یک دیدار /
حرف های دل نگفته ات را /
توی خواب غنچه می بینم /
یک جهان دلواپسی اینجا /
بوی غنچه درکوچه می بینم /
روی غنچه شبنمی افتاد /
مثل خون دل به پیراهن /
نونواری از رد خونت بود /
مثل سیلی برصورت گلشن /
من سکوتت را چو فریادی /
توی خوابم عمیق می دیدم /
کاش دستم باغبان بودی /
خارهای غصه می چیدم /
یک نفرصدا می زد شاعر /
درچه فکری توی گندمزار /
باد بی رحم پاییزی /
خورده بر شالوده ی گلزار /
حرف ونقل شعربسیاراست /
چون شب طولانی یلدا /
ناز من برموی اندوهت /
درپس شب نور درفردا /
زندگی ها جمع اضداد است /
تلخ وشیرین ، فرو وبالادست /
غم نخوراز خلق بی پروا /
هم تورا هم خدای خوبی هست. /
٣/١٠/٩٢ ٨:٤٥
تقدیم به کتابناکی های کتاب خوان ؛ بی ادعا ، بی حاشیه ، و با معرفت ، فروتن و پربار چون درخت پر از بر :x
قلندر

جدا از ادبیات "پاپ" زاخار- به قول جناب قهاری-
بنده هم از اون فایل صوتی بهره مند شدم و برایم مفید بود
سپاس