رسته‌ها
یک فنجان دلتنگی - دفتر نهم
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 22 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 22 رای
.
کمی حرف نا حساب نه به جایی بر می خورد نه حساب و کتابی را آشفته !
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
57
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1392/09/03

کتاب‌های مرتبط

پرسه در پاییز پیر
پرسه در پاییز پیر
4 امتیاز
از 6 رای
هشت گانه بریس تل
هشت گانه بریس تل
3.8 امتیاز
از 18 رای
نبیره های بابا آدم
نبیره های بابا آدم
3 امتیاز
از 1 رای
به سرخی آتش به طعم دود
به سرخی آتش به طعم دود
4.2 امتیاز
از 274 رای
بی عشق بی نگاه
بی عشق بی نگاه
3.6 امتیاز
از 15 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یک فنجان دلتنگی - دفتر نهم

تعداد دیدگاه‌ها:
18
ای غم تو دگر خانه خرابم نکنی
از غم کده این بار جوابم نکنی
خوب وبد زندگی ز اقبال من است
درآتش وعظ خود کبابم نکنی
مائیم وقلندری که شد پیشه ما
محکوم به راه نا ثوابم نکنی
[center][/center]
تقدیم به شاعر کتابناکی اقای بیک پور
سلام وسپاس عالی بود ممنونم...سبز باشید وبهاری
تمام رویایم این بود
خانه ای بسازم خیال انگیز
تا توخیال ھایت رادرگلدان روی میزبگذاری
ومن مست ازبوی خیالت
باتواز رویاھایم بگویم

"تبریک جناب بیک پور مثل همیشه زیبا ست موفق باشید"
لاشه ی سگ
خواب دیدم که تورا می بوسم
بوسه ات طعم خیانت می داد
درنگاهت همه کس پیدا بود
به جز ازیار قدیمی خودت
بدنت سرد دلت سرد تمامت گل یخ
هیچ احساس ندارم به یخ بستگی ات
تن بیداری من خواب نبودگول نخورد
بین ما هردوجهان فاصله افتادوتمام
زدم از کوچه ی پشتی به سراپرده ی اشک
تنم ازبوی تعفن شده مردار سگی
توی کوچه تگری خفت گریبان مرا
بگرفت وبه کناری بکشید
عقده ام پرشده از بوی گه ماده سگی
مردمان پندارند، که عرق خورده ام ازنوع سگی
٣/٩/٩٢ ١٢:١٠
قلندر
زخم ناسوردلم کبره بسته بود خونریزی نداشت،اماھیچکس ھم دل نزدیک شدن به جذام رانداشت_تو آمدی
ودست کشیدی به زخم کھنه ی دلم، حالا ازدلم خون تازه میچکد_تقصیرازتونیست که زخمه برتارکشیدی
استادانه ،سازمن ناکوک بود که خارج زد_بایددر جعبه را می بستم.
بادوست بگو راز دلم راچه کنم
گرخون نچکد زورق غم راچه کنم
دستیست زغم نشسته برروی دلم
درماتم دل قدم شده خم چه کنم
دردیست نھان درپس این خنده من
باخنده نشدازغم من کم چه کنم
پرشد قدح و جام دلم شد لبریز
سرریزنموده دیده این دم چه کنم
رازیست نھان که باکسی نتوان گفت
میسوزم و رخصتی ندارم چه کنم

خیلی زیباست اشعارتون
یک فنجان دلتنگی - دفتر نهم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک