رسته‌ها
جهت گیری طبقاتی اسلام
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 40 رای
جهت گیری طبقاتی اسلام جلد ۱۰ از مجلد آثار مرحوم دکتر علی شریعتی است. شریعتی در این کتاب در سه دفتر و چند ضمیمه به تشریح مطالب خویش می پردازد.
جبهه گیری حضرت امیر در اعراض از دنیا و مبارزه با دنیاگراﯾﯽ، و نیز مبارزه با تجمل، اشرافیت، پول پرستﯽ، ﮐنز و... ﮐه ابوذر آن همه بر آن تﮑیه مﯽ ﮐند، مربوط به زمان عثمان است، ﯾعنﯽ زمانﯽ ﮐه اصحاب تبدﯾل شده اند به ﯾﮏ طبقه جدﯾد- همان چیزی ﮐه ما امروز خیلﯽ خوب مﯽ فهمیم - طبقه جدﯾدی ﮐه از پولهای بارآورده و بادآورده ﮐه به نام جهاد و زﮐات و فﯽء و انفال و... زﯾر دست و پای دولت و دولتﯽ ها رﯾخته و از پست های گردن ﮐلفتﯽ ﮐه بر اصحاب عرضه شده، برخوردار شده است: ﮐسﯽ ﮐه در مدﯾنه خیمه ای داشته، اﮐنون حاﮐم ری، حاﮐم طوس، حاﮐم قاهره و فسطاط شده است، و معلوم است ﮐه در همان ﮐاخ ها و دم و دستگاه ها زندگﯽ مﯽ ﮐند و همان آشپزی ﮐه برای فﻼن ﮐنسیل رومﯽ در فسطاط غذا درست مﯽ ﮐرده، اﮐنون مثﻼً برای عمروعاص ﮐار مﯽ ﮐند؛ عمروعاصﯽ ﮐه در مدﯾنه، در زمان پیغمبر، آش جو مﯽ خورده، امروز در سفره ﮐنسیل رومﯽ غذا مﯽ خورد. در اﯾران هم همین طور، در سفره های ساسانﯽ غذا مﯽ خورند. چنین گراﯾشﯽ است ﮐه فرﯾادهای علﯽ را تنها گذاشته دعوت های حسین را نیز بﯽ پاسخ گذاشته، برای اﯾنﮑه مسلمانها روی »بخور« و »بزن« و بچاپ چهار اسبه مﯽ تاختند، آنهم تحت نام و توجیه دﯾنﯽ: »جهاد ﮐردﯾم، غنیمت به دست آوردﯾم و خداوند به ما برﮐت داد. »
زهدی ﮐه حضرت امیر بر آن تﮑیه مﯽ ﮐند، ﯾﮏ زهد صوفیانه و راهبانه نیست، بلﮑه به همان معنای زهد امروزی است ﮐه روشنفﮑر مسﺌول آگاه انقﻼبﯽ در جامعه بر آن تﮑیه مﯽ ﮐند، ﯾعنﯽ نه به عنوان اﯾنﮑه مثﻼً از غذای خوب بدم مﯽ آﯾد و گناه دارد، بلﮑه به اﯾن خاطر ﮐه سبﮑبار و سبﮏ سیرتر و آزادتر و بﯽ وابستگﯽ تر باشم و بمانم، تا وجودم بیشتر در خدمت آرمانم باشد، و اگر چنین مسﺌولیتﯽ نداشته باشم، هرچه بیشتر بخورم، بهتر است! هر اﻻغﯽ مﯽ فهمد ﮐه لباس خز بهتر از لباس ﮐرباس است، اﯾن دﯾگر استدﻻل نمﯽ خواهد! ولﯽ حضرت امیر ﮐه روی رﯾاضت و قناعت و اعراض از دنیا، در راه مبارزه با ﮐنز تﮑیه مﯽ ﮐرده، ﯾﮏ پاﯾگاه طبقاتﯽ داشته است.اﯾن چیزی نیست ﮐه ما تازه از مارﮐسیست ها ﯾاد گرفته باشیم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
214
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Kandooo
Kandooo
1392/09/01

کتاب‌های مرتبط

جان کلام - جلد ۴
جان کلام - جلد ۴
1.7 امتیاز
از 3 رای
سرمایه در اسلام
سرمایه در اسلام
3.2 امتیاز
از 5 رای
آینده بشریت
آینده بشریت
4.7 امتیاز
از 21 رای
اسلام و دیگران
اسلام و دیگران
4.5 امتیاز
از 12 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جهت گیری طبقاتی اسلام

تعداد دیدگاه‌ها:
27
سلام
[quote='alizanjanii']
آواتار شما تصویر روسو است آیا با همان منطق می توان گفت اگر روسو چند دهه دیگر زنده میماند و میدید یکی از پیروان سینه چاکش "روبسپیر" با همان تئوری اراده ملی وی "دوران وحشت " را در فرانسه رقم زده است و اکثر عقلای فرانسه را به تیغ گیوتین سپرده است، به بلاهت خودش میخندید؟
[/quote]
اینکه آواتارم را روسو گذاشته بودم و علاقه ام به روسو تنها یک دلیل احساسی دارد که به مسائلی در زندگی شخصیم بر می گردد. این مانعی نمی شود که بگویم روسو در دهه ی پایانی عمرش دچار بیماری روانی شده بود و زمین و زمان را در حال توطئه علیه خودش می دید و باعث رنجیدگی خاطر بهترین دوستانش شد (دیدرو ولتر و زنان اشرافی که او را حمایت می کردند) .
اندیشه ی سیاسی روسو به نام آزادی , آزادی را از انسان سلب می کند. هگل که یکی از دشمنان قسم خورده ی آزادی بشر و پدر فاشیسم و بنیانگذار مبهم گویی و چرت گویی در فلسفه بود نسبت به نظریه ی سیاسی روسو دین دارد.
بله اگر روسو که انسان حساسی بود جنایات روبسپیر را می دید به بلاهت خودش می خندید.
البته راسل در تاریخ فلسفه ی غربش نوشته است که انقلابیون فرانسه چندان اطلاعی از محتویات اندیشه های روسو و ولتر نداشتند.
[quote='alizanjanii']
ما میتوانیم "شخصیت و عملکرد شخصی شریعتی" "تفکرات او در زمان خودش" و "میراث او برای امروزمان" را با شیوه های مختلف نقد کنیم و بهتر است تا اندازه ای این سه مبحث جداگانه بحث شود. نقد "تفکرات او"بدون فهم بستر زمانی و مکانی اندیشه او(چنان که خود نیز تاکید داشتید)، کار بیهوده ای است. شاید پرسش بهتر این باشد شریعتی تفکرات را از چه چیز به چه چیز تغییر داد؟ چه تحویل گرفته و چه تحویل داد؟آیا در زمان خود توانست تاثیر مثبتی بگذارد یا نه؟
[/quote]
شخصیت شریعتی اگر منظور زندگی شخصی او باشد که به ما ارتباطی ندارد. ما که نمی خواهیم مقلد او باشیم.
این که شریعتی تفکرات را از چه به چه تغییر داد باید بگویم غرب ستیزی و تئوری توطئه میراث شخص شریعتی نبود. می توان گفت این دو تا حد زیادی حاصل اقدامات خود غربی ها بود و تا حدی هم تبلیغات چپی ها و هایدگری ها در ایران. شریعتی از این نظر قابل نقد است که چرا تلاشی برای تغییر این نگرش نکرد و بعکس آن ها را تقویت هم کرد.اما شریعتی نقش مهمی در ایدئولوژیک کردن دین داشت.
«آیا در زمان خود توانست تاثیر مثبتی بگذارد یا نه؟»
شریعتی نقش مهمی در برپایی انقلاب و سرنگونی رژیم ستمشاهی داشت و می توان گفت نظریه پرداز انقلاب بود.یعنی همان نقشی که روسو و ولتر در انقلاب فرانسه داشتند و مارکس و انگلس در انقلاب روسیه(و اتفاقا هیچ کدام هم این انقلاب ها را ندیدند) . به هر حال ما پس از 35 قضاوتی از این انقلاب می کنیم که بنیانگذاران آن نمی توانستند بکنند برای همین هم حق قضاوت ارزشی نداریم اما می توانیم و وظیفه داریم که اندیشه ها را نقد و بررسی و وقایع پیش آمده را ریشه یابی بکنیم.
[quote='مهرپویا1370']سلام من کار درستی نکردم که از واژه ی بلاهت استفاده کردم و از همه ی دوستداران مرحوم دکتر شریعتی عذر می خواهم اما این واژه ای بود که خودش در همان نقل قول به کار برد.اگر تنها مشکلتان با این واژه است انکار نمی کنم که اندیشمندان تحت تاثیر جامعه قرار می گیرند اما این که دلیل نمی شود ما گذشتگان را نقد نکنیم. در هر حال ما که در جهان امروز داریم زندگی می کنیم از نوشتجات افلاطون که بیش از 2400سال پیش از ما زندگی می کرد استفاده می کنیم(در عین حال که نقد هم می کنیم) اما به نظر من اغلب آثار مرحوم شریعتی هیچ ارزشی ندارند.[/quote]
سلام.دوست عزیز ما میتوانیم گذشتگان را نقد کنیم از جمله شریعتی را.منظور من این بود که تجربه پسین خود را تنها معیار نقد قرار ندهیم.اشاره من در کامنت قبلی به این نکته بود.با این روش نقدی نمیتواند صورت گیرد چون ممکن است آینده مثلا ثابت کند که شریعتی راست میگفته.شما گفتید" اگر شریعتی 15 سال بیشتر زنده میماند....."آواتار شما تصویر روسو است آیا با همان منطق می توان گفت اگر روسو چند دهه دیگر زنده میماند و میدید یکی از پیروان سینه چاکش "روبسپیر" با همان تئوری اراده ملی وی "دوران وحشت " را در فرانسه رقم زده است و اکثر عقلای فرانسه را به تیغ گیوتین سپرده است، به بلاهت خودش میخندید؟
ما میتوانیم "شخصیت و عملکرد شخصی شریعتی" "تفکرات او در زمان خودش" و "میراث او برای امروزمان" را با شیوه های مختلف نقد کنیم و بهتر است تا اندازه ای این سه مبحث جداگانه بحث شود. نقد "تفکرات او"بدون فهم بستر زمانی و مکانی اندیشه او(چنان که خود نیز تاکید داشتید)، کار بیهوده ای است. شاید پرسش بهتر این باشد شریعتی تفکرات را از چه چیز به چه چیز تغییر داد؟ چه تحویل گرفته و چه تحویل داد؟آیا در زمان خود توانست تاثیر مثبتی بگذارد یا نه؟
با سلام:
amitab گرامی
دو سوال داشتم:
اول - فرموده اید: "".... شریعتی بخش اول پروژه ای بوده است که سال ها طول می کشید تا به نتیجه برسد. (چنان که روشنفکران نسل بعد به نتایج تازه ای رسیدند) اما از این که او یک تنه بخش بزرگی از آن را به پیش برده است سزاوار تقدیر است..." منظورتان از پروژه چیست؟ این پروژه قرار بوده به چه چیزی برسد و اکنون در چه مرحله ای است؟
دوم- آیا به نظر شما می شود گفت فعالیت و نوشته های دکتر شریعتی در جهت عرفی کردن دین نقش داشته؟ مثلا با تشبیه شیعه به یک حزب؟
از توجه شما ممنونم
[/b] درباره دکتر شریعتی : بخش سوم[/b]
منظورتان از تاریخ زدایی از دین چیست ؟

به باور اندیشمندان حوزه دین و دین پژوهی، دین و دینداری مراحلی دارد. مرحله اول شکل گیری دین بر اساس وحی است یا قواعدی که شارع دین / یا واضع آن، دین خود را بر اساس آن پی ریزی می کند. در مورد دین اسلام پیامبر بر اساس وحی دین را بنا نهاده و اصول آن، چنان که در قران و سنت هست، برای مسلمانان بیان شده است. اما تنها عده معدودی توانسته اند دین را مستقیمن از زبان پیغمبر بشنوند و بی واسطه ی غیر، ان را دریابند. پس از پیامبر مسلمانان جدیدی که از راه رسیدند، دین را به واسطه دیگران آموختند و دریافتند و ... سیر این جریان تاریخ دین را شکل می دهد. اما دین در سیر تاریخی خود دچار تحولات گوناگون می گردد که ممکن است ناشی از تفسیرهای درونی دین باشد که پیروان دین آن را ارایه می کنند، یا ناشی از برخورد دین با معارف دیگر بشری یا ادیان دیگر باشد.
دین اسلام در سیر تاریخی خود هم بر اثر تفسیرهای فقیهان و دانشمندان و محدثین و مفسرین تحولات گوناگون به خود دیده است، (و در این فرایند به شعبات گوناگون تقسیم شده است)؛ و هم بر اثر برخوردهایی که با اندیشه های فلسفی یونانیان، اندیشه های عرفانی شرقی، اندیشه های بومی مناطق مختلف و همچنین اندیشه های فلسفی و سیاسی جدید غربی دچار تحولات و تفسیرها و مسایلی شده است. و امروزه دیگر به سادگی ممکن نیست که بپدیریم دینی که در دست مردم مسلمان است و به ان عمل می کنند، با توجه به زمان پیامبر دست نخورده مانده است. (البته همه فرق اسلامی مدعی ان هستند که درست به همان روشی عمل می کنند که پیامبر عمل می کرد، و اشکالی اگر هست در کار فرقه های دیگر است ولی یک ناظر بیرونی به سادگی نمی تواند در این میان داوری کند). بنابراین می گوییم تاریخیت یا سیر تاریخ بر دین اثر گذاشته است.
شریعتی از جمله اندیشمندانی است که معتقدند باید به اصل دین رجوع کرد نه به تفسیرهای مفسران و براهین فلاسفه و شطح گویی عارفان و فضل فروشی عالمان و دخالت های نابجا و تعمدی حکومت های سیاسی. و اصل دین از نظر او در خانه فاطمه (س) است در مدینه، و از معصومین که بگذریم اصل دین را چند نفر بیشتر نفهمیده اند: ابوذر و عمار و سلمان و ... پس ما تاریخ دین را کنار می گذاریم و دوباره شروع می کنیم. (این بخش آخر - از بس که در این سال ها از تلویزیون و تریبون های گوناگون سخنرانی گفته شده و فیلم و سریال و نماهنگ! برای آن ساخته اند، کاملن برای من و شما آشناست.) شریعتی اسم چنین رویکردی را رنسانس اسلامی یا پروتستانیسم اسلامی می گذاشت. (رنسانس شکوفایی فکری بر اساس بازگشت به ریشه یونانی/ و پروتستانیسم را هم شریعتی زدودن حواشی و زواید دین و رجوع به اصل می دانست).
هم پیش از شریعتی و هم پس از او اندیشه مشابهی در دنیای اسلام، در اغلب کشورهای اسلامی، و به پیشگامی روشنفکران جدید یا علمای سنتی وجود دارد. ولی هر کدام ممکن است به نتایجی بسیار متفاوت با هم برسند و منظور ان ها نیز از طرح چنین اندیشه هایی متفاوت و متعدد است. در دنیای اهل سنت جریان هایی بر پایه دیدگاه های حنابله از قرن دوم هجری تاکنون وجود دارد. (که امروزه زیر ساخت اندیشه های طالبان در پاکستان و افغانستان است) - اخوان المسلمین نیز کم و بیش اعتقاد به بازگشت به اصل دین دارند. و ...
اما اغلب فلاسفه دین، تاریخیت را بخش جدایی ناپذیر هر دینی می دانند. درباره این مساله می توانیم به کتاب هایی مانند قبض و بسط تئوریک شریعت از دکتر سروش یا در تازه ترین تحلیل به گفتگوی استاد ملکیان در مورد شریعتی مراجعه کنپم. استاد ملکیان معتقد است که دین دارای 5 مرحله (یا به بیان امروزی ویرایش یا ورژن) است که با نام دین 1، دین 2 و دین 3 و 4 و 5 از ان یاد می کند. لینک گفتگوی استاد ملکیان در کامنت های فبلی دوستان هست.
سلام
amitabگرامی
منظورتان از تاریخ زدایی از دین چیست ؟
آثاری از شریعتی که من تاکنون به جنبه های تاریخی هم نظر داشته.
نقل قول از مهرپویا:
نگرش بنیادین مرحوم شریعتی(بخوانید مارکس) به «تاریخ» و «تحول» که باعث بانی توتالیتریسم است قابل اعتنا است از این جهت که باید آن را به درستی شناخت و به نقد کشید.

در چند کامنت پایین تر گفتم که شریعتی دارای کلیات و جزئیات است. بهتر است برخی موارد از برداشت های خودم را از کلیات شریعتی بیان کنم. من فکر می کنم از مجموعه آثار شریعتی می توان نتایج کلی زیر را به دست آورد:
1- خرافه زدایی از دین
2- تاریخ زدایی از دین
3- جستجوی عناصری در اندیشه سنتی که بتوان با اندیشه دنیای معاصر پیوند زد
4- بازاندیشی در مورد سنت و میراث ان
5- مقاومت در برابر غرب و به طور کل هر نوع اندیشه وارداتی و پالایش آن
6- مقاومت در برابر الیناسیون یا از خود بیگانگی
7- کارکرد اجتماعی دین در طول تاریخ و نقش آفرینی مثبت ان در جهان معاصر
8- شناخت و تحلیل نیروهای موثر بر اجتماع و عوامل منحرف کننده یا پیش برنده آن
9- کوشش در شناخت عصر جدید و واهمه نداشتن از رویارویی با آن
10- ضرورت نگرشی نو به تاریخ و بازخانی آن
11- استبداد ستیزی و استعمار ستیزی
12- جهل ستیزی
13- تکیه بر نقش زنان به عنوان یکی از اهرم های اساسی تحولات اجتماعی
14- و ...
البته من متوجه هستم که استبداد ستیزی شریعتی ممکن است به لیبرالیسم منتهی نشود و هنگامی که او از دین تاریخ زدایی می کند ممکن است نتیجه آن بنیاد گرایی باشد، ولی چنین چیزی امری قطعی و گریز ناپذیر نیست. شریعتی بخش اول پروژه ای بوده است که سال ها طول می کشید تا به نتیجه برسد. (چنان که روشنفکران نسل بعد به نتایج تازه ای رسیدند) اما از این که او یک تنه بخش بزرگی از آن را به پیش برده است سزاوار تقدیر است.
[quote='amitab']
در مورد ایرادی که شما بر تحلیل شریعتی از زهد گرفتید، فکر می کنم وارد نیست چون زهد همیشه دارای نقش اجتماعی نیز بوده است. زاهدی که به خاطر پاسداشت درون راضی به آزار همسایه نباشد، کارکرد اجتماعی باور شخصی خود را به نمایش می گذارد. پس زهد می تواند کارکرد اجتماعی هم داشته باشد اگر چه شاید نتوان از ان یک نظریه برای سامان دادن به یک بحران اجتماعی ساخت.
[/quote]
به طور مشخص منظورم «زهد» نیست. مرحوم شریعتی می خواست میان روشنفکری و سنت پل بزند. روشنفکری آن دوره هم همانگونه که عرض کردم مبتذل ترین نوع مارکسیسم بود. سنتی هم که شریعتی فهمیده بود این است که شخصیتی مثل ابن سینا را پای ابوذر ذبح می کرد و افتخار ابوذر هم این بود که با استخوان شتر بر سر حاکمی کوبید.
حال من پرسشم از هواداران آزادی خواه شریعتی این است که چرا امروز از اسلام برداشت های انقلابی و نبرد طبقاتی و... نمی کنید؟ چرا در 1300سال از این هزار و چهارصد سال کسی چنین برداشت هایی از اسلام نکرد؟
البته دکتر سروش به این پرسش پاسخ مفصلی دارد که در تئوری قبض و بسط مطرح کرده است که نیاز به بررسی زیاد دارد.
[quote='amitab']
خاندن شریعتی به شیوه های گوناگون ممکن است. از نظر من شریعتی دارای کلیات و جزئیات است. کلیات شریعتی نگرش های بنیادین او به تاریخ، اجتماع، تحول، مذهب و علم و ... است که بسیاری از آنها هنوز هم قابل اعتنا و مهم و از مجموعه آثار او قابل دریافت هستند. ولی جزئیات شریعتی که برخی تحلیل های او در مورد مذهب و فلسفه های جدید و ادبیات و ... مورد مناقشه است ولی امروزه کلیات شریعتی برای ما مهم تر از جزئیات است.
[/quote]
نگرش بنیادین مرحوم شریعتی(بخوانید مارکس) به «تاریخ» و «تحول» که باعث بانی توتالیتریسم است قابل اعتنا است از این جهت که باید آن را به درستی شناخت و به نقد کشید. همانگونه که باید بیماری ها را بشناسیم.
[quote='amitab']
اول از این جهت که نسل بعد از شریعتی (و آل احمد) بخش بزرگی از ایده ها و ذهنیات خود را از آنان و امثالهم گرفته است و از این جهت انها همیشه معلمان نسل های بعدی خواهند ماند. امروز ما می توانیم بر این مساله پافشاری کنیم که شریعتی و ال احمد تمدن معاصر غرب را به گونه ای شتابزده فهمیده بودند و از این دریافت شتابزده می خاستند جهان بینی و ایدئولوژی و چه و چه ... بسازند ولی انکار نمی توانیم بکنیم که دیدگاه های انان نقطه اغاز پرش برای اغلب اندیشه های بعدی ایران شد. خیلی ها برای اینکه نادرستی اندیشه های دکتر شریعتی را شرح دهند، هزاران صفحه در مورد انچه که او خانده و گفته بود، چیزهای درست خاندند و نوشتند. حال تصور کن اگر شریعتی شروع به خاندن آن ها نمی کرد، معلوم نبود جامعه خاب آلوده ایران 50 سال دیگر هم به همان مرحله غلط خانی برسد...
[/quote]
البته من هم در آخر کامنت عرض کردم کودتای بیست و هشت مرداد ضربه ی فکری شدیدی به کشور زد و حاصل آن ضربه یکی همین افکار توطئه محور و توام با توهمِ روشنفکران ما مثل شریعتی و آل احمد و شایگان و فردید بود و متاسفانه تا به امروز هم این توهم و ضدیتِ کور با غرب در میان مقامات بلندپایه ی ایران باقی مانده است و زیان های شدیدی از این رهگذر به کشور می خورد.
ما در قبال تاریخ سازان یک وقت در مقام قضاوت هستیم یک وقتی هم در مقام نقد و بررسی. این دو مقام را نباید با یکدیگر خلط نمود. هنگامی که در جایگاه قضاوت هستیم (اگر اصلا حق قضاوت تاریخی داشته باشیم) می توانیم حیز زمانی و مکانی انسان ها را مد نظر قرار دهیم. اما جایگاه نقد که بسیار مهم تر از پیشین است با هیچ کس رودربایستی ندارد. ببینید پوپر چگونه افلاطون و ارسطو و هگل و مارکس را به نقد کشیده است. خود ارسطو نظریه ی ایده ی استادش افلاطون را رد کرد. اسپینوزا که بخشی از اصطلاحات مورد استعمال و بخشی از فلسفه ی خود را از دکارت وام گرفت دیدگاه های او را رد می کرد. انتشار کتاب "پژوهش های فلسفی" ویتگنشتاین باعث تحیر راسل شد.
اما ما در ایران جواب انتقاد را با رگ های برآمده ی گردن می دهیم. قضاوت های ما درباره ی افراد به شدت تحت تاثیر احساسات و تعصبات , و کمتر از روی مطالعه است. طرفداران شریعتی بیشتر تحت تاثیر قدرت سخنوری بالای او هستند و نمی دانند که اندیشه های او چقدر خطرناک بود. امروزه جوانان هوادار شریعتی(همچنین بعضی از ملی مذهبی ها) بچه مسلمانانی هستند که افکار آزادی خواهانه و نو هم دارد و می خواهند امروزی باشند شاید خنده دار به نظر برسد اگر بگویم خیلی هایشان دوست دختر و دست پسر هم دارند! من هم برای این حس آن ها احترام قائلم اما می خواهم بگویم سوراخ دعا را گم کرده اید. شریعتی نه کوچک ترین اعتقادی به دموکراسی داشت نه سکولار و نه حتی هوادار تسامح و تساهل بود و نه وقتی می گفت آزادی منظورش آن مفهومی بود که امروز مد نظر ماست.در حقیقت در آن دوره بیشتر مردم از آزادی تنها فحش دادن به شاه را آموخته بودند.
[quote='alizanjanii']
یقینا ما میتوانیم به بلاهت امروزی خود و دیگران بخندیم ولی خندیدن به بلاهت گذشتگان فقط از این حیث که آینده را تجربه نکرده اند تا عاقبت ایده های خود را ببینند،درست نیست. اگر این چنین باشد ما باید تمامی گذشتگان را ابلهان بنامیم و آیندگان ما را ابلهان بنامند.[/quote]
سلام
من کار درستی نکردم که از واژه ی بلاهت استفاده کردم و از همه ی دوستداران مرحوم دکتر شریعتی عذر می خواهم اما این واژه ای بود که خودش در همان نقل قول به کار برد.
اگر تنها مشکلتان با این واژه است انکار نمی کنم که اندیشمندان تحت تاثیر جامعه قرار می گیرند اما این که دلیل نمی شود ما گذشتگان را نقد نکنیم. در هر حال ما که در جهان امروز داریم زندگی می کنیم از نوشتجات افلاطون که بیش از 2400سال پیش از ما زندگی می کرد استفاده می کنیم(در عین حال که نقد هم می کنیم) اما به نظر من اغلب آثار مرحوم شریعتی هیچ ارزشی ندارند.
با سلام
امیدورام این بحث همین طور منطقی و به دور از استهزا پیش بره برای من که دنبال حقبقت شریعتی می گردم خیلی خوبه!8-)
و در انتها به یک نتیجه برسیم و بحث بی انتها و پوچ تموم نشه(!)
جهت گیری طبقاتی اسلام
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک